این نویسنده درباره رمان نوجوان «دختری که رهایش نکردی» گفت: این کتاب براساس خاطرات خودم است در دهه 60 که چه جریاناتی بود و خانوادهها چه مشکلاتی داشتند. این اثر را در قالب طنز نوشتهام و هم نوجوانان و هم بزرگسالان مخاطب آن هستند. هرکس که کتاب را خوانده است بازخورد خوبی داشته و گفته حس نوستالژیک داشتم و به یاد گذشتهها افتادم.
در ذهنم این دغدغه بود که بنشینم و این ماجراها را بنویسم شاید برای بعضیها جالب باشد که بدانند ما در آن زمان چهطور زندگی میکردیم، و برای همسنوسالهای خودم نیز رجعتی است به گذشته و خاطراتشان را مرور میکنند. استقبال از این کتاب خوب بوده است و در کمتر از یکسال به چاپ پنجم رسیده است.
او رمان «گره باز» را برای گروه سنی بزرگسال دانست و بیان کرد: این اثر جدیتر چاپ شده است. زندگی یک خانواده نیشابوری است که چهار خواهر هستند و یک برادر. برای پدرشان در گذشته اتفاقهایی افتاده است که بعد از سالها آنها متوجه آن میشوند. بیشتر ماجرا در خانه مادری آنها در نیشابور اتفاق میافتد.
در این اثر، بیشتر میخواستم نشان دهم که شهرهای دور از منطقه جنگی هم آسیب دیدهاند. چون نیشابور شهری است که از جنگ خیلی دور بودیم؛ ما از جنگ فقط حجلههایی را که سر کوچهها بسته میشد و یا عملیاتهایی که در رادیو و تلویزیون میشنیدیم و میدیدیم اینها حسهای ما بود از جنگ. نه بمبارانی بود و نه منطقه مرزی بودیم که مهاجرت کنند. براین اساس ماجرای این کتاب گره خورده است به جنگ، به این صورت که در زمان شروع جنگ این خانواده نیشابوری بهخاطر شغل پدر که کارمند شرکت نفت بوده است ساکنان آبادان بودند. جنگ که میشود به نیشابور برمیگردند ولی پدرشان را در اینجا گم میکنند و درواقع در این رمان خواستم بگویم که شهرهایی بودهاند دور از جنگ ولی زخمهایی که خوردهاند ممکن است خیلی کاریتر از افرادی باشد که در متن جنگ حضور داشتهاند. یعنی همه ایران آسیب دیدهاند و خاطرات جگرسوزی دارند.
عباسعلیزاده نظر خود را درباره سیوسومین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران اینطور بیان کرد: بعد از دو سال نمایشگاه به صورت حضوری برگزار میشود. روز اول ظاهرا ناهماهنگیهایی بود ولی طبیعی است. من واقعا فکر نمیکردم اینقدر شلوغ باشد. به همسرم آقای هادی خورشاهیان گفتم امروز که برویم احتمالا خلوت است و مردم استقبال نمیکنند ولی دیدم خوب و پرشور بود. شگفتزده شدم.
نظر شما