نگاهی به «دیپلماسی عمومی بریتانیا در ایران» نوشته مجید تفرشی
بازخوانی تاریخچه رادیو بیبیسی و نقشآفرینیاش در رخدادهای تاریخی ایران
مجید تفرشی در مقاله «دیپلماسی عمومی بریتانیا در ایران؛ مطالعه موردی بخش فارسی سرویس جهانی بی.بی.سی» که در جلد اول کتاب «ایران و استعمار انگلیس» به چاپ رسیده است بر پایه اسناد آرشیو انگلستان به سابقه تاسیس رادیو بیبیسی فارسی و نقشآفرینیاش در رخدادهای تاریخی ایران میپردازد.
«دیپلماسی عمومی بریتانیا در ایران؛ مطالعه موردی بخش فارسی سرویس جهانی بی.بی.سی» به قلم مجید تفرشی، مهرماه ۱۳۸۷ در همایش ایران و استعمار انگلیس که به همت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی برگزار شد ارائه و سال ۸۸ در جلد اول کتاب «ایران و استعمار انگلیس» منتشر شد. مجید تفرشی بر پایه اسناد آرشیو انگلستان به سابقه تاسیس رادیو بیبیسی فارسی و نقشآفرینیاش در رخدادهای تاریخی ایران میپردازد.
بررسی سابقه و عملکرد سرویس جهانی بی.بی.سی و بخش فارسی آن نیازمند توجه به مفهوم و اهداف برنامه های درازمدت دیپلماسی عمومی (Public Diplomacy) دولت بریتانیا در ایران و خاورمیانه است. تاکنون چند گزارش کوتاه و بلند، بیش و کم ارزشمند درباره بخش فارسی سرویس جهانی بیبیسی منتشر شده که اغلب آنها را همکاران سابق یا کنونی این مؤسسه نوشته است. این مقاله گزارشی کوتاه از تحقیقی مفصلتر است که درباره دیپلماسی عمومی بریتانیا در ایران با مطالعه موردی سرویس جهانی بیبیسی و رویکرد بخش فارسی آن در قبال ایران در دست تهیه است.
در دسترس نبودن آرشیو سرویس جهانی بیبیسی در لندن برای عموم که در اقدامی غیر معمول بسیاری از اسناد آن به آرشیو ملی بریتانیا انتقال نیافته موجب آن شده است که بسیاری از پرونده های موجود درباره بیبیسی در آرشیوهای عمومی مختلف در بریتانیا همچنان در معاق بوده و در اختیار محققان قرار نگیرد. از این روی مطالعه کارنامه سرویس جهانی بیبیسی برای پژوهشگران مستقل با دشواری بسیار همراه است، به ویژه آنکه فقر تاریخ شفاهی و عدم ثبت و ضبط خاطرات در بین ایرانیان و بریتانیاییهای مطلع و مرتبط با بیبیسی فارسی، خود مانعی دیگر است.
حکومت بریتانیا و سابقه کار بر روی افکار عمومی در ایران
اگرچه مبحث دیپلماسی عمومی به مفهوم رسمی غربی آن در ایران امری جدید و باسابقه ای حداکثر چهل ساله است، ولی سیاستهای مشابه آن توسط مقامات بریتانیا در ایران از ابتدای قرن نوزدهم با آغاز جدی و بی وقفه مناسبات دیپلماتیک دو کشور شروع شد و به خصوص از نیمه آن سده با استقرار دوایر مختلف دیپلماتیک بریتانیا در شهرهای مختلف ایران گسترش یافت.
به طور کلی بیشترین حجم ارتباطات غیرمتعارف مأموران بریتانیایی در عصر ما قبل دیپلماسی عمومی لندن در ایران، در فاصله نیمه قرن نوزدهم تا نیمه قرن بیستم، یعنی از زمان فعال شدن دیپلماسی بریتانیا در منطقه کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و تقسیم تدریجی نفوذ بریتانیا در ایران با امریکا بوده است. در این دوره که حدود یک سده به طول انجامید، در تهران و دیگر ولایاتی که دیپلمات های بریتانیایی در آن مستقر بوده یا رفت و آمد داشتند با مردم عادی و شخصیتهای غیردولتی مراوده و ارتباط مداوم داشتند.
این مراودات عمدتا در دو محور جداگانه ولی هماهنگ با یکدیگر صورت می گرفت: از یک سو در تهران از طریق «دبیر شرقی» با «کنسول شرقی» سفارت (Oriental Secretary) یا (Oriental Counsellor) و همکارانش که مأمور تماس با افراد مختلف حایز اهمیت در ایران و بویژه پایتخت بودند و از سوی دیگر در ولایات از طریق کنسولها، کنسولیارها و مأموران داخلی آنان. در ولایات، ارتباط مأموران محلی بریتانیا با ایرانیان گسترده تر بود. از طریق انبوه مکاتبات متقابل موجود به زبانهای فارسی و انگلیس بین اتباع ایرانی و دیپلماتهای بریتانیایی می توان به روابط گسترده اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حتی شخصی آنان در دورهای طولانی دست کم صدساله پی برد.
این مکاتبات شامل مواردی چون خبرچینی، تقاضای حل و فصل مشکلات از راههای غیرعادی، شکایت از مسئولان و چهره های صاحب نفوذ داخلی و خلاصه تقاضای باز کردن گروههای ناگشوده به دست مأموران بریتانیایی و همکاران محلی ایرانی آنان است. باور کلی در سده های نوزده و بیست این بود که کنسولها با دبیران شرقی سفارت بریتانیا در ایران از اقتدار و نفوذ بسیاری در بین ایرانیان برخوردار بودند و معمولا مستقیم یا غیرمستقیم با دوایر نظامی و امنیتی کشور خود ارتباط داشتند. مشهورترین مورد آن، «آلن چارلز ترات» است که در سالهای اولیه پس از شهریور ۱۳۲۰ نخست در ولایات جنوبی و مرکزی ایران به عنوان کنسول سپس در تهران به عنوان دبیر شرقی کار کرد و سر ریدر بولارد، سفیر پیشین لندن در تهران، در خاطرات خود از وی به عنوان یکی از عناصر مهم دیپلماسی بریتانیا در ایران یاد کرده است.
