نگین یاوری درباره انگیزهاش از تالیف کتاب گفت: استادم پیشنهاد کرد برای رساله سراغ نظامالملک بروم و این پرسش را مطرح کنم که نظامالملک که بود؟ آیا نظامالملک یکی از وزرای فهرست بلندوبالای درجه یکی است که در فهرست سیاستمداران ایران پس از ورود اسلام به ایران داریم که ایرانیتبار بودند. استادم پیشنهاد کرد از اینجا شروع کنم آیا نظامالملک یک آغاز جدید است یا آخرین وزیر مقتدر یک خط است که پنج قرن پیش از او شروع شده است؟
او افزود: با این سوال کارم را آغاز کردم و طی نوشتن تز(رساله) به این نتیجه رسیدم که نظامالملک آینده ایران را دیده است. لذا نوشتن این کتاب را باید 10 سال پیش شروع میکردم که آن موقع در تاریخ معاصر ما نظامالملک نبود اما پس از نوشتن کتاب «اندرز به سلطان» به این فکر افتادم که بخش پایانی نظامالملک باید زمان دیگری نوشته شود و فعلا وقت نوشتنش نیست.
این مولف بیان کرد: امروز خوشحالم که این ریسک را کردم و کتاب «آینده در گذشته ایران، نظامالملک در آینه تاریخ» را چندین سال نگه داشتم و سراغ کارهای دیگری رفتم. آن موقع افراد زیادی به من گفتند کتاب تمام شده و بهتر است که چاپ شود، اما من میدانستم که کتاب نظامالملک هنوز تمام نشده است و در کتاب هم در فصل پایانی همین دغدغه را بروز دادم که تاریخ زنده نظامالملک، آینده ایران را چگونه ترسیم کرده است؟ او چه طور جزئی از ایران شده و ایران چگونه جزئی از نظامالملک شده است؟
نگین یاوری گفت: در حقیقت روندها و نیروهایی که در قرن پنجم هجری بوده و آنچه که در قرن بیستم به عنوان ایران شناخته میشود، چگونه باعث شدند ایران در گذشته و ایران امروز با هم مرتبط باشند؟ لذا فصل پنجم کتاب دقیقا درباره رنسانس نظام الملکشناسی در ایران با آثار سید جواد طباطبایی، مجله سیاستنامه و بعضی کتابهای دیگر است.
او ادامه داد: نمایش بسیار ناموفقی هم درباره نظامالملک در تالار چارسو به صحنه رفت که بلیطهای آن به فروش نرفت! اما امروز نظامالملک دوباره جزء فرهنگ و اندیشه سیاسی ماست و در ایران باز هم احیاء شد. بنابراین بحث من در این کتاب به لحاظ روش این است که زندگینامه هیچوقت تمام نمیشود؛ هر چند آخرش پیداست که چه خواهد شد. برای همین کتاب از آغاز تا پایان با ورود و خروج نظامالملک به صحنه سیاسی ایران درگیر است، چون موضوع کتاب زندگینامه فردی است که کارش تمام شده اما ما به دنبال این هستیم که تاثیر او را در تاریخ بعد از خودش دریابیم.
عضو انستیتو تحقیقات لایپزیک آلمان در بخش دیگری از سخنانش بیان کرد: در این کتاب یک فرضیه ارائه کردم که آیا سلجوقیان جزئی از تاریخ ما بودند یا خیر؟ برای رسیدن به پاسخ به جوانب مختلف آن میپردازم که بر اساس آنچه به دست میآورم بقیه کتاب شکل میگیرد. اگر بخواهیم تاریخ ایران قرن پنجم را بنویسیم در حقیقت باید تاریخ نظامالملک را بنویسیم. به عبارتی مرکز ثقل این تاریخ که ایران در زمان سلجوقیان کجا بود، چه خبر بود، هویت ایران چه بود و چه کسانی بر سر کار بودند و قدرتهای رو به افول کدام بودند؟ پاسخ این سوالها، در حقیقت نظامالملک است که سرنخ این پرسشها را جمع میکند و آنچه درباره نظامالملک مطرح است که او سیاست را جزء ساحتی از اندیشه میداند که باید به آن پرداخت که این هم جزئی از تاریخ ماست که باید به آن بپردازیم.
نگین یاوری گفت: چنانکه در «فارسنامه ابنبلخی» آمده که میراث ایران برای ما حکمرانی است و ما از آن میراث حکومتداری را یاد میگیریم و از این حکومتداری سیاست را میآموزیم. خلاصه کتاب از جوانب مختلف به این مساله میپردازد و نتیجهگیری کتاب در قرن پنجم این است یکی از دلایلی که میشود نظامالملک را محور قرن پنجم تاریخ ایران در نظر بگیریم تضادهای مختلفی است که در این شخصیت جمع میشود؛ او مانند ژولیوس سزار و تمام حکمرانان بزرگ تاریخ مرزها را کنار میزد؛ او هم ایرانی است هم شافعی، دولتی که در خدمتش بود ترک و حنفی. نظامالملک پیر و خردمند و ملکشاه سرخود، سرخوش، جوان و ترک و لایههای مختلف دیگر.
