جمعه ۵ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۴:۴۵
بهزاد کریمی: تاریخ ایران از مستعدترین زمینه‌ها برای پژوهش‌های تاریخ احساسات است

بهزاد کریمی گفت: ایران چونان سرزمینی متکثر به لحاظ جغرافیایی، فرهنگی و تاریخ پرفراز و فرود کهنی دارد، بخشی از تاثیرگذارترین فرآورده‌های فرهنگی‌اش نظیر شعر، تصوف و حکمت بیشتر برآمده از احساسات است باید این گزاره را نیز قبول کنیم که تاریخ ایران از جمله مستعدترین زمینه‌ها برای اجرای پژوهش‌های تاریخ احساسات به شمار می‌آید.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، بهزاد کریمی، استادیار گروه ایرانشناسی دانشگاه میبد با موضوع سخنرانی «درآمدی بر تاریخ احساسات و کاربست آن در تاریخ فرهنگی ایران» گفت: ژانر تاریخ احساسات در پانزده سال گذشته به یکی از ژانرهای نوظهور و نیرومند در عرصه تاریخ‌نگاری مطرح شده که وقتی از چرخش احساسی چونان چرخش زبانی در تاریخ سخن به میان آمده است. تاریخ احساسات هر چند به خاطر تاریخ فرهنگی و تاریخ‌نگاری مکتب آنال سر برآورد، اما به زودی به یک جریان مستقل تبدیل شد. در این تاریخ به احساساتی همانند اندوه، عشق، شادی و ترس پرداخته و سرچشمه‌های آنها مطالعه و بررسی می‌شود.

او افزود: در این بررسی ابتدا کوشیدم تاریخ احساسات معرفی شود، در این بخش که مباحثی نظیر امکان تاریخ احساسات، منابع و نظریه‌های آن پرداخته می‌شود. از آنجا که بیشتر کارهای انجام شده در حوزه تاریخ احساسات مربوط به اروپا و آمریکای شمالی است، در این بخش دوم به اختصار کوشش شده است تاریخ ایران از حیث قابلیت کاربست بینش و روش تاریخ احساسات بررسی شود.

این استادیار ایرانشناسی درباره نخستین نشانه‌های توجه مورخان به احساسات در تاریخ‌نگاری عنوان کرد: تاریخ احساسات از کجا سربرآورد؟ هر چند ژانر تاریخ احساسات در چند سال اخیر به طور جدی در مرکز توجه قرار گرفته اما حاصل تقریبا یکصد سال ایده‌پردازی و کوشش‌های مورخانه است. هدف اصلی تاریخ احساسات افزون بر دستیابی به احساسات گذشتگان ارائه روایتی جدید از وقایع تاریخی است که در آن احساسات به مثابه علت اصلی یا یکی از علل اصلی توجه می‌شود. نخستین پژوهشگری که به شکل جدی در تاسیس تاریخ احساسات نقش‌آفرینی کرد به نام لوسین فور، تاریخنگار شهیر فرانسوی است که در مجموعه مقالاتی در دهه‌های 1930 و 1940 به رشته تحریر درآورد از مورخان خواست تا روانشناسی آدمی را نه امری جهانشمول و ثابت بلکه سیال و به لحاظ تاریخی مشروط در نظر بگیرند.

بهزاد کریمی گفت: لوسین فور خطاب به مورخان چنین نوشت: «هدف آنها باید فراهم آوردن فهرستی از امکانات ذهنی انسان‌های زمانه خودشان باشد تا از مبدا بتوان با ژرف‌اندیشی بلکه با تخیل کلیت عالم مادی، فکری و اخلاقی یک نسل پیش‌تر را بازسازی کرد.» بسیاری از مورخان که از دهه 1980 به تاریخ احساسات روی آوردند، دنباله‌رو رویکردهای تاریخ آنال بودند. آنها در وادی امر سراغ تاریخ طبقه کارگر رفتند یا به مسائلی مانند خانواده، نژاد، جنسیت، بهداشت، غذا، زندگی روزمره و بدن اشتغال داشتند.

او در بخش دیگری از سخنانش عنوان کرد: باید از این منظر هم به موضوع نگاه کرد که آیا احساس می‌تواند تاریخ داشته باشد یا خیر؟ پاسخ تا اندازه‌ زیادی متناظر به دسته‌بندی‌های بالا درباره تعریف احساس است. اگر بخواهیم از منظر ذات‌گرایان یا همان دسته نخست سخن بگوییم احساس هیچ تاریخی نمی‌تواند داشته باشد. زیرا احساس امری است ثابت و لایتغیر. بنابراین انسان هزار سال پیش در فرانسه همان گونه می‌ترسد که من در یزد امروز. یا اینکه خشم یک ایرانی در عهد صفویه همان حسی است که در عصر جمهوری اسلامی تجربه می‌شود.   

این پژوهشگر تاریخ افزود: به دیگر سخن از منظر اینان هر چند تفاوت در مفهوم‌پردازی احساس پذیرفته می‌شود اما حس مبتنی است بر اموری ثابت فراتاریخی. باز اگر بخواهیم خلاصه بگوییم در مقابل نسبی‌گرایان یا فرهنگ‌گرایان ضمن قبول منشا بیولوژیک احساس بر این نکته پای می‌فشارند که نوع ادراک از احساس آنچنان که روانشناسان می‌گویند بر کیفیات ذهنی اثر می‌گذارد. به معنای دیگر تلقی از حس نحوه تجربه آن را در انسان متاثر می‌کند.

بهزاد کریمی با اشاره به منابع تاریخ احساسات عنوان کرد: بی‌تردید یکی از منابع مهم تاریخ احساسات، مذهب و مناسک و بازمانده‌های مرتبط با آن است. مذهب از این لحاظ بسیار دارای اهمیت است که به ما امکان می‌دهد دریابیم چگونه یک فرهنگ احساسات درونی انسان‌ها را در ربط با نیروهای ماوراءطبیعی شکل می‌دهد. در بیشتر ادیان و مذاهب مناسبات معنوی دربرگیرنده احساساتی همچون خشیت، ترس، عشق و شیفتگی است. اخلاق‌نگاری‌ها و اندرزنامه‌های کهن و همچنین ژانر ادبیات موفقیت یا راهنمایی‌های مختلفی که امروز با ادبیاتی عامیانه عرضه می‌شود منابعی است سرشار از اطلاعات جالب توجه درباره احساسات. در بسیاری از این دست منابع ما با ملاحظات اخلاقی جوامع در ارتباط با بروز احساسات روبهرو می‌شویم یا احساسات معیار به اصطلاح استاندارهای احساسات در آنها بیان شده است.

او در بخش دیگری از سخنانش با عنوان احساسات و تاریخ ایران بیان کرد: اگر آن طور که مورخان تاریخ احساسات می‌گویند، بپذیریم که احساسات نه صرفا معلول بلکه علت بسیاری از رویدادهاست و این‌که ایران چونان سرزمینی متکثر به لحاظ جغرافیایی، فرهنگی و تاریخ پرفراز و فرود کهنی دارد، بخشی از تاثیرگذارترین فرآورده‌های فرهنگی‌اش نظیر شعر، تصوف و حکمت بیشتر برآمده از احساسات است باید این گزاره را نیز قبول کنیم که تاریخ ایران از جمله مستعدترین زمینه‌ها برای اجرای پژوهش‌های تاریخ احساسات به شمار می‌آید.  

این تاریخ‌نگار افزود: نگاهی گذرا به تاریخ ایران نشان می‌دهد مذهب و استبداد در عین حال که بزرگترین منابع هنجارساز احساسات محسوب می‌شدند همزمان عظیم‌ترین احساسات را له یا علیه خود برانگیختند. انسان اغلب در تاریخ اجتماعی و فلسفی موجودی عقلانی تصویر شده که همواره در پی منافع خود است اما آنچنان که باید و شاید سهم احساس در این میان دیده نشده است و اتفاقا یکی از مدعیان مورخان احساسات این است عقلانی بودن انسان ما را از حقیقت اعمال او که تا حدی زیادی متاثر از احساس بوده، دور نگاه داشته است. بر همین اساس این پرسش مطرح می‌شود که نقش احساسات در تحولات بنیادین تاریخ ایران تا چه حد از سوی مورخان مورد مداقه قرار گرفته است؟