بعدها نیز دیگر مقامات امنیتی - دیپلماتیک بریتانیا در ایران راه ترات را ادامه دادند که از میان شناخته شده ترین آنها در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۳۲ می توان به «رابین (رابرت چارلز) زینر» ( ۱۹۱۳ - ۱۹۷۶ ) شرق شناس مشهور بعدی در مؤسسه شرقی دانشگاه آکسفورد ۱۳ و «سامفال»؛ نظامی پیشین و دیپلمات ارشد بعدی در کشورهای شمال اروپا یاد کرد.
یکی از مهم ترین موارد ارتباط مقامات دیپلماتیک بریتانیا با ایرانیان در تهران و برخی دیگر از شهرها را می توان در ماجرای بست نشینی در باغ تابستانی سفارت آن کشور در قلهک در تابستان ۱۲۸۵ دید که عملا برای مدتی چه از طریق بست نشینی مردم و چه از طریق انتقال تلگرافها، مقامات محلی دیپلماتیک بریتانیا برای مدتی واسطه انتقال پیام مشروطه خواهان ایرانی به دیگران شدند. از این نظر و با توجه به دامنه فعالیتهای متعارف و نامتعارف دیپلماتهای محلی بریتانیا در ایران، شاید بتوان لندن را پیشگام دیپلماسی عمومی دولتهای سلطهجوی خارجی در تاریخ ایران چه بسا دیگر کشورهای خاورمیانه حتی پیش از رایج شدن اصطلاح و سیاستی مشخص با این نام دانست.
سرویس جهانی بی.بی.سی
چند ماه پس از پایان یافتن جنگ جهانی اول، اولین سرویس عمومی بی سیم به نام رادیو در مارس ۱۹۱۹ در بریتانیا آغاز به کار کرد، ولی مسئولان آن کشور تا اواخر سال ۱۹۳۲ به تأسیس رادیویی بین المللی احساس نیاز نکردند. بخش بین المللی بی.بی.سی در دسامبر ۱۹۳۲ با عنوان «سرویس امپراتوری بی بی سی» (BBC Empire Service) فقط به زبان انگلیسی و عمدتا برای جذب مخاطبان انگلیسی زبان در خارج از مرزهای آن کشور آغاز به کار کرد. نامی پر ابهت و پرمعنا در عصر استعمار و امپریالیسم که طبعا امروزه مسئولان این شبکه ترجیح می دهند تا آن را به فراموشی کامل بسپارند و نام جدید «سرویس جهانی بی بی سی» را از سال ۱۹۸۸ جایگزین آن کردهاند.
سایت رسمی اینترنتی بی بی سی در تشریح این نام قدیمی چنین توجیه می کند که این نام نه برای پیشبرد اهداف امپریالیستی که برای «متحد کردن مردم انگلیسی زبان کشوری که در آن زمان امپراتوری بریتانیا نامیده میشد» انتخاب شده بود. این سرویس در فاصله چند سال به خصوص به دلیل شرایط نزدیک به آغاز جنگ جهانی دوم و نیاز به تبلیغات و تأثیرگذاری بر مردم کشورهای متخاصم، دایره فعالیت خود را از زبان انگلیسی به دیگر زبانها گسترش داد. در سال ۱۹۳۸ و چند ماه قبل از آغاز جنگ جهانی دوم بخشهای عربی و اسپانیایی بی.بی.سی جهانی آغاز به کار کرد.
از ابتدای تأسیس سرویس جهانی و بخش فارسی آن تاکنون، این شبکه در بین مخاطبان خود در ایران و دیگر کشورهای فارسی زبان با دو تلقی متفاوت و حتی متنافر مواجه بوده است: یکی به عنوان رسانه ای وابسته و پیوسته به وزارت امور خارجه بریتانیا یا یک امکان جهانی برای گسترش جریان آزاد رسانه ای. این تقابل به خوبی در تاریخ رسمی بی بی سی به قلم «اندرو واکر» مشاهده می شود. وی در حالی که از قول مقامات دولت برمه این شبکه را «آسمانی پر از دروغ» ذکر می کند، خود در واکنش به این اتهام، سرویس جهانی و به تبع آن، کتاب خود را «یک آسمان پر از آزادی» نام می نهد.
در واقع از همان ابتدای تأسیس در منشورها و اساسنامههای مختلف سرویس جهانی، مسئولان ارشد اجرایی بریتانیا از جمله در دستورالعمل مصوب «کلمنت اتلی» وزیر وقت از حزب کارگر در سال ۱۹۴۶، ضمن تأیید بر ضرورت توجه این رسانه به پیروی از سیاستهای امپراتوری و منافع ملی آن کشور، باید در انجام کار خود مستقل باشند. تجربه تاریخی در کشورهای مختف نشان داده است که در صورت بروز اختلاف بین این دو شعار یعنی التزام به منافع ملی بریتانیا و استقلال عمل، مسئولان سرویس جهان بیبیسی تردیدی در پیشبرد مورد اول به خود راه نخواهند داد.
این استقلال عمل در امور روزمره را درباره شبکه های داخلی بیبیسی تا حدی می توان پذیرفت، زیرا بودجه هنگفت این شبکهها از مالیات مستقیم و سالیانه مردم با نام «لایسنسفی/مالیات تلویزیون» تأمین می شود، ولی بودجه سرویس جهانی مستقیما از سوی وزارت امور خارجه آن کشور تأمین و بخش جهانی رسما از نظر اداری زیرمجموعه و تحت دستگاه دیپلماسی لندن محسوب می شود و سیاستهای کلان آن مرتبا به شکل مستقیم یا غیرمستقیم زیرنظر مسئولان دولتی یا نمایندگان آنان قرار دارد. مسئولان بی بی سی در شرایطی اصرار بر استقلال سرویس جهانی خود دارند که برای تصویب و اجرای برنامه های مختلف خود نیازمند ارائه طرحهای خود به مسئولان قانون گذاری و اجرایی بررسی و تأیید مستقیم پارلمان از طریق بخش دیپلماسی عمومی کمیسیون خارجی و وزارت امور خارجه آن کشور هستند.
