«ایرانشناسی و ایرانی که باید شناخت» برگزار شد؛
ایرانشناسی را میان اندیشههای ایرانی در درازنای تاریخ واکاوی کنیم
محمود جعفریدهقی، استاد گروه فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران و رئیس انجمن ایرانشناسی گفت: ایرانشناسی یعنی ما این اندیشهها را از میان اندیشههای ایرانی در طول درازنای تاریخ واکاوی کنیم و بشناسیم و به معرفی آنها همت گماریم.
وی با طرح این پرسش که «حکمت ایرانشهری چیست؟»، به كهنترین پایگاه تفكّر علمی پیش از پیدایی حوزه علمی آتن، که همان انجمنهای فلسفی و علمی مغان ایرانی بوده است، اشاره کرد و چنین توضیح داد: مغان ایرانی یا روحانیون دوره ماد، با یادگیری علوم ریاضی و نجوم از بابل و دیگر سرزمینهای همسایه ایران به گسترش دانشهای زمانه خود پرداختند وآنگاه كه پایههای جهانبینی و فلسفه ایرانی را استحكام بخشیدند، به انتقال آن به دیگر ملتها همت گماردند.
بنابر گفته جعفریدهقی، ایران در عهد هخامنشی از نیروی سیاسی، نظامی، اقتصادی و علمی كافی برخوردار بود و توانایی انتقال علوم را به دیگر سرزمینها داشت. بنابراین، انواع علوم رایج در آن زمان، بهویژه فلسفه، پزشكی و نجوم پس از رشد و تعالی در مشرقزمین و در میان ایرانیان به سرزمینهای دیگر راه یافت و پس از برخورداری از تكامل بیشتر دوباره به مشرقزمین- در طول یک هزاره- بازگشت.
همچنین در عهد اسلامی، ایرانیان با ایجاد مراكز علمی و بیتالحكمه در بغداد به ترجمه آثار علمی از زبانهای سانسكریت، فارسی پهلوی، سریانی و یونانی به زبان عربی و تكامل دانشهای معاصر خود پرداختند و سپس آنها را به جهان غرب منتقل کردند.
گزارشهای برگرفته از اوستا و متون باستانی حاکی از آن است که فلات ایران در شمار کهنترین پایگاههای علمی و فلسفی عصر باستان بوده است. در هزاره نخست پیش از میلاد، تلاقی سه فرهنگ سترگ ساکنان بومی فلات ایران و مهاجران آریایی که از غرب و شرق دریای مازندران به این سرزمین سرازیر شده بودند، همراه با آموزههای گرانسنگ تمدنهای میانرودانی موجب پیدایی آمیزهای از «حکمت ایرانشهری» شد که در عهد هخامنشی بهوسیله مغان ایرانی گسترش یافت و سرانجام به آتن، پایگاه فلسفه غرب راه یافت.
بر این اساس، پس از تشکیل شاهنشاهی هخامنشی، مغان به ایجاد مراکز و انجمنهای علمی پرداختند. ایرانیان این عصر که در اوج تفوق و گستردگی به سر میبردند، شهربانهای ایرانی را همراه با مغان و نیروهای دیگر، به سایر سرزمینها روانه کردند و «حکمت ایرانشهری» را در سراسر امپراتوری هخامنشی منتشر کردند. بدین طریق، در سده پنجم پیش از میلاد، نجوم و ریاضی بابلی که تأثیر ژرفی بر تفکر هندی و یونانی داشت، گسترش یافت و از سویی به هند و از سوی دیگر به یونان انتقال یافت.
«حکمت ایرانشهری» دارای آموزههایی بدین شرح بود: فلسفه، آفرینش جهان مینوی و مادی، اصالت خرد، هدفمندی آفرینش در جدال علیه فساد، بهشت و دوزخ، رستاخیز و کیهانشناسی و آفرینش.
بنابر گفته جعفریدهقی، ایرانیان پیش از ظهور زردشت ایزدانی را ستایش میکردند که نماد عناصر چهارگانه آب، آتش، باد و خاک بودند و نماینده مفاهیم مجرد و انتزاعی بهشمار میرفتند. اهورامزدا خدایی یکتاست که با دستیاری ۶ مینوی کهن که به بیانی تجلیات خود اهورامزدا هستند، این جهان را نخست به مینویی و سپس به مادی آفریده است.
همچنین یکی دیگر از ویژگیهای دیانت مزدایی طرحی است که آنچنان انسان را با خدا تلفیق میکند که هدف غایی آن یکی شدن او با خداست. انسان پارسا در اثر تلاش میتواند در وجود معبود مستحیل شود و این موضوع هدف اساسی آفرینش مزدایی است. یکی دیگر از ابعاد جهانبینی ایرانیان آن زمان،آموزههای داوری انسانها و اندیشه دنیای پس از مرگ است. همچنین، رستگاری فرجامین آدمیان وابسته به رفتار، گفتار و کردار آنها است و هر انسانی مسئول سرنوشت خویش و سایر مردمان است. بر همین اساس، فرجام آدمیان در فرمانروایی خداوند جاودانگی و سرخوشی است.
