یکی از راویان اصلی میگوید که ذهن شهید بروجردی نسبت به شهید جعفری را کانالیزه کردند. این کانالیزه کردن از اثرات همان ناخالصیهای زندگی زمینی است که روایتها را متکثر میکند و شاید عبرتآموزترین قطعه تاریخی در مورد مصائب روایت پیچیده در زندگی آقاسعید است. البته تحقق این هدف در خاطرهنگاری وقتی خود راویان نمیخواهند جامعیت را در نظر بگیرند سخت است.
علاوه بر اینها، ماجرای عضویت در انجمن حجتبه، بدبینی شهید بروجردی به شهید جعفری، اتهام همکاری با ساواک، برادر مارکسیست او و... همگی واقعیتهایی هستند که باید به درستی روایت شوند نه اینکه بیان آن را خلاف مصلحت تلقی کنیم.
کتاب آقا سعید نمونه دیگری است از داستان پرماجرای اختلاف روایتها در انسان زمینی. خاصیت زمین این است که آب نازل شده را ناخالص میکند و هر کس به قدر وسع خود حقایق را دریافت میکند. همین نکته موجب به وجود آمدن پیچیدگی در تاریخ شده است که نویسنده کتاب در مقدمه و در مصاحبهها بر آن تأکید میکند. هر چقدر یک انسان وسیعتر و بزرگتر باشد اختلاف روایتها از او طبیعیتر است. مسئله هرمنوتیک و روایتهای متعدد در اینجا بسیار قابل تامل است و به نظر میرسد تنها راه حل، روایت جامع است. کاری که کتاب قطور و مفصل آقا سعید به آن نزدیک شده است.
یکی از راویان اصلی میگوید که ذهن شهید بروجردی نسبت به شهید جعفری را کانالیزه کردند. این کانالیزه کردن از اثرات همان ناخالصی های زندگی زمینی است که روایتها را متکثر میکند و شاید عبرتآموزترین قطعه تاریخی در مورد مصائب روایت پیچیده در زندگی آقاسعید است. البته تحقق این هدف در خاطره نگاری وقتی خود راویان نمیخواهند جامعیت را در نظر بگیرند سخت است. مثلاً نویسنده در مصاحبه میگوید: رساندن راوی از نقطه انکار به جایی که بگوید در انجمن حجتیه فعالیت گسترده داشتم بسیار سخت است. اساساً در مقدمه مهم کتاب، نویسنده به درستی گفته است: راویان تصویر ذهنی کاملاً یکسان و مشترکی از آقاسعید ندارند و هریک او را از زاویهای متفاوت میبیند و روایت میکند.
نکته مهم دیگری که نویسنده در نظر داشته این است که: ما معتقد بودیم که در روایت راویان جزئیاتی وجود دارد که ما موظف هستیم آن را منتقل کنیم تا به دست کسانی برسد که شاید نسبت به ما دقیقتر باشند. به نظر او این یکی از کارکردهای تاریخ شفاهی نسبت به داستان و رمان است و در این راستا به یک تحلیل دینی استناد میکند که «روایات ما را نقل به مضمون نکنید و دقیق روایت کنید و عین الفاظ را نقل کنید» چرا؟ چون میگویند: «چه بسا شما یک روایتی را که مشتمل بر دانش، ارزش و علمی است نقل میکنید و به دست کسی میرسانید که از شما فقیهتر است پس در آن دخل و تصرف نکنید چرا که اگر نقل به مضمون کنید این روایت در آینه ذهن تو بازتاب میکند و در قد و قامت تو میآید، پس اگر ظرافتها و ارزشهایی در نظر تو داشته باشد آنها را حفظ میکنی و به دست بقیه نمیرسد در حالی که شاید کسی که آن را میخواند از تو فهمیدهتر باشد و نکاتی را در این روایت دریابد که تو نمیفهمی و نمیخواستی روایت کنی».