گزارش مجلس اعیان بریتانیا در بررسی منشور پیشنهادی سرویس جهانی در دوره پارلمانی سالهای ۲۰۰۵- ۲۰۰۶ چنین آمده است: «از زمان تأسیس سرویس جهانی بیبیسی، استقلال آن اساس توفیق آن بوده است. با این همه به دلیل آنکه وزارت امور خارجه و مشترک المنافع اداره تأمین کننده مالی سرویس جهانی است، روابط رسمی بین آن سرویس جهانی بی.بی.سی و دولت علیاحضرت ملکه وجود دارد. توافق رسانه ای بین بیبیسی و وزارت امور خارجه تعیین کننده اهداف راهبردی سرویس جهانی بیبیسی است. این توافق سرویس جهانی بیبیسی را متعهد میسازد که برنامههای تولید و پخش شده و اولویتهای رسانهای خود را بر اساس قراردادش با وزارت امور خارجه تنظیم کند. همچنین وزارت امور خارجه نقش تصمیم گیرنده ای درباره شیوه کارکرد سرویس جهانی بیبیسی خواهد داشت...»
این تعامل از آن زمان تاکنون با تغییر و تحولات جزیی ادامه داشته است و همواره بخش مشخصی در وزارت امور خارجه بر سیاستهای میان مدت و دراز مدت بیبیسی جهانی نظارت داشته و دارد. برای نمونه «سر نیکلاس برینگتون» دیپلمات شرق شناس سالخورده بریتانیایی، خود سالها در اوایل و اواسط خدمتش، نماینده ناظر و رابط وزارت امور خارجه با سرویس جهانی بوده که جزییات این تعامل در اسناد موجود در آرشیو ملی بریتانیا و آرشیو سرویس جهانی و نیز خاطراتش قابل پیگیری است. نکته قابل توجه دیگر در نقد و بررسی سرویس جهانی بیبیسی اینکه حتی اگر، به فرض، آزادی و استقلال عمل مسئولان و کارکنان این شبکه از وزارت امور خارجه بریتانیا جدی انگاشته شود، باز هم بر اساس تجربه و اطلاعات موجود میتوان گفت که تأسیس کل این شبکه و بخشهای متعدد و مربوط به زبانهای گوناگون آن، دقیقا بر اساس اهداف آشکار و نهان بین المللی و فرامنطقه ای وزارت امور خارجه بریتانیا میباشد. این قضیه بیشتر از هر قسمت دیگری درباره زمان تأسیس بخشهای سه گانه فارسی (رادیو، تلویزیون و آن لاین) صادق است که به آن خواهیم پرداخت.
تأسیس بخش فارسی سرویس جهانی بیبیسی
بیشتر محققان، حتی مورخان رسمی و غیررسمی بیبیسی، ابایی از ذکر این نکته ندارند که تأسیس بخش فارسی رادیو بیبیسی در اصل برای خنثی کردن فعالیتهای تبلیغاتی بخش فارسی رادیو برلین در میان مخاطبان ایرانی نیز و تحت فشار قرار دادن رضاشاه پهلوی در پیروی از سیاستهای جنگی متفقین و در مرحله بعد توجیه اشغال نظامی ایران توسط نیروهای نظامی بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی صورت گرفت.
تأسیس بخش فارسی رادیو بیبیسی تقریبا از ابتدای جنگ، موردنظر مقامات لندن بود. ظاهرا نخستین بار پیشنهاد و ضرورت این امر از سوی بولارد در گزارش ۲۹ دسامبر ۱۹۳۹ (سه ماه پس از آغاز جنگ) به لندن ارسال شد. این پیشنهاد چهل روز بعد در نهم فوریه ۱۹۶۰ از سوی لندن تأیید و به بولارد ابلاغ شد که وزارت امور خارجه و خزانه داری بودجه لازم برای تأسیس بخش فارسی را مهیا کرده اند.
پیش از تأسیس رادیوی فارسی بیبیسی، از سوی سفارت بریتانیا در تهران و بویژه دوشیزه «آن کاترین لمبتون» (۲۰۰۸_۱۹۱۲) وابسته مطبوعاتی سفارت در گزارشهای خود به لندن مکرر از تداوم و افزایش نفوذ تبلیغاتی آلمان نازی در میان مقامات و مردم ایران هشدار داده و از ضرورت نوعی ابتکار عمل در ماشین تبلیغات جنگی لندن از قبیل ترجمه اخبار و تفسیرهای جنگی سخن گفته بود.
در ۲۳ دسامبر ۱۹۴۰/ ۲ دی ۱۳۱۹، پانزده ماه پس از آغاز جنگ جهانی دوم و در هنگامه برنامه ریزی متفقین برای حمله نظامی به ایران (هشت ماه قبل از سوم شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران)، بخش فارسی رادیو بی بی سی آغاز به کار کرد. این در حالی بود که «ویکتور گلدنینگ» نخستین رئیس بخش فارسی با توصیه و نظارت مستقیم «راجر استیونس» رئیس وقت بخش شرقی وزارت امور خارجه بریتانیا و سفیر بعدی آن کشور در تهران به سمت خود برگزیده شد.
بیبیسی با درس گرفتن از تجربه بهرام شاهرخ و دیگر همکاران ایرانی وی در تأسیس بخش فارسی رادیو برلین، بنای بخش تازه تأسیس فارسی را با کمک چند ایرانی قرار داد که از آن میان دو نفر شاخص تر از بقیه بودند: حسن موقر بالیوزی و مجتبی مینوی. هم بالیوزی و هم مینوی دیدگاهها و اغراض خاص دینی یا سیاسی داشتند که برخلاف ادعای بیبیسی در بیطرفی رسانه ای، نوشته ها و تولیدات رادیویی آنان شبهه انگیز بود.
بالیوزی، از چهره های سرشناس بهایی، پس از ادامه تحصیل در بریتانیا ازدواج کرد و ماندگار شد اما مینوی به دلایل سیاسی و احتمالا بر اثر سعایت و پاپوشهای مرسوم در اواخر دوره سلطنت رضاشاه پهلوی قادر به بازگشت به ایران نبود. به قول فرزند مینوی، سعایت بدخواهان، سفر نُه ماهه تحقیقاتی او را به اقامتی پانزده ساله در لندن تبدیل کرد.