او افزود: نظامالملک قصد داشت خاندان آل عباس را در مقابل سلجوقیان بزرگ کند تا بتواند برای مهار سلجوقیان از آنها بهره بگیرد. از طرفی میدانست که به عباسیان نیز تا حدی باید قدرت داد، چون متحدان اصلی عباسیان، حنبلیهای بغداد بودند که از لحاظ آیندهنگری و درایت و وسع دیدشان با آرزوهایی که نظامالملک برای سرزمینش داشت، خیلی فاصله داشتند. اما ایجاد تعادل میان نیروها و روندهای متضاد را باید اصل موفقیت نظامالملک ببینیم. بنابراین سخن من در باقی فصلهای کتاب در این است که نشان دهم چطور این موازنه سیاسی که او بنا میکند قابل خواندن و بازیابی است؟ در واقع چگونه از لابهلای تاریخ قرن پنجم مفاهیم انتزاعی را از متون بیرون بیاوریم که دریابیم در سیاست و امر سیاسی، ایران کجاست؟
سیمای اسطورهای نظامالملک در متون تاریخی
مسعود جعفری در ادامه این رونمایی گفت: در واقع کتاب «آینده در گذشته ایران» با تیتر فرعی نظامالملک در آینه تاریخ ادامه کتاب «اندرز به حاکم» است و فصل پنجم کتاب که بحث اصلی را دربرمیگیرد برای امروز ما مناسب است. در این فصل نشان میدهد که چگونه نظامالملک به چهرهای برای امروز ما تبدیل شد؟ چون ما در تاریخ شخصیتی به عنوان نظامالملک داریم و بعد سیمایی که رنگ اسطورهای گرفته که این رنگ از زمان حیات خودش شروع شده است بر اساس همان داستان معروفی که در این کتاب هم آمده است: «نظامالملک حواله یا برات کشتیرانیهای دریای جیحون(آمو دریا) را نوشت تا از انطاکیه روم بگیرند! کشتیرانان پیش ملکشاه سلجوقی آمدند و گفتند: چطوری میتوانیم به انطاکیه برویم و قبض را بگیریم؟ بعد نظامالملک گفت: آنها میتوانند قبض را بدهند و پولشان را بگیرند. فقط خواستم در تواریخ ثبت شود که دوران پادشاهی شما چگونه بوده است...»
او افزود: نگین یاوری در بررسی چهره اسطورهای نظامالملک متون تاریخی را قرن به قرن بررسی کرده تا به قرن معاصر رسیده است. ویژگی مهم کتاب، چشمانداز تطبیقی آن است که هم درباره اروپای قدیم و اندیشههای سیاسی جدید مطالبی ارائه میدهد که برای ما تازگی دارد. کتاب برخلاف بعضی از آثار محققان و مولفان ایرانی پرگویی ندارد و مطالب را خیلی روشن بیان کرده است. از منظر ارجاعات و منابع در نگاه من به عنوان خواننده افراط شده و تقریبا صد صفحه پایان کتاب به ارجاعات و منابع اختصاص داده شده است. هر چند برای ما مغتنم است که با منابع جدید آشنا شویم اما قدری غیرمعمول است و میشد فشردهتر باشد.
عضو فرهنگستان زبان فارسی بیان کرد: آنچه که میتوان به آن اشاره کرد، بیرون از متن کتاب است، در واقع همه کسانی که در این فضا جمع شدیم و دغدغه ایران داریم، برایمان مسائلی غیر از کتاب فینفسه هم مطرح است که در تاریخ فرهنگی ما مکرر تکرار شده است و نوجوانان و جوانان هم که ممکن است بعضی اوقات اظهار نگرانی و بیتابی کنند، باید بدانند وقتی فضای سیاسی نامناسب میشود در همه جای دنیا به فرهنگ پناه میبرند. خوشبختانه فرهنگ ما آنقدر غنا دارد که میتواند به گشایشهای سیاسی منجر شود.
مسعود جعفری گفت: امروز اندیشه سیاسی به دست سیاستمداران آنقدر آسیب دیده است که کار سیاستمداران نیست که آن را احیا و بسامان کنند. لذا باید در این عرصه عقلا وارد شوند از این زاویه اندیشهورزی سیاسی خیلی خیلی برای ما مهم است. لذا در فصل آخر کتاب به تصویر نظامالملک در دوره معاصر میپردازد که عملا ما را وارد این حوزه میکند.
او ادامه داد: نظامالملک از دوره مشروطه تا سال 57 به عنوان یک چهره سیاسی بزرگ مطرح نبود تا الگو و سرمشق باشد. اگر یادمان باشد امیرکبیر بیشترین نقش را داشت به دلیل نحوه شهادت، مظلومیت، مسائل مذهبی و نزدیکی زمانهاش به ما. در آن دوره خواستیم از امیرکبیر برای استقلال و هویت ایران الگو بگیریم در برابر افراط و تفریطی که وجود داشت. اما صحبت جدی از نظامالملک در میان نبود.
عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی عنوان کرد: از دهه 60 به بعد با تحولاتی که در جامعه ما اتفاق افتاد، نگاهها به تاریخ و فرهنگ عمیقتر شد به طوری که بر آن شدیم که به جستوجوی ریشهها برویم تا دریابیم چه بود؟ چه شد؟ چرا اینگونه شد؟ در این جستوجوها به ریشههای کهنتر رسیدیم که یکی از آنها نظامالملک است و سیاستنامهها و بازخوانی آنها حتما منشا خیر و برکت خواهد شد. لذا ما در این دوره باید قدری صبور باشیم و راه حلهای مقطعی و سریع را نبینیم و از دل این میراث اندیشههای متناسب با زمان و شرایط جامعه ما پیدا میشود و من این کتاب را در این افق میبینیم و کوششهایی هم که مرحوم طباطبایی درباره سیاستنامهها و اندیشه سیاسی کرد در همین راستا بود.
نظر شما