پرونده «گپ کتاب با هنرمندان»/ شماره چهار؛ پوران درخشنده:
برای ساخت فیلمهایم از کتاب کمک گرفتهام/ هر گوشه از خانه و محل کارم پر از کتاب است
پوران درخشنده، کارگردان، مستندساز، فیلمنامهنویس و تهیهکننده در گفتوگو با ایبنا از کتاب و کتابخوانی گفت. او میگوید همواره برای خلق آثارش از کتاب کمک گرفته و خلق اثر سینمایی، بدون مطالعه امکانپذیر نیست.
چه کسی یا چه اتفاقی در کتابخوان شدن شما در زندگی موثر بود؟
فکر میکنم مادرم. مادرم خیلی علاقهمند بود به ادبیات و به خصوص به ادبیات کهن. من هم خیلی علاقه داشتم کتابهایی که او میخواند را بخوانم. در واقع او چون مدیر مدرسه بودند، مشوق خوبی برای رفتن به سمت کتاب و کتابخوانی بودند و مرا علاقهمند کردند. فکر میکنم در سالهای ۴۴ یا ۴۵ بود که به طور جدی به کتاب علاقهمند شدم.
چه کتابی برای اولین بار، شوق مطالعه و لذت خواندن را در شما ایجاد کرد؟
آن زمان زیادی ادبیات را دنبال میکردم. اوایل، زندگینامه بزرگان را میخواندم. تلاش آنها برای اینکه خود و هویت خود را به اشتراک بگذارند، برایم جالب بود. آن زمان کتاب پروین اعتصامی یکی از این کتابها بود. درواقع اولین کتابی که من به طور جدی دستم گرفتم، این کتاب بود. وقتی شروع به خواندن کردم، متوجه شدم گویی یک نفر از پشت پنجره فریاد میزند. احساس میکردم یک آدمی انگار پشت پنجره است و جرات نمیکند پنجره را باز کند و صحبت کند. انقدر در محیط بسته خود غوطهور شده که با اشیا حرف میزند. یعنی از نخ و سوزن و پیاز و سیر برای بیان منظورش کمک میگیرد. انسانها را در قالب اشیا تشبیه کرده بود که بتواند حرفش را بزند. البته بعدها توانست حرفهایی را بزند. شاید به دلیل پدر خیلی خوبی که داشت و نویسندگان و شعرایی مانند بهار که از آنها تاثیر گرفته بود. وقتی که میگوید «اوفتاد اندر ترازوی قضا / کاش میگفتند چند ارزید و رفت»، خیلی برایم لذت بخش بود. به نظر میرسد به مرور اشعارش دقیقتر شد و آزادی که دوست داشت از آن حرف بزند را لمس کرد. به قدری او را دوست داشتم، حتی یادم هست بعد از اینکه فارغالتحصیل شدم، ساخت سریال پروین اعتصامی را به تلویزیون پیشنهاد دادم. این پیشنهاد مربوط به سال شصت بود و درواقع خیلی موافقت نکردند به دلایلی و نشد آن را بسازم. ولی زندگیاش را در سریالی شش قسمتی نوشتم و به تلویزیون دادم. به هر حال نگاه زن را به محیط پیرامون خودش و بحث هویت به نظرم خیلی تلاش قابل احترامی بود. اشعارش خیلی انسانی بود و روی من خیلی تاثیر میگذاشت.
علاقه و تاثیرپذیری از پروین اعتصامی در ناخودآگاهتان تاثیر گذاشته؛ این تاثیر را به نظر میتوان در آثارتان دید؟
بله. مطمئنا بیتاثیر نیست. به دلیل اینکه ریشه تاریخی دارد و تازه به وجود نیامده است. این حس و عدم باورپذیری خیلی از بانوان در مقاطعی است که بخواهند کاری از پیش ببرند. گاهی به نظر میرسد گویی پذیرفتن شرایط موجود برای آنها کافی بود و دست به تغییر نمیزدند. به همین دلیل من در آثارم به این موضوع پرداختم و بارزترین آنها فیلم «زیر سقف دودی» است که در آن یک شخص به یک آگاهی کافی میرسد و برای آن آگاهی قدمی برای خودش برمیدارد که به هر حال جایگاهش مشخص و پذیرفته شود. او هم مستقل است و هم حق دارد که انتخاب کند.
آیا در مقطعی از زندگی به دلیل تنگناهای مالی، پیش آمده که کتاب یا کتابخانهتان را بفروشد؟
نه. من هیچ وقت دلم نیامده کتابهایم را بفروشم. هر گوشهای از خانه و محل کارم را که میبینید پر از کتاب است. البته بخشی از کتابهایم را در آموزشگاه سینماییای که دارم گذاشتهام برای استفاده هنرجویان. هیچوقت دلم نیامده آنها را بفروشم. شاید به جایی یا به کتابخانههایی واگذار کنم، ولی اینکه بخواهم بفروشم، دلم نمیآید...
از چه زمانی خرید و قرض دادن کتاب برای شما تبدیل به عادتی روزمره شد؟
از زمانی که دانشجو بودم. طبیعتا آن دوران (سالهای پنجاه به بعد)، کتابخوانی در نسل ما خیلی از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار بود. همه بحثهای ما مربوط به کتابهایی بود که خواندهایم یا در حال مطالعه آن هستیم. وقتی درس، کار، شغل و همه وجوه زندگی با کتاب گره میخورد، تبدیل به امور روزمره میشود. من طبیعتا به دلیل پرداختن به بحث اجتماعی، همواره خود را مقید به مطالعات میدانم. مطالعات اجتماعی و رفتن به سمت شناخت جامعه و پژوهش یا کتابهای دیگری که به هر حال نیاز هست، نسبت به آن آگاهی داشته باشیم.