در واقع چه در مسئله دخالت وزارت امور خارجه در تعیین رئیس بخش فارسی و چه در گزینش مسئله رهبر بهایی سرشناس، بی.بی.سی نشان داد که تا چه حد از ادعای بی طرفی خود به دور بوده است. برخی از کارکنان این شبکه معتقدند همه این موارد استثنایی و محصول دوران خاص و تکرارنشدنی جنگ جهانی دوم بود و نمی توان حکم قاعده بر آنها نهاد. ولی تجربه نشان داده است که چه در مسئله تأثیرگذاری بهاییان در سیاستگزاری بخش فارسی، چه در مورد جذب ناراضیان مستأصل سیاسی ایرانی و چه در مورد مداخلات وزارت امور خارجه بریتانیا با بازنگریها و فراز و فرودهایی، حکایت همچنان باقی است.
لازم به ذکر است که بحث کنونی به جواز استفاده از ناراضیان سیاسی در رسانه ای بین المللی و سمت گیری خاص سیاسی و ایدئولوژیک آنان و یا رد و تأیید پیروی از آموزه های بهاییت مطلقه ربط ندارد، بلکه مسئله مغایر بودن استفاده از افراد متعصب و با دیدگاه ها و پیش داوریهای سیاسی یا دینی با موازین ادعایی سرویس جهانی مبنی بر رعایت بی طرفی در اخبار و گزارشهای خود و لزوم استفاده از برنامه سازان بی غرض و پیش فرضهای شخصی است که به آن اشاره خواهد شد.
مسئله جذب و گزینش مینوی به عنوان ادیبی آشنا به تحولات جاری روز کشور هدف تبلیغات، برای تأسیس بخش فارسی بی بی سی و به خصوص شروع به کار اولیه أن تا بدانجا مهم و سرنوشت ساز بود که در گزارشی محرمانه درباره این گزینش چنین ثبت شد: «اکنون برای راه اندازی بخش فارسی آماده ایم.»
مینوی، تنها ادیب ناراضی ایرانی مقیم لندن در زمان جنگ نبود که در اوایل کار بخش فارسی به استخدام رادیوی بی.بی.سی درآمد، بلکه دیگرانی چون مسعود فرزاد و مجدالدین میرفخرایی (گلچین گیلانی) نیز با مینوی همکاری می کردند. از این میان مینوی و فرزاد در سالهای آغازین جنبش ملی شدن صنعت نفت از بی.بی.سی جدا شدند و به راههای جداگانه ای رفتند. مینوی به تهران بازگشت و به استخدام دانشگاه در آمد، فرزاد به اقامت خود در لندن و پی گیری کارهای ادبی و پژوهشی خود و بعدها کارمندی محلی و رایزنی فرهنگی سفارت ایران پرداخت و میرفخرایی نیز به عنوان مترجم، کارمند محلی و مشاور پزشکی به استخدام همان سفارتخانه در آمد.
یکی از نکات قابل توجه در تاریخ بخش فارسی بیبیسی که نگارنده طی سالهای اخیر در موارد بسیاری با آن مواجه بوده و با دریافته این است که اغلب محققان و نویسندگان ایرانی که در بخشی از زندگی خود به هر دلیل، سیاسی یا اقتصادی، با نام یا بدون نام، تن به همکاری تمام وقت با بیبیسی داده اند علاقهای به ذکر این نکته در کارنامه، خاطرات و بیوگرافی خود نداشته و یا از آن با افتخار و به نیکی یاد نکرده اند. اگرچه این دسته از نویسندگان و نخبگان ایرانی که در برهه هایی از زندگی خود با بخش فارسی بیبیسی همکاری داشته اند اغلب تأثیر بسزا و انکارنشدنی در افزایش سطح کیفی و ارائه برنامه داشته اند، ولی کمتر اثری از آنان در تأثیرگذاریهای کلان، میان مدت و یا درازمدت آن شبکه یافت می شود. به گفته یکی از همین دست افراد در مصاحبه با نگارنده، «با سوءاستفاده از استیصال مالی و سیاسی و بعضا مشکلات مهاجرتی، برخلاف شعارهای بیبیسی از تواناییهای آنان استفاده ابزاری شده است.»
بر عکس، برخی کسانی که برخلاف دیگران، به طور کامل جذب بدنه اصلی اداری و اجرایی دایمی بیبیسی نشده بودند در مواردی زیر ذره بین مقامات سیاسی و امنیتی بریتانیا قرار داشتند که نمونه دقیق و طولانی آن را می توان در ماجرای دوازده سال تعقیب و عملیات پنهانی سازمان «MI۵»_ سازمان امنیت داخلی بریتانیا - و پرونده سازی علیه مسعود فرزاد (از ابتدای ۱۹۴۳ تا پایان ۱۹۵۴) می توان یافت. در مورد او گمان می رفت که با برادرش هومان (همایون) فرزاد، مترجم و همکار چتربازهای آلمان هیتلری در ایران در جنگ جهانی دوم، همکاری می کرد.
یکی از مواردی که چه مسئولان سرویس جهانی بیبیسی و چه گزارشگران تاریخ بخش فارسی آن، خواسته یا ناخواسته، از کنار آن گذشتند و یا آن را بسیار کم رنگ نشان داده اند، حضور و تأثیر آنکارنشدنی حسن موقر بالیوزی (۱۹۸۰-۱۹۰۸) و دیگر بهاییان در یک دوره طولانی در سطوح جدی و سیاست گزاری این رسانه است.
بالیوزی نخستین کسی بود که در ابتدای تأسیس بیبیسی فارسی از آن رادیو برای مخاطبان سخن گفت. وی از اعضای خاندان افنان و از اقوام نزدیک میرزاعلی محمدباب و فرزند محمدعلی (محمود) موقرالدوله بالیوزی، حاکم پیشین بوشهر و وزیر فواید عامه و تجارت در کابینه کودتای سید ضیاء الدین طباطبایی در اواخر ۱۲۹۹ و اوایل ۱۳۰۰ شمسی بود. بالیوزی در شرایطی به استخدام بیبیسی در آمد که چند ماه قبل از آن به عضویت مجمع ملی بهاییان موسوم به رضوان در آمده بود.
