شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۶
قصه‌هایی که مرهم درد کودکان سرطانی می‌شود/ روایتی از خاله قصه‌گوی اراکی

مرکزی- در دنیای کودکان، بچه‌‎های بیماری هستند که با گوش دادن به قصه‌‌ها دردهایشان کم می‌شود و خیرانی وجود دارد که با قصه‌گوییدر بیمارستان‌ها سعی دارند حتی برای لحظه‌ای کوتاه، لبخند بر لب این بچه‌ها بنشانند.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): حکایت از بانویی‌ است که بر بالین کودکان بیمار سرطانی در مرکز درمانی بیمارستان امیر کبیر اراک، می‌نشیند و با مهر با آنان سر سخن را باز می‌کند و برایشان قصه می‌گوید تا التیامی باشد بر دردهایشان هر چند گاه اندک و گاه بیش.

در بخش خون کودکان سرطانی بیمارستان امیرکبیر باید با ماسک وارد شد، می‌روم تا همراه واژه‌هایی باشم که بانوی قصه‌گو بر گوش وجان کودکان زمزمه می‌‌کند.

با سلام و احوالپرسی کوتاهی نظاره‌گر کودکان می‌شوم. سنین مختلف در بین بیماران دیده می‌ شود. پنج، چهار، نوجوان 14 ساله و.... آه می‌کشم برای دردهای بی پایان آنها، از خدا می‌‌خواهم کودکی بر بستر بیماری نباشد و تا کودکی هست سلامتی باشد.

خاله قصه‌گو کوله پشتی کتابهایش را باز می‌کند. متناسب با سن کودکان هر اتاق کتابی همراه دارد.


به محمد‌ حسن کودک شش ساله نگاه می‌کند، اشک در گوشه چشمهایش جمع می‌شود‌. بغضش را قورت می‌دهد.به سویش می‌رود لبخند می‌زند و شروع می‌کند‌. یکی بود یکی نبود... 

 پرستاران، کودکان هم سن محمد حسن را با فاصله گرد هم جمع کردند و آنان چشم بر دهان و چهره مهربان خاله قصه‌گو دارند تا چه می‌گوید. گویا برای لحظاتی درد را فراموش کردند. آنجا که از قصه بیشتر خوششان می آید‌ می‌خندند و گاه اتاق پر از صدای قهقهه کودکان رنگ پریده می‌شود. 

خاله قصه‌گوی ما «فاطمه نجفی‌مهر» است که به خبرنگار ایبنا گفت: اگر لایق باشم عضو داوطلب «موسسه خیریه حامی یار اراک» و مربی مسئول امور فرهنگی شعبه شماره چهار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اراک هستم.

اگر چه دوست نداشت نام و خبری از او منتشر شود ولی به اصرار ما برای اینکه شاید افرادی هم برای حمایت از این گونه کودکان تشویق شوند و یاری‌گر آنها باشد، پذیرای ما شد. 

از او درباره انگیره‌اش پرسیدم که گفت: از طریق یکی از دوستانم در «موسسه حامی یار» اراک که حامی کودکان سرطانی است با این موسسه همکاری می‌کند و با توجه به اینکه توانایی‌ام در زمینه قصه‌گویی برای کودکان است هفته‌ای یک روز به بیمارستان می‌آیم و برای بچه ها قصه می‌گویم. 

در میان کودکان چشمانم به مادر یکی از کودکان می‌افتد. اشک شوق در چشمانش جاخوش کرده و گفت: خدا را شکر چنین افراد نیکوکاری هستند که به کودکان ما مهریانی می‌کنند و در تلاش برای ایجاد لحظاتی خوش و بی درد برای کودکان بیمارمان و مرهمی بر دلهای نگران خانواده‌ها،هستند.

به سراغ یکی از کودکان می‌روم. اسمش شیرین است. هنوز زیبایی در چهره تکیده کودک موج می‌زند از او در مورد حضور خاله قصه‌گو می‌پرسم که پاسخ داد: «خاله قصه‌های قشنگی تعریف می‌کند و من هروقت اینجا می آیم منتظر اومدن خاله هستم».

در بیمارستان امیر کبیر اراک جمعی از کودکان سرطانی وجود دارد که خاله برای آنها قصه تعریف می‌کند.بیماران کودک مبتلا به سرطان در بخش خون بیمارستان امیر‌کبیر اراک هر شنبه منتظر حضور خاله قصه‌گو هستند که با چهره مهربان و خندان و با کوله‌ای از قصه‌های فراوان آنها را خوشحال و امیدوار به زندگی کند.

«حامی یار» موسسه‌ای، مردم نهاد، غیرانتفاعی، غیرسیاسی و غیردولتی است که بر اصول امانتداری، حفظ ارزش‌های انسانی، صداقت و شفافیت مالی بنا شده است و با عزم خیرین و داوطلین خیریه به کودکان زیر 18 سال خدمات درمانی، حمایتی و آموزشی ارائه می‌کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها