حجتالاسلام محمدرضا زائری در ابتدای این نشست اشاره ای به سابقه مطبوعاتی خود داشت و افزود: من ستون نویسی در روزنامه را از سال 78 آغاز کردم. آن زمان رضا مقدسی سردبیر روزنامه قدس بود. ستون نویسی برای روزنامه کار سخت و دشواری است چون ستون نویسها در رسانه عناصر اساسی افتخار آن رسانه و اشتهارش هستند و رسانه به آن پز میدهد. مثلا پز رسانه فرید زکریا به ستونهای او در روزنامه بوده است.
او ادامه داد: اما درباره ستون نویسی در رسانههای ما چیزی گفته نمیشود. بعدها روزنامه شهر آرای مشهد از من خواست برای آنها ستون بنویسم. من فکر کردم با توجه به اینکه روزنامه شهرداری مشهد است باید سه عنصر را در نظر بگیرم؛ یعنی اگر چیزی میخواهم بنویسم درباره زندگی طبقه متوسط باشد بهتر است. ضمن اینکه من یک آخوند هستم و باید با دیگران متفاوت باشم و در نهایت درباره زندگی روزمره بنویسم. حتی از زمان مغول هم روزنوشت نویسی در ایران رواج داشته و از قرن چهارم نوشتههایی در این باره موجود است.
حجتالاسلام زائری با بیان اینکه امروز برای مخاطب جذاب است که پشت صحنه زندگی روحانیت را ببیند افزود: نشنال جئوگرافیک زمانی عکاسی از درون واتیکان داشت و میخواست نشان بدهد داخل آشپزخانه واتیکان و ... چه خبر است. این فضای ندیده برای مخاطب جذاب است. کتاب «کفشهایم کو» به همین دلیل جذاب بود و رهبر معظم انقلاب درباره این اثر فرمودند: خوب است مردم داخل زندگی روحانیت را ببینند.
او یادآور شد: ما از ابتدای انقلاب فکر کردیم اگر روحانی را به شکل عادی در فیلمها نشان دهیم بد است. در طلا و مس صحنه ای داریم که روحانی با دخترش نی نای نای میکند. ما از ابتدای انقلاب فقط روحانی را به عنوان مسئول بازنمایی کردیم در حالیکه درباره بازنمایی مشکلات مردم همه اقشار جامعه حضور دارند. در سریالها، در بازنمایی مشکلات صنوف مختلف مردم از اقشار مختلف هستند اما روحانی نیست.
این فعال فرهنگی با تاکید بر اینکه ما باید روحانیت را در متن زندگی مردم نشان دهیم عنوان کرد: من میخواستم اگر صد سال بعد کسی روزنوشتها را ببیند بتواند تصویر ملموسی از زندگی در کلان شهر به دست بیاورد. من نیز با اینکه غالبا در تهران بودم اما تلاش کردم چیزی که مینویسم در کلان شهر امروزی قابل تطبیق باشد به همین دلیل اسم ایستگاه و مترو را در کتاب نمیآوردم.
زائری دغدغه خود را از تالیف این اثر ایجاد ارتباط با مخاطب دیگری دانست و توضیح داد: دو اتفاق طی دهههای اخیر افتاده است. در گذشته محیط روابط اجتماعی محدود بود و یک روحانی شاید اساسا سالها از یک محله بیرون نمیرفت. قبلا آخوند در زمین بیل میزند و بعد هم با دیگران ظهر نماز میخواند. از سوی دیگر در گذشته شبکههای مجازی نبود و گاهی به صورت ناخواسته و خواسته دین از سوی دشمنان مورد حمله بود. حالا در این شرایط که دشمن باید دشمنی کند ما غضنفر را به میدان فرستادیم! دوستان گاهی فکر میکنند آمریکا باید در صدور انقلاب با ما همکاری کند! اینکه طبیعی است اما متاسفانه ما ناشی هستیم و خطا میکنیم. چون دزد قرار است دزدی کند و دشمن دشمنی!
او تاکید کرد: من میخواستم با مخاطبی که به من چپ چپ نگاه میکند یا هنرمند تئاتری که روی صحنه است و از حضور من در سالن معذب است دیالوگ داشته باشم و بگویم ما از هم فاصله نداریم!
