در گفتوگو با ایبنا عنوان شد؛
دفاع مقدس برای ما گنج عظیمی است که سالهای سال میتوانیم از آن بهرهبرداری کنیم
معصومه رامهرمزی یکی از امدادگران دوران دفاع مقدس است که بهعنوان امدادگر، از پشتیبانی هلال احمر جنوب به جبهههای حق علیه باطل اعزام شد. تاکنون کتابهای «یکشنبه آخر» و «بر بال ملائک» که دستنوشتههای وی از خاطرات جنگ را نوشته است.
وی با اشاره به اینکه نوع نگاه نویسنده و ناشر به چیزی وجود دارد، مهم است و باید منتشر شود، افزود: براساس نیاز اجتماعی، براساس فرم جذاب و خوانا و موضوعاتی که بتوان به زبان روز، آنچه که درگذشته اتفاق افتاده را بگویند، وگرنه به لحاظ داده و اطلاعات، مطلب کم نداریم. البته باید بخش اسناد را نیز اضافه کنیم. ما اسنادهای بیشماری در حوزه دفاع مقدس داریم که هرکدام از آنها گویا و خوانا نیست و باید بازنویسی شود تا دریچه جدیدی به روی معرفتشناسی دفاع مقدس باز شود.
وی در ادامه گفت: مسئلهای وجود دارد که وقتی نویسنده، منبعی که پژوهش شده را تحویل میگیرد و شروع به نگارش میکند، تازه متوجه میشود یکسری نواقص وجود دارد و خودش باید آن را تکمیل کند. به همین دلیل، مطالبی که میگویید آرشیو شدهاست، دچار نقص است و کتاب ناقص میشود.
رامهرمزی درباره مطالب آرشیو شده اظهار کرد: البته آرشیوها نیاز به بروزرسانی دارند. اصل مطلب این است که مواد خام ما زیاد است و برخی از این موارد آرشیو شده که به زمان واقعه نزدیک است، بکر است. منابع، اطلاعات و دادهها بسیار بکر است اما قطعا نیاز به بروزرسانی و تکمیل دارد. ولی آن استخوانبندی و ساختار اصلی وجود دارد. نه اینکه نیاز است دوباره به وجود آید. به نظر من حتی خود نویسندهها، هرکدام در منزلمان هم یک آرشیو جداگانه داریم از مصاحبه و اطلاعاتی که نتوانستیم تبدیل به کتاب کنیم. مواد خام ما زیاد است و اینجا ما نیاز به تلاش و نوآوری با استعداد نویسندهها برای تولید یک محصول بهروز داریم.
نویسنده کتاب «من میترا نیستم» با اشاره به اینکه دفاع مقدس برای ما گنج عظیمی است که سالهای سال میتوانیم از آن بهرهبرداری کنیم، گفت:قطعا در این مسیر راه نرفته ما بیشتر از راههای رفته است. در این هیچ شکی نیست، شاید حداقل در دهه ١۴٠٠ با توجه به اقتضائاتی که دارد، ما به ضرورتهایی رسیده باشیم که این ضرورتها حکم میکند که خیلی بیشتر به فکر نوشتن برای حال و آینده باشیم. یعنی آنچه که امروزه ما از کتابها توقع داریم، دیگر فقط بیان و توصیف آنچه که در گذشته رخ داده نیست و باید بتواند به حال و آینده جواب بدهد. بهعنوان مثال ما وقتی به سراغ یک راوی میزدیم و خاطراتش را درمیآوریم، با این نگاه کلان باید به موضوع نگاه کنیم که ما میخواهیم سبک زندگی دهه ۶٠ را استخراج کنیم. ما میخواهیم زیست مومنانه آدمهای درجنگ را دربیاوریم، ما میخواهیم یک معنی که در آن زمان بوده و الان میتواند به درد ما بخورد برای امروز و فردا دربیاوریم. اینها بحثهای مهمی هستند. به نظر من جا دارد که روی این موارد بیشتر تمرکز کنیم و با توجه به این مسائل رو به آینده حرکت کنیم. مقداری پیشبرانهتر، خیلی پیشبرانهتر حرکت کنیم.
وی اذعان کرد: کتابهایی که تا الان منتشر شده، میتواند آن بحث آینده را در خود جا بدهند. بعضی از کتابها روی این نکته توجه خاصی داشته و خوب کار کردند. مثلا در بخشهای پژوهش، کتابهایی که مثلا به سراغ نگاه به دفاع مقدس، از آن سو، از سوی فرماندهان عراقبی، از سوی کسانی که جای دیگر جنگیدند، این اتفاق خیلی خوب افتاده است در نوشتههای بعضی از نویسندهها سعی شده در این قضیه حرکت کنند و نگاه به آینده را داشته باشند. اما دهه ١۴٠٠ و این فاصله بین نسلی و اتفاقاتی که در سالهای اخیر افتاده، همه چشمها را باز کرد، مخصوصا اتفاقا اخیر. نمیتوانیم بیتفاوت به فضای روز و آینده بنویسیم. ما در انتزاع که زندگی نمیکنیم. ما در واقعیت و همین محیط نفس میکشیم و زندگی میکنیم و هر آنچه که اتفاق میافتد بر زندگی ما اثر میگذارد. ژانر دفاع مقدس ژانری است که مسائل سیاستی و اقتصادی و اجتماعی روی آن تاثیر میگذارد. اثر جدی دارد. در سکوت راوی، در گفت راوی، در مگوهای راوی، در گفتهها و ناگفتههای راوی تاتیر مستقیم دارد. این را سالها ما میگفتیم ولی الان همه به آن رسیدهاند که اینگونه است. پس نمیتوانیم بیتوجه به این رویدادها بنویسیم. این موارد مهم هستند.
نظر شما