جعفریدهقی در باب نجوم ایرانی و بابلی نیز چنین بیان کرد: بنابر حکمت ایرانشهری اباختران یا سیارات، سپاهیان اهریمن و ستارگان نیروی هُرمزدی بودهاند. همچنین بر اساس آموزههای اوستا، سه شیوه پزشکی آن زمان عبارت از: گیاه پزشکی، کلام پزشکی (مانثره) و کارد پزشکی (جراحی) بوده است. بهعلاوه، در اوستا مقررات مربوط به پزشکی و دستمزد پزشکان آمده و دانش پزشکی در عصر ساسانی با دانش هندی و یونانی درآمیخته و به جندی شاپور منتقل شده است. وی در ادامه، راه انتقال حکمت ایرانشهری به جندی شاپور را از دو مسیر عنوان کرد:
۱- از مسیر مستقیم به هخامنشی، اشکانی و ساسانی؛
۲- از مسیر آتن.
رئیس انجمن ایرانشناسی در ادامه آنچه غرب از مغان و حکمت ایرانشهری آموختند را چنین بیان کرد:
- آموزه مغان و دین زردشت بر اندیشههای فیلسوفان یونان تأثیرگذار بوده و برداشت یونانیان از زمان ازلی متأثر از جهانبینی ایرانیست؛
- افلاطون در رساله الکبیادس به آیین مغان اشاره کرده و در کتاب دادها به اهمیت جدایی دو جهان خیر و شر پرداخته است؛
- ارسطو در رساله درباره فلسفه، آموزه مغان را در باب بن نیک و بد بازگو کرده است؛
- هراکلیتوس بر آن بود که آتش در همه اشیاء جریان دارد و این بخاطر اهمیت آتش در نظر ایرانیان بوده است؛
- اهمیت هراکلیتوس به خرد نیز ناشی از جهانبینی ایرانیان و اهمیت خرد نزد آنان بوده است؛
- رستاخیز و تضاد میان خیر و شر نیز برگرفته از ارتباط او با مغان ایرانی بوده است.
جعفریدهقی در ادامه به مدرسه اسکندریه پس از تعطیلی آتن پرداخت که جانشین این شهر شد. بنابر گفته ایشان، این مدرسه مرکز برخورد عقاید و اندیشههای علمی پس از آتن بود. این مدرسه پایگاه پزشکی، ریاضی و فلسفه بود و دانشمندان بزرگی را در خود پرورش داده و فلسفه نوافلاطونی در این مدرسه به کمال رسیده است. گروهی از فلاسفه این مدرسه بعدها در عهد خسرو اول (انوشیروان)، به دربار ایران پناهنده شده و مدت دو سال در ایران به سر بردند. بدین ترتیب، حکمت ایرانشهری از آتن به اسکندریه انتقال یافت و پس از آنکه مرکز امپراتوری روم شرقی به قسطنطنیه منتقل شد، این شهر پایگاه دیگری برای انجمن دانشمندان شد.
بنابر آنچه گفته شد، حکمت ایرانشهری پس از تعطیلی مکتب فلسفی آتن و مهاجرت فلاسفه به سوریه و آسیای صغیر سرانجام پس از یک هزاره به جندیشاپور رسید و در دانشگاه جندیشاپور استمرار یافت. این دانشگاه به فرمان شاپور اول ساسانی (۲۴۱-۲۷۱ م.) بنا شد. به فرمان شاپور و خسرو اول کتابهای علمی از یونانی، سانسکریت، سریانی و دیگر زبانها به زبان پهلوی ترجمه شد.
در عهد خلافت مأمون عباسی نیز نهضت ترجمه متون علمی به اوج خود رسید. حنین بن اسحاق (۱۹۳-۲۰۶ ه. ق) از جمله مترجمانی بود که دانش پزشکی را به دو زبان عربی و سریانی ترجمه میکرد. وی از این جهت که فرهنگنامه اصطلاحات پزشکی را به زبان عربی تدوین کردد، حائز اهمیت فراوان است. در این میان طب یونانی از طریق جندیشاپور به بغداد راه یافت و پایههای پزشکی اسلامی را بنا نهاد.
دانشمندان و مترجمان دیگری در این عهد که به عصر طلایی دانش در تاریخ اسلام شهرت یافته، ظهور کردند که آثار آنها در پیشبرد دانش پزشکی و نجوم و نیز علم احکام نجوم در پزشکی و نیز ترجمه آثار پهلوی، سریانی و یونانی به عربی مؤثر بوده است و نام آنها در آثاری نظیر الفهرست ابن ندیم، اخبارالحکمای قفطی و تاریخ تمدن اسلامی مندرج است.
وی در پایان چنین خاطرنشان ساخت: ایرانشناسی یعنی ما این اندیشهها را از میان اندیشههای ایرانی در طول درازنای تاریخ واکاوی کنیم و بشناسیم و به معرفی آنها همت گماریم.
نظر شما