مختار نوری در گفتوگو با ایبنا از منظومه فکری سید جواد طباطبایی گفت؛
تأکید طباطبایی بر انسجام میان هویت ایرانی، هویت اسلامی و اندیشه مدرن بود
نوری گفت: منظومه فکری سید جواد طباطبایی یکی از منسجمترین پروژههای فکری در ایران معاصر است. او به هیچ وجه از هویت اسلامی و اندیشه مدرن غافل نبود و تلاش داشت تا بهنوعی بتواند بین اینها یک انسجام و وحدتی را به وجود آورد.
مختار نوری درباره سیدجواد طباطبایی، بیان کرد: ایشان استاد برجسته اندیشه سیاسی ایران بود. به نظر من منظومه فکری طباطبایی یکی از منسجمترین پروژههای فکری در ایران معاصر است. ما کمتر پروژهای داریم که به لحاظ علمی و روشی و متدولوژی از چنین جایگاهی برخوردار باشد و بتواند تمام ابعاد و زوایای مسائل و چالشهای کشور را در بر بگیرد. بنابراین از این حیث فکر میکنم مهمترین نظریات یک سده اخیر در حوزه اندیشه سیاسی میتواند نظریات آقای طباطبایی باشد. بر این موضوع بسیاری از علما و محققین و صاحبنظران نیز صحه میگذارند.
وی ادامه داد: بحثهایی که او درباره زوال اندیشه سیاسی مطرح کرده، اگرچه نقدها و پاسخهایی نیز درباره آن صورت گرفته، اما حاکی از یک تبیین دقیق از وضعیت جامعه ایرانی و تحولات فکری و فرهنگی آن است. طباطبایی این موارد را در آثارش به خوبی صورتبندی کرده است هرچند که انتقاداتی نیز برآنها وارد کردهاند. نقد و بررسی زوال اندیشه سیاسی همچنان یکی از مهمترین ایدههایی است که ما میتوانیم سالهای سال درباره آن فکر بکنیم و پروژههای فکری را در پرتو آن سامان بدهیم. این پروژه، از پروژههای ماندگار در تاریخ تفکر ایران خواهد بود.
نوری درباره مهمترین انتقاداتی که درباره زوال اندیشه سیاسی وجود دارد، گفت: بحثهای مختلفی وجود دارد و منتقدین از وجوه مختلفی به این مسئله نگاه کردهاند. مهمترین منتقدان جریان فکری آقای طباطبایی، جریانات فکری عمدتا اصولگرا و اسلامگرا بودند که قائل به صورتبندی زوال اندیشه سیاسی نبودند و با گزینش اندیشههای دیگری گفتند که ما زوال اندیشه سیاسی نداشتهایم و اندیشه سیاسی از تداوم و زایش برخوردار است. این موضوع عمده انتقادات به او بود.
وی اضافه کرد: دستاورد و دغدغه سید جواد طباطبایی حفظ ایران بود. مهمترین مسئله ایشان ایران و توسعه و پیشرفت ایران بوده است. اگرچه او متفکری توسعهاندیش به سبک و سیاقی که مرسوم است نبوده، اما حفظ و رشد ایران همواره دغدغه اصلی ایشان بود. او عمدتا با اتخاذ این مفاهیم سعی کرده در این راستا تلاش بکند. ما باید توجه داشته باشیم که مفاهیم، ابزارهای ما برای تبیین یک مسئله و رسیدن به اهداف هستند. طباطبایی نیز از این مفاهیم بهره گرفته برای دغدغهای کلانتر به اسم پیشرفت و حفظ و ارتقای ایران؛ که تا حد زیادی نیز توانست به صورتبندی دقیقی از مسئله دست پیدا کند؛ در پرتو این مفاهیم که بخشی از آن برآمده از اندیشه سیاسی، فلسفه سیاسی و تسلط او بر تاریخ بوده است.
