ژاله آموزگار در مجلس یادبود زندهیاد ابوالفضل خطیبی بیان کرد؛
خطیبی جرئت تابوشکنی در پژوهشهای شاهنامه را داشت/ پژوهشگری دلبسته به تاریخ و فرهنگ ایران زمین
ژاله آموزگار گفت: خطیبی، عاشقانه شاهنامه را ورق زده و در لابهلای ابیات آن به رویا فرو رفته است. در جستوجوی نکات تازه آن تلاش کرده و نوآوریهایی را پیش کشیده و گاهی به نوعی تابوشکنی کرده است.
محمدکاظم بجنوردی گفت: ابوالفضل خطیبی در سال 1368 به کاروان این مرکز پیوست. او نخست در بخش پروندههای علمی به کار تحقیق و پژوهش در عناوین دایرهالمعارف پرداخت. سپس به دلیل شایستگیهایی که در کار پژوهش نشان داد و نظم، ترتیب و آرامشی که در سلوک شخصی داشت، مراحل پیشرفت و ترقی را با کوشش بسیار پیمود و دستیار بخش تاریخ شد. در بخش تاریخ نیز با تالیف عناوین مهم اندک اندک الگویی از دانشنامهنویسی درباره شخصیتهای مهم تاریخی در قرون بعد از اسلام به دست آورد.
او افزود: با رویکردی که خطیبی نشان داد، اطمینان یافتیم که برای تالیف مقالات مهم مربوط به این ادوار جوانی کوشا، علاقهمند، پرانگیزه با عشق و اشتیاقی ستودنی پرورش یافته است. نکته جالب توجه اینکه خطیبی پیش از آنکه در سالهای اخیر به شاهنامه فردوسی بپردازد در دایرهالمعارف بزرگ اسلامی برخی مقالات مربوط به آن دوره را تالیف کرده بود؛ مانند ابوالعباس اسفراینی، ابوعلی و ابوالقاسم سیمجور، ابوسهل زوزنی، ابوعلی بلخی، ابومنصور عبدالرزاق.
رئیس مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی خطیبی را از جمله پژوهشگران دلبسته به تاریخ و ادب ایران دانست و بیان کرد: او عمر خود را بر سر شناخت و شناسانیدن بهتر تاریخ و فرهنگ ایران نهاد. به طوری که با اطمینان میتوان گفت که برخلاف رسم زمانه به پیشرفتهای ظاهری و اداری و حتی دانشگاهی چشم نداشت. به شکلی که انگیزه کار پژوهش و تحقیق و مطالعه از درون فیاضش سرچشمه میگرفت که البته این خود امتیاز اندکی نیست و گذشته از دستاوردهای علمیاش که در جای خود ارزشمند است، در زندگی او نیز بسیار آموزنده و پرثمر بوده است.
محمدکاظم بجنوردی گفت: خطیبی در مدت زمانی که در مرکز دایرهالمعارف مشغول به کار بود، 94 مقاله تالیف و 50 مقاله نیز ویرایش کرد. مقالات او از جمله تحقیقیترین مطالب درباره شخصیتها و مشاهیر تاریخی و ادبی ایران در حدفاصل قرون چهار تا هشت هجری قمری است. به طوری که میتواند الگویی برای تحقیق به ویژه در دانشنامهنویسی باشد. گردآوری مقالات و گفتارهای شادروان خطیبی در مجلداتی خاص تا حدی کوشش او و راهی را که برگزیده بود، نشان خواهد داد و برای پژوهشگران نیز بسیار آموزنده خواهد بود.
او از گردآوری مقالات زندهیاد خطیبی در یک کتاب اعلام آمادگی کرد و گفت: مرکز برای چنین کار لازمی آماده همراهی است و نشر آن را به صورت وزین وظیفه خود میداند. بیماری و فقدان دردناک او به ویژه در سن و سالی که میتوانست برای موسسات علمی و دانشگاهی پشتوانه علمی مهمی باشد، خسارتبار است و افسوس که چنین سرمایه علمی خودساختهای زود از میان ما پر کشید.
تنها دوست داشتن ایران کافی نیست!