بالیوزی در ۱۹۵۶، چند سال بعد از تأسیس بخش فارسی، در سال ۱۹۵۶ به عنوان نزدیکترین مشاوران شوقی افندی ربانی آخرین رهبر شناخته شده بهاییان جهان با عنوان یکی از «ایادی امرالله» به عضویت بالاترین شورای اداری و دینی بهاییت (تقریبا معادل کاردینال ارشد در مذهب کاتولیک) در آمد. بالیوزی علاوه بر نگارش حدود ده اثر با موضوع تاریخ و تبلیغ بهاییت، سالها رئیس «محفل ملی معنوی بهاییان» جزایر بریتانیا، به منزله ریاست کل اداری و اجرایی بهاییان بریتانیا بود. وی در طول حدود دو دهه کار در بیبیسی فارسی عملا به یکی از افراد کلیدی و به شدت تأثیر گذار این شبکه تبدیل شد.
بالیوزی در این مدت با همه قوا به مسئولیتهای رسانه ای و نیز به امورات دینی خود اشتغال داشت تا از این طریق نشان دهد که مسئولان بیبیسی دست کم در بخش فارسی، چندان نگران عمل به منشور نیستند که بر خود ضرورت حفظ بی طرفی و خودداری دبیران، تهیه کنندگان و کارکنان در زمینه سیاسی و دینی تصریح و تأکید داشت.
حضور چشمگیر بهاییان در سطوح مختلف سرویس جهانی بی بی سی از مدیریتهای کلان آن شبکه به پایین، ضمن تأثیرگذاریهای نامحسوس پنهان خود در لایه های زیرین این شبکه، گاه نمودهای آشکاری نیز داشته که از آن میان می توان به مصاحبه کاملا تبلیغاتی و فرمایشی با «مری مکسول» (ملقب به روحیه خانم) بیوه شوقی افندی، رهبر سابق بهاییان، در تاریخ ۱۸ اگوست ۱۹۸۱ اشاره کرد. در بیبیسی تهیه رپرتاژ، یا آگهی های تبلیغاتی گزارش گونه سابقه ای طولانی دارد و به سالهای دور محدود نمی شود. انتشار اخبار و گزارشهای متعدد در موضوع بهاییان، نشان دهنده تداوم این سیاست و استفاده از کارت بهاییت علیه ایران است. در این باره برای نمونه می توان به مجموعه گزارشهای متعدد، جانبدارانه و آگهی گونه خبرنگاران اعزامی بخش فارسی بی بی سی به اسرائیل درباره مرکز مختلف بهایی در عکا و دیگر سرزمینهای فلسطینی اشاره کرد. در این گزارش، حکومت ایران به بهایی ستیزی و یهودی ستیزی متهم شده است.
با بررسی موضوعات، عناوین و محتوای این قبیل نوشته ها تعجب نخواهیم کرد اگر بدانیم که همه گزارشگران اعزامی و ارسال کنندگان این قبیل آگهی های گزارش گونه از عکا و دیگر شهرهای آن خطه، به سرعت راه ترقی را در بی بی سی پیموده اند. همه آنها نه تنها در تغییر و تحولات اخیر این شبکه ارتقای رتبه یافته اند بلکه از هم اکنون برای ایشان جایگاه بالایی در تلویزیون فارسی آن در نظر گرفته شده است.
در هر حال بیبیسی فارسی از ابتدای تأسیس خود تا پایان تابستان ۱۳۲۰ کارزار تبلیغاتی بی وقفهای را در سه جبهه صورت می داد:
بدبین کردن ایرانیان نسبت به آلمان هیتلری و متحدانش
ایجاد بدبینی درباره رضاشاه به عنوان همکار آلمان
و در نهایت آماده سازی اذهان عمومی برای اشغال ایران و توجیه راهبردی آن.
برای رسیدن به این اهداف، یک کارمند سابق شرکت نفت انگلیس و ایران به نام «لورنس پاول الول ساتن» (۱۹۸۴-۱۹۱۲) به عنوان مشاور و ناظر ارشد به استخدام رادیو بی بی سی فارسی در آمد. الول ساتن در سالهای واپسین جنگ و پس از لمبتون، وابسته مطبوعاتی و تبلیغاتی سفارت کشورش در تهران شد. سپس همانند لمبتون به کرسی استادی تاریخ و زبان فارسی (البته در دانشگاه ادینبورو اسکاتلند) دست یافته
هنگامه جنگ جهانی دوم صحنه پیکار خاموش وزارت امور خارجه و مسئولان ارشد بیبیسی با برخی از کارکنان بخش فارسی برای انتشار مطالب تبلیغاتی و فرمایشی دیکته شده از سوی وزارت امور خارجه بود. این مسئله در ابتدا این گونه حل شد که مطالب ارسالی به عنوان خبرنگار به ظاهر مستقل تهیه شود، اختلاف نظر این گونه خاتمه یافت: «بیبیسی پذیرفت که دولت انگلستان به لحاظ قانونی می تواند با پذیرش کامل و علنی مسئولیت پخش هر چیزی را از بی بی سی فارسی بخواهد.»
در شرایطی که نویسندگان حامی استقلال رأی بخش فارسی بیبیسی از پیروزی استقلال رأی کارکنان آن رسانه بر وزارت امور خارجه بریتانیا در مسئله دخالت در محتوای برنامه ها سخن گفتهاند، عباس دهقان که از نسل نخستین گزارشگران بخش فارسی بی بی سی است، به صراحت درباره موضوع استقلال رأی آن رسانه چنین گفته است: «ما دقیقا آنچه که به ما داده می شد می خواندیم. ما مجاز به هیچ تغییری نبودیم. دو نفر انگلیسی بودند که به آنچه که ما پخش می کردیم نظارت می کردند. آنها به زبان فارسی صحبت می کردند و به دقت گوش می کردند.»
سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۸ دوره پاگیر شدن بیبیسی فارسی در بین ایرانیان بود. در این دوره مقامات وزارت امور خارجه بریتانیا تصمیم گرفتند نفوذ خود بر سرویس جهانی و بخش فارسی را به شکل غیرمستقیم و نامحسوس اعمال کنند. با این همه، با آغاز جنبش ملی شدن صنعت نفت در ایران، بی بی سی بار دیگر «استثنائا» و بر اساس مصالح ملی بریتانیا»، آشکارا با سیاستهای تأمین کننده مالی خود همراه شد: نخست با تهیه گزارشها و تفسیرهایی در ارائه تصویری مثبت از کارنامه شرکت نفت انگلیس و ایران، سپس با همگامی کامل با دولت لندن در مقابله با ملی شدن صنعت نفت و پایدار ماندن این سیاست و در آخر با هم دستی کامل با طرح سرنگونی مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲.
به دنبال روی کار آمدن دولت دکتر محمد مصدق در خرداد ۱۳۳۰ و با بالاگرفتن تدریجی مناقشه بین تهران و لندن و طرح احتمال وارد کردن ناوهای جنگی بریتانیا به آبهای ایران و اشغال مراکز نفتی، مسئولان وزارت امور خارجه بریتانیا به بخش فارسی دستور دادند تا به برنامههای روزانه خود نیم ساعت بیفزاید. این افزایش برنامه بیبیسی فارسی در ۱۵ دقیقه عملی شد، ولی پس از مدتی با از میان رفتن گزینه نظامی بریتانیا علیه ایران متوقف گشت.
این گونه بود که حتی الول ساتن، که خود روزگاری در ابتدای راه همکار مهم بخش فارسی بیبیسی بود، در کتاب کلاسیک خود درباره نفت ایران می نویسد: «از لندن، جایی که بیبیسی با دو برابر کردن برنامه های خود به زبان فارسی دردسر آفرین شده بود، به ایرانیان گفته می شد که اگر شرایط شرکت نفت انگلیس و ایران پذیرفته نشود، کارکنان انگلیسی صنعت نفت ایران را ترک خواهند کرد.» اصرار مسئولان وزارت امور خارجه و سرویس جهانی به پخش برنامه های تبلیغی علیه ملی شدن صنعت نفت در ایران و حکومت مصدق تا آنجا پیش رفت که تهیه کنندگان و کارکنان فارسی این شبکه به عنوان اعتراض به این سیاست، برای مدتی دست از کار کشیدند.
پرده آخر نمایش همگامی بیبیسی فارسی با دولت بریتانیا علیه ملی شدن صنعت نفت در ایران، همکاری مستقیم این شبکه در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرنگونی حکومت مصدق بود. شبکه چهار رادیو بی بی سی در روز ۲۲ آگوست ۲۰۰۵ برنامه ای از سری برنامه های موسوم به «داکیومنت/ سند» با عنوان «یک کودتای خیلی بریتانیایی» پخش کرد. در این برنامه که توسط مایک تامپسون مجری و برنامهساز مشهور این شبکه تولید شده بود، اعلام گشت که گوینده بی بی سی با اعلام جمله «اکنون ساعت دقیقا ۱۲ نیمه شب است» به جای جمله همیشگی «اکنون ساعت ۱۲ نیمه شب است» پیامی رمزی به شاه و همراهانش برای اطمینان بخشیدن به آنان و نشان دادن آمادگی لندن برای عملیات کودتا داد.
بی جهت نبود که در گزارش تهیه شده از سوی بی بی سی برای بخش دیپلماسی عمومی کمیسیون روابط خارجی پارلمان بریتانیا در تبیین برنامه های کنونی و آینده آن شبکه برای ایرانیان چنین ذکر شده است: «بسیاری در ایران بیبیسی را ابزاری برای مداخله امپراتوری بریتانیا... [میدانند] و بسیاری از ملی گرایان گزارشهای بیبیسی را بسرای ایفای نقشی کلیدی در طرفداری از شاه و مخالفت با مصدق مورد انتقاد قرار می دهند.»
در دو دهه فاصله سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۲ (۱۹۵۳ تا ۱۹۷۳) بیبیسی روابط نسبتا مناسبی با ایران داشت. شاه به مرور بر قدرت خود می افزود و بریتانیا نیز با پذیرفتن جایگاه دوم در صحنه سیاسی ایران می کوشید تا در جایگاه مبادلات نظامی و اقتصادی به رتبه نخست و بالاتر از دوست و رقیب خود امریکا دست یابد. تحولات بین المللی در سال ۱۹۷۳ از جمله افزایش چهار تا پنج برابری بهای جهانی نفت و افزایش اقتدار شاه بر همه چیز بویژه مناسبات ایران و بریتانیا و روابط ایران و بی.بی.سی تأثیرگذارد. و از آن پس تهران به روشهای تبلیغی و رسانهای سرویس های داخلی و خارجی بی بی سی حساسیت نشان می داد.
در این مدت بی بی سی ضمن ارائه سیاستهای رسمی لندن در قبال تهران، گاه به عنوان اهرم فشار عمل میکرد و با انتقاد از عملکرد نظام سعی داشت تا برای منافع بریتانیا در تهران گروکشی کند. چنان که از مصاحبه های نگارنده با چند تن از مسئولان حکومت پهلوی برمی آید، محمدرضاشاه صرفا از باب انتقاد بیبیسی فارسی نسبت به خود و خاندانش از این شبکه ناراحت نبود، بلکه گاه مشکل ایران با بی بی سی با منافع ملی ایران مرتبط میشد. این موضوع به وضوح در مسئله جزایر سه گانه خلیج فارس و اعاده حاکمیت ایران بر آنها و مواضع ضدایرانی و هواداری سرویس جهانی بی بی سی از اعراب می توان یافت.
آنتونی پارسونز، سفیر بریتانیا در تهران در روز اول آگوست ۱۹۷۵ (دهم مرداد ۱۳۵۴) در گزارشی انتقادی و محرمانه به لندن درباره عملکرد بی بی سی فارسی، ضمن اشاره به پایین بودن مخاطبان این شبکه نوشت: «من سی سال است که درگیر مسائل خاورمیانه ام و می توانم صادقانه بگویم که نه پیش داوری علیه بی بی سی دارم و نه ضد اطلاع رسانی هستم... من از موضع فوری مصلحت اندیشی سیاسی به موضوع نگاه نمی کنم... بگذارید ۲۵ سال به عقب برگردیم و به آینده بنگریم، می توانیم قسم بخوریم که در یک دوره ۲۰ ساله، سرویس عربی و فارسی بی بی سی کسانی را که در این دوره دولتهای آلترناتیو طرفدار غرب در خاورمیانه تشکیل داده و یا بخشی از آن حاکمیت شده اند، تحت تأثیر خود قرار داده است. واقعیت این است که در این دوره، رژیمهای پوشالی و چینش کنونی خاورمیانه در دوره پس از جنگ جهانی دوم خودکامه تر و مستبدتر از رژیم های قبلی هستند.»
پارسونز در این نامه کم سابقه که با اعتراض شدید مقامات لندن روبه رو شد، با اعتراف به دخالت بی.بی.سی در امور کشورهای خاورمیانه و تحت تأثیر قرار دادن دولتهای این منطقه، تصریح کرد که نتیجه این مداخله بریتانیا و بی.بی.سی، روی کار آمدن دولتهایی بدتر از قبل بوده است.
به هنگام آغاز انقلاب اسلامی در ایران، بی بی سی ابتدا سعی در کمرنگ نشان دادن این نهضت داشت، ولی به مرور و با اوج گیری انقلاب، این رسانه نیز ناگزیر به انعکاس رویدادها و خواسته های انقلابیون و رهبران آنان شد. تا زمان انتشار اسناد محرمانه مربوط به سالهای ۱۹۷۸ به بعد دقیقا نمی توان درباره نقش بی بی سی در رویدادهای آن هنگام ایران قضاوت کرد و نمی توان به ادعاهای بی پایه و مدرک مبتنی بر تئوری توطئه مرسوم در بین برخی از ایرانیان در این باره توجه کرد. با وجود این، «تیم له ولین» خبرنگار سرویس جهانی بی بی سی در ایران در ماه های منتهی به انقلاب اسلامی، در گفتگو با نگارنده، این ادعا که در انقلاب بی.بی.سی نقش یک محرک و مهیج را داشت رد کرد و گفت: من خود به دلایل مواضع پیشرویی که داشتم، برای اجرای سیاست رسمی لندن مبنی بر عدم انتقاد از حکومت پهلوی و به خطر نینداختن مناسبات دوجانبه، از سوی بی بی سی تحت فشار بودم.»
اگرچه بررسی وضعیت سرویس جهانی بی.بی.سی در سالهای پس از انقلاب اسلامی نیازمند زمان و مجال دیگری است، ولی ذکر چند نکته گذرا ولی قابل تأمل در این باره ضروری است:
در سالهای پس از انقلاب، بی بی سی فارسی به دلایل مختلف مأمنی برای فعالیت افرادی شده بود که با حکومت پس از انقلاب سر ناسازگاری داشتند و حتی به شکلی فعال و منظم در سازمانهای سیاسی و شبه نظامی عضو یا هوادار آنها بودهاند. اقدامی که به هر صورت در تضاد آشکار با همه منشورهای قدیم و کنونی بی بی سی و ادعای بی طرفی و عدم جانبداری آن شبکه است.
در دهه ۱۹۸۰ با توجه به تحولات رسانه ای و ظهور شبکه هایی چون سی.ان.ان، سرویس جهانی بی بی سی و به تبع آن بخش فارسی تا حد زیادی در رقابت با شبکه های بین المللی چون صدای امریکا و حتی سی.ان.ان، از نخبه گرایی چه در مورد کارکنان خود و چه در مورد محتوا و کیفیت برنامه سازی برای مخاطبان دست کشید و به تولید برنامه های لایت و عامه پسند روی آورد.
در دهههای ۱۹۹۰ و با گسترش اینترنت، سرویس جهانی بی بی سی نیز به بخش آنلاین و اینترنتی مجهز شد و سرویس فارسی آن رسانه نیز از راهی جدید به ارتباط گیری با مخاطبان فرامرزی خود پرداخت. سیاست پیروی از منویات وزارت امور خارجه بریتانیا تا جایی برای سرویس جهانی بی بی سی پیش رفت که این شبکه در اوج مشکلات اداری و مالی و در میانه خانه تکانی و کم کردن برنامه ها و بخشهای مختلف خود ناگهان در اکتبر ۲۰۰۹، با چراغ سبز وزارت امور خارجه پارلمان آن کشور، تأسیس شبکه تلویزیونی فارسی زبان (یا چنان که خود می گویند پی.تی.وی) را در سال ۲۰۰۸ اعلام کرد.
شانزده ماه قبل، «نایجل چپمن» رئیس سرویس جهانی بی بی سی در نشست ۲۷ ژوئن ۲۰۰۷ کمیسیون روابط خارجی مجلس عوام بریتانیا، ضمن اشاره به مشکلات مالی و لزوم تعطیلی یا کاهش شماری از برنامه های این شبکه، به صراحت از تأسیس تلویزیون فارسی زبان بی بی سی به عنوان «بالاترین اولویت در برنامه پیشنهادی به وزارت امور خارجه که دارای پرونده ای بسیار قوی است» یاد کرد.
در سالهای اخیر، برنامه بازنگری جدی بریتانیا در بحث دیپلماسی عمومی صورت گرفت و از حمایت پارلمان آن کشور نیز برخوردار شد. برای نمونه در این باره می توان به فعال شدن مجلس عوام بریتانیا در بحث دیپلماسی عمومی و لزوم تحول رسانه ها در این مورد، حمایت از چند طرح تحقیقاتی درباره ابعاد مختلف سرویس جهانی و برگزاری همایش بزرگ دو روزه در دسامبر سال گذشته در دانشگاه لندن به مناسبت هفتاد و پنجمین سال تأسیس سرویس جهانی بی بی سی اشاره کرد.
سخنرانان متعدد این همایش، طی دو روز، بحثهای گوناگونی مطرح کردند ولی بیت الغزل اکثر مباحث آنان جاانداختن، استقلال رأی، بی طرفی و تعادل رسانه ای سرویس جهانی بی.بی.سی بود. در برخی نوشته ها و مصاحبههای مربوط به بی بی سی چنین عنوان شده که دخالت وزارت امور خارجه بریتانیا در بخش فارسی محدود به دوره هایی خاص مانند شهریور ۱۳۲۰، ملی شدن صنعت نفست یا پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بوده است و هیچ دخالتی از بالا در نحوه کار تهیه کنندگان این شبکه وجود ندارد. این دیدگاه و به فرض صحت، از آنجا ناشی می شود که عده ای به نادرست چنین می پندارند که همه کارکنان رده پایین و بالای سرویس جهانی و بخش فارسی آن موظف به نوکری روزمره و اطاعت مداوم از دستورات مقامات بالای اداری و سیاسی هستند و اساسا سرویس جهانی و وزارت امور خارجه نیازی به چنین اقدامی دارند.