این سخن تفسیری از روایت رسول خدا است که: نَضَّرَ اللّه عَبْدا سَمِعَ مَقالَتی فَوَعاها ، ثُمَّ بَلّغَها عَنّی ، فرُبَّ حامِلِ فِقهٍ غیرُ فَقیهٍ، و رُبَّ حامِلِ فِقهٍ إلى مَن هُو أفْقَهُ مِنهُ. اما ضمن پذیرش این دیدگاه درست که باید با تلاش برای ضبط دقیق زمینه فهم عمیق تر و فقیهانه را فراهم تر کرد، میبایست افزود: جواز نقل به معنا مورد اجماع علماى شیعه است، هرچند در کمّ و کیف آن اختلافاتى وجود دارد و برخی محققین بر این باور هستند که اکثر روایات موجود انعکاس عین الفاظ امام(ع) نیست، بلکه الفاظ اصحاب است که مقصود ائمه(ع) را در خود جاى دادهاند (اکبرنژاد، 1387، ص65). پس همین قدرت حفظ کلمات هم مراتب دارد: إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا. یک راوی و خاطره نگار باید تلاش کند تا قلب اوعیتر و وسیعتر داشته باشد.
نویسنده در پاسخ به اینکه کتاب چقدر بصیرت افزاست گفته است: «روایت تاریخی که هیچ پیچیدگی و جزئیاتی در آن نیست و افراد همگی خوب و بد هستند؛ دقیق نیست و بی فایده است که از آن نمیتوان بصیرتی را انتظار داشت که در جامعه ما بوده است». بر این اساس در کتاب دانای کل وجود ندارد و تعدد راوی و منظر وجود دارد. ولی پاورقیها و بعضا مقدمه نویسی ابتدای فصل(مانند ص449) تا حدی تحلیلهایی به واقعیت اضافه میکنند. این تکملهها موجب بصیرتافزایی و بیان جهتگیریهایی میشود که گفتن آنها ناگزیر است. پس بیان روایت فرد منافاتی با بیان روایتهای دیگر ندارد و مهم این است که تلاش برای جامعیت وجود داشته است.
از این جهت برجسته کردن قسمتهایی که راوی خود شهید است هم میتوانست مفید باشد و کتاب بیشتر میتوانست از ابزارهایی مانند پاورقی و مقدمه استفاده کند. مثال دیگر، در ماجرای کوبیدن عمامه به زمین تعبیر به این شده بود که آیتالله اشرفی اصفهانی از دست آقا سعید خسته شده بود که به حرف هیچکس گوش نمیداد (ص461) در ادامه این روایت راوی میگوید نهایتاً ایشان به حرف اقا سعید گوش کرد. در پاورقی یا تیتر میتوانست این تنوع دیدگاه پررنگتر شود. چنانچه نویسنده در مصاحبه میگوید ما میگوییم بله عمامه را بر زمین زدند اما در نهایت آمدند.
کتاب به درستی علاوه بر زندگی شهید، زمانه شهید را تا آنجا که به او ربط داشته روایت کرده است. واقعیت هم همین است که زندگی و زمانه انسان ها به هم ربط دارند. هر چند انسان های بزرگ و آسمانی به زبان قوم سخن می گویند اما وابسته زمین و زمانه نیستند.
روایت زندگی شهید جعفری همچنان نیازمند تکمیل شدن است خصوصاً اینکه هنوز برخی راویان مانند همسر شهید به روایت رضایت ندادهاند.
*این یادداشت به مناسبت برگزاری نشست تحلیل و بررسی کتاب آقاسعید در هفتادمین زادروز شهید جعفری که 20 بهمن 1401 برگزار شد، نگاشته شد.
منابع:
بخش اول مصاحبه نویسنده با مهر: mehrnews.com/xYsBB
بخش دوم مصاحبه با مهر: mehrnews.com/xYsBM
اکبرنژاد, محمد تقی. (1387). نقل به معنا در حدیث؛ ابعاد و آثار آن. فقه، 15(55), 65-120
نظر شما