نوری بیان کرد: ما بحث ایرانشهری را باید در پرتو همان مسائل کلان هویتی در جامعه خودمان مشاهده کنیم و این یک واقعیت است. به هر حال ما در طول تاریخ با دو هویت روبهرو بودیم یکی هویت ایرانی و دیگری هویت اسلامی. از قرون گذشته، حداقل در یک قرن گذشته یک هویت مدرنی هم نصیب ما شده است. یعنی با سهگانه هویتی اسلامی، ایرانی و مدرن روبهرو شدیم. این مهمترین جدال هویتی ما بوده است. بنابراین به تعبیر یکی از نظریهپردازان، با ظهور تجدد، تعادل جامعه ایرانی برهم خورد. تا قبل از ظهور تجدد ما یک هویت ایرانی-اسلامی داشتیم و در یک دنیای سنتی خوابیده بودیم که تجدد آمد و از خواب غفلت بیدارمان کرد و فهمیدیم در خارج از مرزهای ما اتفاقاتی در حال رخ دادن است؛ بنابراین عمده روشنفکران این وضعیت و این سهگانه هویتی را صورتبندی کردند.
وی اضافه کرد: برخی از نظریهپردازان و روشنفکران ما بر هویت اسلامی تاکید داشتند، بخشی بر هویت مدرن تاکید داشتند؛ برخی بر هویت ایرانی ما تاکید دارند. دکتر طباطبایی نیز تمرکزشان بر همین هویت ایرانی و ایرانشهری است. اگرچه ایشان هیچوقت دین را با آن معنایی که دارد طرد نکرد با این حال، نظریات ایشان در مبحث ایرانشهری متفاوت از دغدغههایشان درباره هویت اسلامی بود. برخی از نظریهپردازان نیز به این جمعبندی رسیدهاند که ما اگرچه میتوانیم یک هویت سهگانه یا چندگانهای داشته باشیم اما همچنان باید بر هویت ایرانی- اسلامی تاکید کنیم و با تجدد بتوانیم به یک آشتی برسیم. چیزی که طباطبایی بر آن تاکید داشت هویت ایرانی بود اما به هیچ وجه از هویت اسلامی و اندیشه مدرن غافل نبود و تلاش داشت تا بهنوعی بتواند بین اینها یک انسجام و وحدتی را به وجود آورد.
نوری در پاسخ به این پرسش که برخی آثار طباطبایی را تاریخ نگاری اندیشه میدانند تا آثاری با شاخصه های فلسفی بیان کرد: ارزیابیهای مختلفی از این موضوع صورت میگیرد. اینکه تاریخنگار بوده یا فیلسوف سیاسی، من فکر میکنم هر دو. یعنی ایشان هم بر تاریخ به ویژه تاریخ ایران تسلط داشت و هم تاریخ جهان و تاریخ تجدد را میشناخت. طباطبایی هم تاریخ ایران و هم تاریخ غرب را خوب میشناخت. این تبارشناسی تاریخی طباطبایی از حیث اندیشه و تاریخنگاری اندیشه که از فلاسفه یونان شروع میشود، متاخرین، امثال هگل را بررسی میکند. به نظر من طباطبایی فهم خوبی از این حیث داشت. بر همین اساس نیز میتوانیم بگوییم که او یک تاریخنگار برجسته است. همانطور که میتوانیم بگوییم او فیلسوف سیاسی است.
این اندیشه پژوه، با اشاره به این نکته که قدرت، مهمترین مسئله فیلسوف سیاسی است عنوان کرد: مهمترین مسئله فیلسوف سیاسی، حکومت و سیاست است. اینها عناصری بودند که در پروژه فکری سید جواد طباطبایی بسیار برجسته و قابل تامل بودند. با اینحال درباره بحث توجه به قدرت، اینطور نبوده که طباطبایی همواره نگاهی به قدرت داشته است اما به هر حال، ایشان، قدرت را تا حد زیادی عنصر تعیینکننده و محرک سیاست میدانست. بر همین اساس میتوان گفت ایشان علاوه بر تاریخنگاری سیاسی، فیلسوف سیاسی نیز بودند.
نوری گفت: این نکته را از اعماق قلبم میگویم، من با توجه به سیر مطالعاتیای که در تاریخ اندیشه سیاسی داشتم به جرات میگویم که این اتفاق، ضایعه جبرانناپذیری برای اندیشه سیاسی در ایران است. ایشان استاد مسلم اندیشه سیاسی بودند و برایشان از درگاه خداوند سبحان، آرزوی شادی و مغفرت داریم.
نظر شما