دوشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۰:۴۷
ماجرای گزارش حاج همت و دستواره و دستور هاشمی رفسنجانی

در جریان عملیات خیبر، سرداران شهید همت و دستواره به سراغ فرمانده وقت جنگ می‌روند و خبر از غیرممکن بودن عبور از منطقه می‌دهند، اما مرحوم هاشمی دستور دیگری می‌دهد.

 خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ نسیم اسدپور: کتاب «حماسه‌های نامداران گمنام» حاوی خاطرات و پژوهش‌های سرتیپ دوم پاسدار حاج رضا میرزایی است. در معرفی این کتاب آمده است: «کتاب حماسه‌های نامداران گمنام، پیرامون موضوعات زندگی‌نامه و خاطرات نویسنده، وقایع و اتفاقات بعد از انقلاب و درگیری با ضد انقلاب، فعالیت منافقان و تسخیر لانه جاسوسی، وضعیت ایران و عراق، عملیات‌های انجام شده در خوزستان، ایلام، کرمانشاه و کردستان عراق و ایران و ... می‌باشد. در این کتاب عملکرد یگان‌های رزمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروهای زمینی، هوایی و هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران و جهاد سازندگی بازخوانی شده است.»

لابه‌لای صفحاتی که مربوط به روایت «عملیات خیبر» است، به بخش هایی می‌رسیم که گفته‌ها و ناگفته‌های شنیدنی بسیاری را در دل خود جا داده است. گفتنی‌هایی که ما را به برهه‌ای از تاریخ می برد که به گواه بسیاری از یادگاران جنگ، از جمله مهمترین روزهای دفاع مقدس بوده‌اند.
 
* یا شهید می‌شویم، یا برنمی‌گردیم
کتاب را ورق می‌زنیم و در بخش مربوط به عملیات خیبر که در اسفندماه سال ۱۳۶۲ انجام شده است، به این روایت بر می‌خوریم: در هشتم اسفند ماه ۱۳۶۲، پنجمین روز عملیات، پس از آن که اخبار اوضاع جبهه به تهران گزارش شد، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ به منطقه آمد و خود را به سرعت به سنگر فرماندهی سپاه رساند و به سردار محسن رضایی گفت: «ما اعلام کردیم که هر کس هر چه در توان دارد، بیاورد میدان.» سردار رضایی نیز پاسخ دادند: «ما هم گفته‌ایم که افراد تا حد فرمانده لشکر باید بجنگند؛ حتی اگر سازمان رزم سپاه مختل شود.»
در نشستی که فرماندهان عملیات با آیت الله هاشمی رفسنجانی برای خارج شدن از بن‌بست داشتند تصمیم بر آن شد که عملیات مجددا از محور طلائیه انجام شود تا شاید گره عملیات با باز شدن راه زمینی گشوده شود.

بنابراین در ۱۰ اسفند ۱۳۶۲، حمله رزمندگان در طلائیه آغاز شد، اما آب‌گرفتگی و باتلاقی بودن زمین، عبور رزمندگان را غیرممکن کرده بود و نیروها در هنگام پیشروی در میدان مین و باتلاق، گیر کرده و متوقف شده بودند.

حاج ابراهیم همت و سید رضا دستواره به قرارگاه رفتند و وضعیت زمین را که دشمن به آن آب انداخته بود به آقای هاشمی گزارش دادند. هاشمی با اینکه خیلی ناراحت بود به آن‌ها گفت: «این امر امام است. در هر شرایطی باید جلو برویم. اگر ما نتوانیم این هفت‌هشت کیلومتر را جلو ببریم دیگر نمی‌توانیم بجنگیم. الان صدام آن تبلیغات را به پا کرده و آبروی جمهوری اسلامی در خطر است. بروید هر طوری که می توانید خودتان را به دشمن برسانید!»

در ادامه کتاب در رابطه با عکس‌العمل حاج ابراهیم همت و رضا دستواره به سخنان مرحوم هاشمی رفسنجانی می‌خوانیم: «آن‌ها تنها جوابی که در مقابل این اظهارات دادند این بود که؛‌چشم می‌رویم، یا شهید می‌شویم یا اینگونه نزد شما بر نمی‌گردیم....».
 
* حسینیه‌ای که یادآور قمر بنی هاشم (ع) شد
در جریان حملات دشمن به مواضع رزمندگان اسلام در طلائیه، سردار حسین خرازی فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع) به شدت مجروح و دست راستش قطع شد و در حالی که بدنش پر از ترکش بود، او را از میدان جنگ خارج کردند.

نام محل یادمان پنج شهید گمنام را در طلائیه حسینیه حضرت ابوالفضل العباس (ع) گذاشته‌اند؛ جایی که دست سردار رشید اسلام شهید خرازی به تأسی از مولایش حضرت قمر بنی هاشم (ع) در همانجا قطع شد.

سردار میرزایی درباره این که چرا نام این محل را حسینیه حضرت ابوالفضل(ع) گذاشته‌اند، پاسخ می دهد: «رزمندگان در طلائیه پیکر شهیدی را کشف کردند که نامش ابوالفضل بود و دو دست در بدن نداشت؛ به همین دلیل، آن حسینیه به نام حضرت ابوالفضل(ع) مزین شد.»

هر کس که یک بار به سفر راهیان نور رفته باشد، نام «سه راهی شهادت» را قطعاً شنیده است؛ معبری که در طلائیه قرار دارد. سردار میرزایی در کتابش به این منطقه اشاره می‌کند و می‌گوید: «سه راهی شهادت در انتهای دژ طلائیه جدید و در پانصد متری شمال غربی حسینیه حضرت ابوالفضل (ع) قرار گرفته و همچنین در داخل حسینیه پنج شهید گمنام به خاک سپرده شده است که آن نقطه محل شهادت صدها تن از دلاورمردان سپاه اسلام بود. رزمندگان ما در آن مکان بزرگترین حماسه‌ها را در تاریخ دفاع مقدس از خود به یادگار گذاشتند.»

در واقع به دلیل حجم سنگین آتش دشمن، بسیاری از رزمندگان اسلام در این منطقه به شهادت رسیدند و پیکرهای مطهرشان در آنجا بر جای ماند و بعد از آتش‌بس، کمیته تفحص شهدا در طلائیه مستقر شده و پیکرهای مطهر صدها شهید را که بسیاری از آن ها به صورت دسته جمعی به شهادت رسیده بودند پس از شناسایی، از زیر خروارها خاک بیرون آوردند و روانه شهر و دیارشان کردند تا هر کدام پرچمی برای عزت و شرف این سرزمین باشند.
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها