از این نظر، کودکان خردسال فیلسوفان بزرگی هستند، زیرا موقعیت کنجکاوی خود را در مورد جهان حفظ میکنند و دائماً چرایی یا چگونگی چیزها را زیر سوال میبرند. به همین ترتیب، ما بزرگسالان نیز زمانی که نگرانیهایی درباره زندگی داریم، زمانی که در موقعیتهای روزمره تجدیدنظر میکنیم، یا زمانی که بر اساس چارچوبی از باورها موقعیتهای موجهی را اتخاذ میکنیم، از فلسفه بهره میبریم.
اما چگونه میتوان فلسفه را در زندگی روزمره به کار برد؟ به گفته فیلسوف آلمانی «ولفرام آیلنبرگر» (Wolfram Eilenberger)، همه ما فلسفهای داریم که بدون آن نمیتوانیم زندگی خود را ادامه دهیم. به هر حال، این مسئله ایدههای بسیار کلی را در مورد اینکه ما چه کسی هستیم، دیگران چه کسانی هستند، اقدامات در گذشته چگونه بودهاند و در آینده چگونه خواهند بود، در بر میگیرد.
بنابراین، این متفکر بیان میکند که ایده به کار بردن فلسفه در زندگی روزمره چندان مطرح نیست، بلکه فلسفه چیزی است که همیشه وجود دارد؛ همیشه با ما بوده و ما فقط باید تشخیص دهیم که کجاست و چه زمانی اتفاق میافتد.
مطابق با آنچه آیلنبرگر تأیید میکند، این واقعیتی از زندگی است که همه ما آن را از فلسفه استفاده میکنیم. با این حال، اکثر مردم به سادگی از این کار آگاه نیستند. به عنوان مثال، وقتی از خود میپرسیم که چگونه دیگران و جامعه را درک کنیم، زمانی که معنای زندگی خود را زیر سوال میبریم، یا زمانی که فکر میکنیم کدام اعمال در یک موقعیت معین درستترین عمل را انجام میدهند، فلسفه را در زندگی روزمره به کار میبریم.
گفتنی است که کار فلسفی با شک آغاز میشود. بنابراین، هر مکالمهای که در یک موضوع خاص سیال، گسترده و غنی باشد، میتواند فلسفی باشد. حتی تأمل فردی که محصول بیقراری بوده نیز یک عمل فلسفی است. با این حال، فقط بیقرار بودن کافی نیست. به گفته آیلنبرگر، اصل موضوع این است که ما باید سوالات خود را جدی بگیریم. در آن زمان است که فلسفه واقعاً شروع میشود.
بسیاری از مردم سؤالاتی دارند، ممکن است آنها را بپرسند، اما بعد آنها را کنار بگذارند. آنها تردیدها و سوالات خود را جدی نمیگیرند. وقتی کسی این روند را معکوس کرد، آنگاه شروع به فلسفهورزی میکند.
تشخیص اینکه میتوانیم فلسفه را در زندگی روزمره به کار ببریم، میتواند ما را به سوی زندگی بهتر و آگاهی بیشتر از افکار، اعمال و احساسات خود سوق دهد. همچنین میتواند در مواجهه با واقعیتهای هستی به آرامش بیشتر ما کمک کند.
بسیاری از افرادی که میخواهند به فلسفه نزدیک شوند این کار را از طریق کتابها و نظریهها انجام میدهند، کاری که میتواند طاقت فرسا و فلجکننده باشد. به گفته آیلنبرگر، زندگینامهها و نامهنگاریهای فیلسوفان نقطه شروع خوبی است که بینشی در مورد اینکه چرا افکار آنها برای آنها مهم بوده است، ارائه میدهد.
علاوه بر این، توصیه میشود خود را در زمینه روزمره قرار دهید. ببینید جهان امروز چگونه است، سؤال کنید و ایدههایی را که به بهتر شدن آن کمک میکند، بازنگری کنید. برای انجام این کار، فعالیتی مشخص وجود دارد که میتواند به شما در انجام این کار کمک کند.
یکی از مهمترین اقدامات این بوده که تصورات خود را زیر سوال ببرید. به گفته استاد فلسفه، «ادواردو اینفانته»، فلسفه بیشتر با پرسیدن سؤالات ارتباط دارد تا پاسخ. به عبارت دیگر، بیشتر عشق به پرسش است تا پاسخ. از این گذشته، ما با پرسش، دیوارهای ذهنی، تعصبات و جزمات را خراب میکنیم. به این ترتیب، اینفانته تأیید میکند که فلسفه میتواند بهترین پادزهر برای حماقت و جزمگرایی باشد.
از زمانی که ما کودک بودیم، به ما آموزش داده شده و مجموعهای از باورها را جذب کردهایم که آنها را زیر سوال نمیبریم و آنها را حقیقت میپنداریم. هنگامی که به بزرگسالی میرسیم، بسیاری از افکار منسوخ، محدودکننده و مضر را حفظ می کنیم، بدون اینکه به خود فرصتی دهیم که دیدگاههای دیگری را در نظر بگیریم.
دیگر نکته اینکه به دیگران کمک کنید، اما بدانید که چرا این کار را انجام میدهید.
بیایید فرض کنیم میخواهید مقدار مشخصی پول را به یک موسسه خیریه اهدا کنید. کدام یک را باید انتخاب کنید؟ یکی که با اسمش آشنا هستید؟ یا یکی که با یک فاجعه سروکار دارد؟ جریانی از فلسفه به نام «انفاق خیریه» وجود دارد که طرفداران آن معتقدند که همه ما باید هرچه اضافه داریم به یک موسسه خیریه بدهیم. این نیز به عنوان نوعدوستی مؤثر شناخته میشود. طرفداران آن بر این باورند که کمکهای مالی، هر چقدر هم که کوچک باشد، میتواند بسیار بیشتر از آنچه ما فکر میکنیم کمک کند. بهطور کلی، وقتی میخواهیم یک عمل نوعدوستانه انجام دهیم، مهم است که در نظر بگیریم که کمک ما در کجا بیشترین دسترسی را دارد.
نکته دیگر اهمیت گفتوگو و پذیرایی نظرات مخالف است. سقراط از گفتوگو برای تولید دانش استفاده کرد. اگر بخواهیم فلسفه را در زندگی روزمره به کار ببریم، چه راهی بهتر از این ابزار؟
بسیاری از مردم در مکالمات شرکت می کنند، اما در واقع به آنچه که دیگری برای مشارکت یا گفتن دارد گوش نمیدهند. در عوض، آنها معمولاً فقط به پاسخ بعدی خود فکر میکنند یا فقط به چیزهایی که به آنها علاقه دارند توجه میکنند.
با تمام آنچه تاکنون گفته شد، میبینیم که هیچ یک از ما با فلسفه بیگانه نیستیم. علاوه بر این، اگر یاد بگیریم که آگاهانه از آن استفاده کنیم، تغییراتی که در زندگی ما ایجاد میکند می تواند برای جهان بسیار مفید باشد. به یاد داشته باشید که برای اینکه بتوانید فلسفی کنید لازم نیست روشنفکر باشید یا تمام آثار ارسطو را خوانده باشید.
منبع:
https://steptohealth.com/how-philosophy-can-be-applied-to-everyday-life/
نظر شما