تاریخ فرهنگی شیوه‌ای برای استخراج معانی
آزیتا افراشی در مقاله‌ای با عنوان «رویکردی شناختی به تفسیر مفهوم سعادت در حافظه فرهنگ ایرانی» گفت: جست‌وجوی همیشگی انسان در پی دستیابی به سعادت، این مفهوم را در جایگاهی قرار می‌دهد که به عنوان یک مساله فرهنگی معاصر با سرچشمه‌هایی در تاریخ، مدنظر باشد. سعادت مانند هر مفهومی که به اندیشه و زندگی انسان مرتبط است از منظرهای متفاوتی چون فلسفه، اخلاق، ادبیات، جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، روانشناسی و جز آن امکان مطالعه می‌بابد و همین ظرفیت مفهومی سعادت است که آن را به موضوعی در مطالعات تاریخ فرهنگی تبدیل می‌کند.

او افزود: کلیفورد گیرتز که کتاب «تفسیر فرهنگ‌ها» فرهنگ را در قالب نظامی از مفاهیم میراثی توصیف می‌کند که به شیوه نمادین بیان می‌کردند. زبان مهمترین نظام نمادینی است که انسان‌ها از طریق آن ارتباط برقرار می‌کند و در قالب آن است که رویکرد آنها به زندگی توسعه می‌یابد. گیزتز هدف مطالعه میان رشته‌ای تاریخ فرهنگی را استخراج معانی و نه الزاما یافتن قواعد علت و معلولی می‌داند.

دیلتای از نخستین پیشگامان تاریخ فرهنگی
امیرحسین حاتمی به عنوان یکی از سخنران همایش تاریخ فرهنگی با ارائه موضوع «از علوم فرهنگی دیلتای تا تاریخ فرهنگی جدید» گفت: تاریخ فرهنگی یکی از گفتمان‌ها و شاخه‌های علوم انسانی است که از دهه 1970 به بعد گسترش یافته است. از جنبه روش‌شناختی تاریخ فرهنگی بیشتر بر «روش‌های تفسیری» و سوبژکتیویته تاکید دارد و مورخان این حوزه خود را بیشتر در جست‌وجوی معانی و معناکاری و همچنین تمرکز بر مطالعه بازنمایی‌های فرهنگی می‌دانند. از این رو، تفسیر و رویکردهای هرمنوتیکی اهمیت زیادی در تاریخ فرهنگی داشته است.

او افزود: در تاریخ فرهنگی، تاریخ با رویکردی غیرپوزیتویستی به صورت عینی قابل بررسی و تحلیل و مطالعه نیست و حقیقت همواره متاثر از ساختارهای فرهنگی و تاریخی جامعه یا تجارب فرهنگی و تاریخی افراد است. پس اگر بپذیریم که روش تاریخ فرهنگی، روش تفسیری است، آنگاه می‌توان ویلهلم دیلتای را به مثابه یکی از پیشگامان بزرگ تاریخ فرهنگی قلمداد کرد.

این دانشیار گروه تاریخ دانشگاه قزوین بیان کرد: در واقع دیلتای نخستین و مهمترین فیلسوفی بود که به ناهمگونی روش‌های علوم طبیعی و آنچه او «علوم روحی» می‌نامید، اشاره کرد. بنابراین او بر دوگانگی روش‌های علوم تاکید داشت. دیلتای روشی را مناسب علوم روحی یا انسانی می‌دانست که به کمک آن بتوان از حد تبیین صرف یا استمداد از علائم بیرونی فراتر رفت و به اصطلاح به قلب موضوع مورد تحلیل رسوخ کرد و این همان روش تفسیر تفهم یا تفسیر است. تعبیر «علوم روحی» بعدتر توسط هاینریش ریکرت و ارنست کاسیر به «علوم فرهنگی» تغییر یافت و شرح و بسط یافت. از این رو اگر دیلتای را از نخستین واضعان روش تفسیری بدانیم، بی‌شک او از پیشگامان تاریخ فرهنگی نیز خواهد بود.

درباره همایش تاریخ فرهنگی بیشتر بخوانید:
   

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها