کتاب «پشت درهای بهشت» نوشته رضا کاشانی اسدی توسط انتشارت کتاب جمکران به چاپ دوازدهم رسید.
در یکی از مهمترین پیچهای تاریخی جوانان دهه شصت هجری برسر یک دوراهی بزرگ قرار میگیرند. دورراهی اینکه طرف کمشمار حق را بگیرند و به سپاه امام حسین(ع) بپیوندند و در کنار سید جوانان اهل بهشت شهید بشوند یا اینکه به زرق و برق دنیا دل بسپارند یا اینکه سکوت کنند و یک ابدیت تاریکی و بدبختی برای خودشان رقم بزنند.
رضا کاشانی اسدی در رمان «پشت درهای بهشت» سراغ یکی از این جوانان کوفی به نام «موقع بن ثمامه اسدی صیداوی» رفته است و داستان زندگیش را برای مخاطبان نوشته است. داستان زندگی جوانی که در فضای خفقان و خدعه کوفه در کنار خانواده و اقوام خود باید تصمیم سختی بگیرد که به کدام سمت برود.
کتاب «پشت درهای بهشت» حکایت آدمهای است که یا از درگاه بهشت عبور کردند یا اینکه پشت در بهشت ماندند و زمینگیر شدند. این کتاب که در انتشارات کتاب جمکران منتشر شده اخیراً به چاپ دوازدهم خود رسیده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم: پدربزرگ پاسخش داد: «صریح بگویم؛ او برای خاندان آبرو میآورد و تو آبرو میبری. حرفهای او از جنس طغیان و سرکشی نیست، حرف مؤمن به رسولالله است.» لرزان به سمت پدر حرکت کرد: «تو گمان میکنی با نزدیکی به خاندان بنیامیه و جیرهخواری عبیدالله امورت سامان میگیرد؟ خطا میکنی، خطا. آنان مردم را به چشمه میرسانند و لبتشنه برمیگردانند. رفتار آنان، مَنشِ ابلیس است. تو نمیفهمی.»
پدرم که طاقتش طاق شده بود، گفت: «پدر! حرمت نگه دار.»
نظر شما