به گفته حجتالاسلام زائری، سرمایه اجتماعی روحانیت بود که مانند یک فنر فشرده شد و به کمک انقلاب آمد! این سرمایه 1400 ساله مصرف شد اما الان آخوندی که بادیگارد دارد و خطا میکند! همه اینها به اسم دین رخ میدهد! ما قبلا آلبوم عکس از روحانیت جمع میکردیم سرمایه اجتماعی این بود! آخرین پیمایش سال 97 ایسپا این ریزش را نشان میدهد. بنابراین در ابتدای انقلاب روحانیت رتبه اول در گروه مرجعیت بود و هنرمندان و ورزشکاران در آخر لیست بود اما الان سلبریتیها، خوانندهها و ورزشکاران رتبههای اول هستند و روحانیت آخر! ما نمیتوانیم چشممان روی همه چیز را ببندیم.
او یادآور شد: البته من معتقد نیستم که همه مشکلات ما به دلیل سو مدیریت در جامعه دینی است و طبیعی است که عوامل مختلفی در مشکلات ما تاثیر دارد. به طور مثال ما امروزه حجاب را تک عاملی معرفی میکنیم در حالی که غلط است. من پنجره خودم را در این کتاب باز کردم و البته اگر جایی گزاره تحلیلی تک عاملی داده ام غلط است!
صفار هرندی نیز در بخش دیگری از این نشست با بیان اینکه قلم زائری همواره برای من الهام بخش بوده و با مطالعه این کتاب به دهه 70 رفتم گفت: اواخر دوره انتشار مجله نیستان با این مجله کار میکردم و ایشان در این نشریه با عنوان «ته مقاله» یک صفحه ای داشت و با همین طنز نمکین و روایتهای نقادانه و معطوف به کار مجله مطالبی را در این صفحه مینوشت. بعدها نیز توفیق داشتم و قلم ایشان را پیگیری کردم. برخی از روزنامه هستند که آدم به طور معمول باز نمیکند یادم است روزنامه ابرار را کسی باز نمیکرد. آقای زائری با اسم مستعار ستونی مینوشتند با عنوان یادداشتهای شهر شلوغ. آن هم ستون خواندنی و جذاب و تندی بود. سوابق و گفتوگوهای انتقادی بین من و ایشان وجود داشته است و احتمال میدهم همین زاویه برای حضور من در این جلسه مد نظر بوده است.
او با بیان اینکه برخی از نقدها را میتوان زائری وار دانست افزود: مساله محوری زائری دین داری در ایران معاصر به ویژه دین داری در ایران پسا انقلابی است و شعبههای مختلف از جمله اخلاقیات، سیاست، مناسک و ... ذیل این عنوان فهمیده میشود. اما او در صورت بندی و پیش برد این مساله دین داری در ایران معاصر و پسا انقلابی از دو معضل رنج میبرد؛ نخست اینکه نگاه او در صورت بندی مساله از غیرتاریخیت رنج میبرد و نوشتههای ایشان تاریخی نیست و چیزهایی را پیش فرض تاریخی به طور ضمنی دارد که کلیت تحلیل و تصویر را دچار خدشه میکند. از سوی دیگر این تصویر به نحو ناموجهی غیرجهانی است و بر ایران و فقط ایران مستقل از کل جهانی که در آن هستیم و کشورهایی که تجربه مشابه و متفاوت ما دارند و کل این تاریخ دو سه قرن اخیر، متمرکز است. بنابراین در نگاه زائری این موضوع کمرنگ است یا به صورت خاصی حاضر است که باز نتیجه اش این میشود که این تصویر از وضع دین داری و عللش تصویر مخدوشی است.
صفارهرندی عنوان کرد: من به واسطه فعالیت پژوهشی خودم روی تاریخ فرهنگی ایران تمرکز داشتم و در این باره پروژه فکری دارم. از دوره مشروطه یا دست کم از دوره پهلوی اول و از دهه 1320 به این طرف تم اصلی گفتار دینی و مذهبی ما اعم از آنچه که در منابر و خطابهها بوده تا نشریات مذهبی آن دوره یک مساله محوری دارد و آن این است که دین مردم دارد از دست میرود از مرحوم شیخ عباسعلی اسلامی، حلبی، مهندس بازرگان، نواب صفوی، امام خمینی در کشف اسرار و ... همه و همه مساله اشان این است که دین مردم از دست رفت کاری بکنید. در دهه 30 هم گفتار اصلی ما همین است. در دهه 40 نیز همین گفتمان پررنگ است و ادامه دارد و تا آستانه انقلاب هم همین روال را میبینیم. هر چند ممکن است برخی فکر کنند یک نشاطی در قشر مذهبی جامعه ایجاد شده بود و روحانیت یک منزلت فراتر تصور پیدا کرد اما به هر حال تا حدی این مساله دین داری همواره دغدغه بوده است.