در استادی که سال گذشته در آرشیو ملی بریتانیا آزاد اما هنوز منتشر نشده، گزارشی درباره بریفینگ اعضای وزارت امور خارجه بریتانیا توسط کارکنان بخش فارسی، از جمله جلسه توجیهی یکی از کارکنان تازه کار بخش فارسی درباره جشن هنر شیراز در سال ۱۹۷۷ وجود دارد.
از سوی دیگر، تجربه موجود دست کم در بخش فارسی نشان داده که برنامه سازان، بیش و کم در انجام کار خود آزادند. ولی آنهایی که هماهنگ با سیستم مرکزی عمل نمی کنند به مرور با انتقاد مدیران خود مواجه و منزوی می شوند، به ندرت و با تأخیر ارتقای درجه می یابند و در نهایت با شرایطی مواجه می شوند که یا باید بی سر و صدا به کار خود به عنوان کارمند دون پایه، تحت مدیریت افراد کم سابقه ای که دارای دانش و تجربه کمتری هستند، به کار خود ادامه دهند و یا مانند شماری دیگر عطای بی بی سی را به لقای آن ببخشند.
پایین آمدن تدریجی سطح کیفی و دانش عمومی تصمیم گیرندگان بخش فارسی بی بی سی و عدم علاقه آنان به ارجاع مشاغل کلیدی به افراد دارای استقلال رأی موجب شده تا عمدتا افرادی خارج از کارکنان رسمی برای این شبکه به خصوص در بخش تلویزیون آن استخدام شوند. این افراد با حداقل قابلیتهای فنی، فاقد خصوصیات خلاق و اصول غیرقابل انعطاف حرفهای رسانهای هستند. این عده در واقع بار اصلی بخشهای سه گانه بی بی سی فارسی (رادیو، آنلاین و تلویزیون) را بر دوش دارند، بدون آنکه در محتوا، سمت و سو و تصمیم گیریهای عمده آن تأثیرگذار باشند.
اصرار بر استخدام افراد «اهل» و «تأیید» شده در جریان عضوگیری برای تلویزیون فارسی بی بی سی تا جایی پیش رفته است که در استخدام افراد موردنظر در مشاغل بالای ادیتوریال، نه تنها شرط اولیه آگاهی از امور تصویری و تلویزیونی حذف شده است، بلکه شبکه پذیرفته است که به جای استخدام افراد واجد شرایط، افراد موردنظر خود را گزینش کند و تمام آموزشهای مربوطه را از صفر به آنان بدهد.
عدم دانش کافی تعدادی از مسئولان و گردانندگان بخش فارسی در عمل موجب آن شده است که این شبکه بیش از پیش نیازمند شبکه مادر و بی بی سی اصلی انگلیسی زبان شود و همانند دوران اولیه رادیو بی بی سی، بخش فارسی حتی درباره مسائل مربوط به ایران، اسلام و خاورمیانه همانند دارالترجمه عمل کرده است و بازتاب نوشته های گزارشگران انگلیسی زبان، بیش از پیش از استقلال رأی و عمل خود کاسته است.
مسئولان وزارت امور خارجه بریتانیا و سرویس جهانی بی.بی.سی سالهاست به این نتیجه رسیده اند که چرخ تبلیغات راهبردی و دیپلماسی عمومی آن کشور با دروغ پراکنی مستقیم و مداوم نمیچرخد. از این روی بی بی سی نیازی به دروغگویی مداوم ندارد. این شبکه سالهاست که در پی جلب اعتماد مخاطب از طریق ارائه گزارشهای درست، به ارائه تصاویر غلط و ناکامل به مخاطبان خارجی در مواقع خاص مبادرت می ورزد. به بیان دیگر، سرویس جهانی بی بی سی برای جا انداختن گزارشها و اخبار خود و القای موارد لازم در موقع ضروری در بین مخاطبان خارجی، نخست باید در آنها این باور را ایجاد کند که رسانه ای راستگو و بی طرف است.
در این زمینه بحث تاریخ نویسان رسمی بی بی سی از جمله واکر درباره تقابل ادعای مخالفان بی بی سی درباره «یک آسمان دروغ بودن» برنامههای این شبکه در مقابل سیاست «یک آسمان آزادی» آنان بی اساس می نماید، زیرا سرویس جهانی بی بی سی نه کاملا آزاد و نه سراسر دروغ. بلکه اگر قرار بر اعمال سیاست بریتانیا و تأمین منافع دراز مدت این کشور باشد، این خواسته با دروغ گویی سیستماتیک و خلاف واقع که به سلب اعتماد مخاطب منجر شود تأمین نخواهد گشت.
در واقع بحث دیپلماسی عمومی بریتانیا، بحث سیاست هماهنگ نهادهای مختلف برای اهداف گوناگون راهبردی و درازمدت است. در این مسیر نباید متوقع بود که لحظه به لحظه فعالیتهای کوتاه مدت و روزمره نهادهایی همانند سرویس جهانی بی بی سی و یا بریتیش کانسل، منطبق بر سیاستهای اعلام شده دولتی بنماید، بلکه رسیدن به هدف نهایی و فتح قلوب و اذهان مخاطبان در خارج از مرزهای بریتانیا در میان مدت و درازمدت است که باید از هر طریقی ولو دادن امتیاز و تحمل ضررهای کوتاه مدت حاصل شود. به گفته نیکلاس کال، کارشناس مطرح تاریخ دیپلماسی عمومی، یکی از مشکلاتی که در این راه گریبانگیر سرویس جهانی بی بی سی است، عدم امکان رهایی از خاطره ناخوشایند مخاطبان از گذشته نه چندان قابل دفاع این شبکه و صرفا پرداختن به آینده ای پر زرق و برق و ظاهرا امیدوارکننده است.
نظر شما