ژاله آموزگار گفت: هنوز خیلی زود بود که خطیبی عزیز با دوستانش وداع کند. او در آغاز دهه 60 سالگی زندگیاش بود؛ دوران شکفتگی و پس دادن آموختهها. او هنوز بسیار سخن برای گفتن داشت. آیا در این وانفسای پژوهش و در بازار کساد سنجیده سخن گفتن برای خواندن، آموختن و تحقیق کردن زمان گذاشتن بدون چشمداشت مادی قلم زدن، برای یافتن یک واژه چندین منبع را بررسی کردن و برای دستیابی به یک نسخه دست به دامان این و آن شدن که از ویژگیهای زندهیاد خطیبی بود، هنوز مشتری دارد؟
او با طرح سوالاتی درباره آینده پژوهش و تحقیق در ایران افزود: آیا خطیبیهای دیگری هنوز هستند و خواهند بود؟ آیا گرفتاریهای این روزگاران فرصتی خواهد داد که رهروان این راه از پای نایستادند و داوطلبانی نو در این راه گام بردارند و عاشقانه کار کنند؟ دلم میخواهد خوشبین باشم به جوانان بااستعداد سرزمینم دل ببندم که در این راهند و همچنان از خاکستر ققنوسها سر برخواهند آورد و باز به این بازار کساد رونق خواهند بخشید. وگرنه روان خطیبیها به آرامش نخواهد رسید!
استاد فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران بیان کرد: خطیبی عاشق این سرزمین بود. ایران عزیز ما را با همه ویژگیهایش دوست داشت. سرزمین ایران که مشتی خاک نیست، فرهنگش، بزرگان و مشاهیرش، شعر و ادب و اخلاق و صفا و صمیمیت مردم آن است. نواهای دلنشین و پایکوبیهای زیبا و دیدنی و گونههای متنوع زبانی اقوام آن است. فردوسی و شاهنامه و هویت ملی، رودکی، بیهقی، نظامی، حافظ، نیما و شهریار همه و همه ایران است. گذشته غنی و پربار آن، پستیها و بلندیهای تاریخی آن است. زخمها و آسیبهای زده بر پیکر ناتوان آن است. عشق به ایران یعنی دوست داشتن همه آنچه که برشمردم.
ژاله آموزگار تنها دوست داشتن ایران را کافی ندانست و گفت: به نظرم باید مهر و محبت را باور کرد و نشان داد. باید در راه اعتلای تک تک آنها کوشید. ضمن آنکه برای شناسایی هر کدام از آنها تلاش کرد. خطیبی تنها به دوست داشتن ایران بسنده نکرد. او در حد تواناییاش برای اعتلا و شناخت این فرهنگ بزرگ همت گماشت. درست مانند مادری که فرزندش را عاشقانه دوست دارد و این عشق او را به نگاهبانی فرزندش رهنمون میشود تا شیره جانش را در کام او ریزد، تیمار و بارورش کند و سپس به بازگویی سجایای او بپردازد.
او ادامه داد: تنها نشستن و از محبت دم زدن و قدمی برنداشتن به چه درد معشوق میخورد؟ به این سرزمین دوستداشتنیمان باید شیره جان داد و در رفع کاستیهایش کوشید. در ضمن از زیباییها و تواناییهای آن سخن گفت. به نظر من خویشکاری همه ما این است که با آنچه میدانیم و میتوانیم رهرو این راه باشیم کاری که خطیبی کرد. او کوشید با آنچه در توانش بود در این راه گامی بردارد. دستافزار او قلم بود و کلام. او نوشت و گفت و در این راه سوار تیزپایی بود. اما افسوس خطیبی عزیز ما زود رفت و روزهای تلخ پس از درگذشت او شاهد همدردیهای صمیمانه و تسلیتهای از دل برآمده از طرف دوستان و دوستداران او هستیم.
عضو شورای عالی مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی با اشاره به رویکرد خاص شاهنامهپژوه تازه درگذشته عنوان کرد: کارنامه مدخلنویسی خطیبی چنانکه میدانید پربار است. کتابهایش خواندنی و سرشار از مطلب نو است. همه میدانید بیشتر مقالههای او رنگ و بوی شاهنامه دارد. او سالها در این زمینه از محضر استادان بزرگ بهره برد و آموخت و سپس خوش پس داد. عاشقانه شاهنامه را ورق زده و در لابهلای ابیات آن به رویا فرو رفته است. در جستجوی نکات تازه آن تلاش کرده و نوآوریهایی را پیش کشیده است. گاهی به قولی، به طوری و به نوعی تابوشکنی کرده است. چنین کاری جرات میخواهد و پشتوانه علمی و استدلالی!
ژاله آموزگار عاشقانه پژوهش کردن خطیبی در شاهنامه را خصیصهای خاص برشمرد و گفت: هسته اصلی رساله دکتریاش که من بخت این را داشتم استاد مشاورش باشم اما در حقیقت بازخوان یافتههایش بودم «ابیات الحاقی شاهنامه» بود که بعدا آن را به صورت کتاب منتشر کرد و طبعا گفتههایش مخالفان و موافقانی داشت، اما همیشه بدون رنجش و با استدلال پاسخگو بود. او از روی هوا و برای جلب توجه سخن نمیگفت به دنبال تازهها بود. برای گفتههایش دلیل داشت. او نمینوشت که ارتقا پیدا کند، بلکه عاشقانه مینوشت و چنانکه دوستان جوانش به من گفتند شاهنامه را هم عاشقانه تعلیم میداد نه اینکه فقط تحسین فردوسی کند بلکه در میان ابیات شاهنامه به کاوش میپرداخت. چون گفتارش با جوهر عشق آمیخته بود سنگینی و سردی تخصصی گفتن را نداشت.