این محقق گفت: در گذشته دهه 20 و 30 گزارشهای نادری داریم که افراد دانشگاهی دین دار باشند و حتی بازرگان یکی از مسایلش این بوده که دانشگاهها مسجد داشته باشند. بعد از انقلاب با فاصله گرفتن از هیجانات انقلاب دوباره فرود میآییم و بخشی از مسایل گذشته در صورتهای جدید باز میگردد.
او ادامه داد: همچنین در مجموع مناسبات و معادلاتی که بر اساس تجربه تاریخی خاص غرب رخ داد انسان به نسبت بین دین و دنیا و صورت بندی جدیدی از دین رسید و به دین به مثابه یک امر دست ساز بشر مینگریست و آن را به حوزه ذوقیات فردی عقب میراند و میگفت دین باید از عرصه عمومی کنار گذاشته شود. این هم به واسطه شکوه و جلال غرب برای افراد تداعی میشد که امر غربی امری زیبا و باشکوه است و یکی از علتش هایی این است که دین کمرنگ است. در این صحنه ایشان در روایتشان از مساله دین داری روی جهت خاصی تاکید میکنند که البته من منکر آن نیستم و نمیتوان آن را رد کرد اما در شناسایی آن به عنوان عامل انحصاری وضعیت دین داری معاصر ایران باید تامل کرد.
صفارهرندی با بیان اینکه هر معضل و مساله ما در دین داری به دلیل سو عملکرد و کج رویهای نظام منسوب به دین نیست! یادآور شد: این در حالی است که این در نگاه زائری اغراق و بزرگ نمایی شده و در چشم انداز تاریخی ممکن است این سوعملکردها یک مقطع تاریخی باشد اما اگر این به مثابه یک وضعیت آخر الزمانی باشد آن وقت فهممان از مساله متفاوت میشود. من البته در صداقت و دلسوزی ایشان شک ندارم اما فکر میکنم تصویر ایشان از مساله به واسطه اشکالی که در جامعیت و صورت بندی کامل مساله دارد نمیتواند منجر به اتخاذ راهبرد درست برای مواجه ما با مساله باشد.
این محقق گفت: عنوان کتاب هم شکافی بین شما به عنوان یک روحانی با مردم ترسیم میکند! گویی شما فاصله ای با میانگین جامعه ایران دارید در حالی که این طور نیست حتی کسانی با ظواهر غیرمذهبی و متشرع هم تعلقات دینی دارند بنابراین حس من از کتاب این است که در این فاصله اغراق شده است.
صفار هرندی با بیان اینکه دینی که به صحنه نیاید هم مشکلاتش در نمیآید به عبارتی دینی که روی طاقچه مقدس مینشیند و به میدان نمیآید و گلی نمیشود مشکل دارد عنوان کرد: مواجهه بزرگان دینی با مساله سیاست نیز نشان میدهد که آنها نیز مورد حمله قرار میگرفتند اما راهکار ما برای نجات دین در میان بحران وضع کنونی نمیتواند تمنای بازگشت به تنزه بالای طاقچه ای باشد. از سوی دیگر مردم ما در مجموعه خودشان بین تنزه دین و خطای دین داران تفکیک قائل هستند. گفتمانی که دعوت به سکولاریسم برای نجات دین میکند با گوهر دین ناسازگار است.
زائری نیز در پاسخ به صفار هرندی گفت: در هر دورهای این مشکلات هست اما همیشه این نقطه مبهم تحت عنوان حضور دین وجود دارد یعنی فرد بی دین هست اما خودش را مقصر میداند و متدینها را ایده آل میداند اما کاری که ما کردیم این است که میگوییم دین همین هست. یک زمانی میگفتیم ما فقیر نخواهیم داشت و ... بعد الان میگوییم این است بنابراین چیزی که رخ میدهد جایی برای رجوع فرد به دین باقی نمیگذارد. در خارج از کشور این اتفاقات رخ میدهد اما به اسم دین نیست!
بر اساس این گزارش بخش پایانی این نشست به پرسش و پاسخ حاضران اختصاص داشت.
نظر شما