او افزود: ضمن تاسف از درگذشتش باید اذعان کنم که به جز دو سه سال اخیر که در دام این بیماری مهلک افتاد، فرد خوشبختی بود. از خانوادهای خوب و مهربان، خویشاوندانی با محبت برخودار بود که دوستش داشتند و گروهی از دوستانش که هماره همراهش بودند. ضمن اینکه از توجه و علاقه محافل علمی داخل ایران چه در میان ایرانیان خارج از کشور نیز برخودار بود. اما کاش دیو اسب داد به این زودی چشم در چشم او ندوخته بود. چون دم به دم پخته و پختهتر میشد. هنوز بسیار باده ناگفته در رگ تاک ...
نزدیکی خطیبی به زریاب خویی
علی اشرف صادقی در ادامه این مجلس گفت: با زندهیاد ابوالفضل خطیبی در سال 1368 آشنا شدم که به عنوان پژوهشگر به مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی وارد شد. از همان روزهای آغاز که با خطیبی آشنا شدم مرا به طرف خودش کشاند. هر چند من فرد دیرآشنایی هستم و زود با کسی جوش نمیخورم. آنقدر من در او صمیمت دیدم که بعدها وقتی گروه فرهنگنویسی در فرهنگستان زبان ادب فارسی تشکیل شد، از او تقاضا کردم که در این گروه به من کمک کند.
او افزود: ویژگیهای اخلاقی خطیبی از جمله جدی بودن در امر علم و آشتیناپذیری بودنش را در مرکز دیده بودم. چون در مرکز این بخت را داشت که زیرنظر شادروان عباس زریاب خویی کار کند. من مرتب میدیدم که خطیبی به همراه علی بهرامیان به دیدن زریاب خویی میرفتند و سوالاتی مطرح میکردند و از او میخواستند مشکلاتشان را حل کند. طبعا با دریای اطلاعاتی که زریاب خویی داشت در هر زمینه پاسخگوی سوالات بود.
این استاد فرهنگ و زبانهای باستانی بیان کرد: چون خطیبی لیسانس تاریخ بود، بعدها فوق لیسانس فرهنگ و زبانهای باستانی را گرفت و سپس در دکترا تحصیل در زبان و ادبیات فارسی را برگزید. در اوایل ورودش به مرکز چون مطالعاتی در زمینه تاریخ داشت از زریاب خویی به بهترین وجه استفاده میکرد. همینطور که من نیز خدمتش میرسیدم و گاهی مشکلاتی که داشتم مطرح میکردم و پاسخ میگرفتم.
علیاشرف صادقی گفت: خطیبی واقعا عاشق ایران بود و دلش در این ایام برای ایران میتپید و در این سالها غم ایران را میخورد. علاقه به شاهنامه نیز از همین جا ناشی شده بود. از آنجا که شاهنامه شناسنامه ما ایرانیهاست. لذا فردی که اهل علم باشد در واقع نمیتواند عاشق این فرهنگ و سرزمین نباشد. کسانی که تیشه به ریشه مملکت میزنند و مادیات برایشان مهم است، اهل فرهنگ نیستند، به نظر من بیگانهاند و ایرانی نیستند.
او ادامه داد: تنها تخصص خطیبی شاهنامه نبود، اگرچه شاهنامه را در تمام ابعادش مطالعه و بررسی میکرد و تنها به متن آن توجه نداشت. درباره مسائل جالبی پژوهش کرده و مقاله نوشته است از جمله؛ چرا جشن سده در شاهنامه نیست؟ چرا داستان آرش درشاهنامه نیست؟ او درباره این موارد تحقیق و پژوهش کرده و دلایلی برای آن آورده است.
در این مجلس پیام تصویر دکتر جلال خالقی مطلق، شاهنامهپژوه در تسلیت درگذشت زندهیاد خطیبی نمایش داده شد. پس از آن پیام محمود امیدسالار، پژوهشگر تاریخ و فرهنگ که در سوگ خطیبی نوشته بود، خوانده شد. همچنین فیلم کوتاهی از شاهنامهخوانی زندهیاد خطیبی که چند سال پیش در خبرگزاری ایبنا انتشار یافته بود، برای حاضران در سالن پخش شد.
نظر شما