درمورد قرض دادن کتاب باید بگویم که واقعا وقتی کتابی را به کسی میدهید بخواند، باید بعد از خواندن، بازگرداند. خیلی پیش آمده کتابی را قرض دادهام اما متاسفانه دیگر به دستم نرسیده است.
بنابراین برای پروژههای کاری خود اعم از فیلمنامهنویسی یا کارگردانی، مطالعات مستمر و پیشبینی شده دارید؟
صد در صد. برای آنکه کار من آسیبهای اجتماعی است. من آسیبشناسی اجتماعی میکنم. نمیتوانم براساس یک سوژهای که به نظرم جالب است، کار را شروع کنم. تمام اتفاقات باید برای من مشخص باشد و در من نهادینه شود تا بتوانم با آن رابطه برقرار کنم. هر چقدر جلوتر رفتم، نیاز مطالعه را بیشتر حس کردم. نیاز به تحقیق و پژوهش و مطالعه برای کاری که میخواهم انجام دهم. برای همین پروسه فیلمسازی من کُند است. هفت، هشت سال یک بار فیلمی میسازم. برای مطالعه و تحقیق پیرامون موضوعی که قصد ساختنش را دارم، زمان زیادی صرف میشود.
اهالی مطالعه، کتابهایی موسوم به بالینی یا اصطلاحا زیرسری دارند که در همه دورانهای زندگی خود به آن مراجعه میکنند و گویی نیاز آنها به این کتابها هیچگاه برطرف نمیشود، شما هم کتابی با چنین ویژگیهایی دارید؟
من با شعر خیلی پیوند خوردهام. در دورانی برای خودم شعر میگفتم و خواندن اشعار برخی از شاعران برای من همیشگی هستند. مانند مولوی، حافظ، سعدی و اشعار مارگوت بیگل را خیلی دوست دارم و همیشه با من هستند. مثلا شعر دلتنگیهای آدمی را باد ترانهای میکند... در همه دورانها حضور دارد و هست. من اشعاری را دوست دارم که تاریخ مصرف ندارند و در هر دورانی که از آن استفاده میکنی، حرف جدیدی برای گفتن دارند و به عبارتی، در همه دورانها تازگی خود را حفظ کردهاند.
چه حسی نسبت به کتابهایی که خیلی وقت است خریدهاید، اما فرصت مطالعه آنها پیش نیامده است، دارید؟
کمی احساس عذاب وجدان دارم؛ اما چون در ذهنم هست که باید آنها را بخوانم، قطعا میخوانم. اینکه کتابی را خریدهام حتما برایم مهم بوده و تاکید دارم که حتما آن را بخوانم. اما اگر فرصت مطالعه پیش نیاید، طبیعی است که احساس خوبی ندارم. ولی همیشه سعی میکنم این فرصت را ایجاد کنم و نگاهی به کتابهایی که دارم میاندازم.
بعضیها معتقدند که کتاب احترام دارد. شما قائل به این احترام هستید؟
بله قطعا. اما هر جا یا مکانی که بخواهد چیزی را به عنوان آگاهیبخشی ایجاد کند، برای من قابل احترام است. اگر روزنامه و مجلات کنار خیابان توزیع میشود، فکر نمیکنم که احترام ندارد. اتفاقا چون کنار خیابان است، بیشتر در معرض دید مردم قرار دارد و به آن توجه میکنند. چون در کتابفروشی شاید دید عموم را در برنداشته باشد. بنابراین اگر دم دست باشد، بیشتر دیده میشود. کتابهایی که کنار خیابان هم فروخته میشود احترام دارد و هر جایی که بساط کتاب پهن شود، برای من خیلی مقدس است.
تا به حال عضو کتابخانه بودید؟
به دلیل اینکه بعد از فارغالتحصیلی، بلافاصله وارد صداوسیما شدم؛ عضو کتابخانه مرکزی آنجا بودم. کتابخانه بزرگ و غنی داشت و خیلی استفاده میکردم. در دوران دانشجویی هم خیلی کتابخانه میرفتم و احساس نیاز به مطالعه همیشه مسیر کتابخانه را برایم هموار میکرد. الان دیگر در کتابخانه خودم عضو هستم و از کتابهای آن استفاده میکنم و به شدت به آن وابسته شدهام.
به جز پروژههای کاری که کتابهای خاص و طبقهبندی شدهای را میطلبد، ملاکتان برای خرید کتاب چیست؟
معمولا فهرست تازههای منتشر شده را میبینم. نویسنده کتابها هم برایم خیلی مهم هستند. موضوع کتاب اهمیت دارد؛ چراکه من به روانشناسی هم خیلی علاقهمند هستم، از طرفی کتابهای این حوزه را معمولا میخوانم و کتابهای رمان و نویسندههای جوان و تازهکار را نیز دنبال میکنم. در واقع میخواهم با افکار و ایدههای جدید آشنا شوم.
وقتی میخواهید کتاب بخرید، لیست دارید؟ یعنی از قبل میدانید به دنبال چه کتابی میگردید یا گذری کتاب انتخاب میکنید؟
بعضی وقتها که دنبال کتابی میگردم، طبیعتا آن را اول انتخاب میکنم؛ اما گاهی تازهها را میبینم و از کتابهای تازه هم برمیدارم. به دلیل حرفهام، شعرا، نویسندگان و رماننویسان جوان، کتابهایشان را برای من میفرستند؛ چراکه دوست دارند کتابهایشان خوانده شود. مقدار زیادی از این کتابها را در کتابخانهام دارم و میخوانم.
این نویسندهها از علاقه شما به کتاب آگاه هستند؟ ارتباط شما با اهالی قلم چگونه برقرار میشود؟
براساس فیلمهایی که ساختم، آثارشان را میفرستند. به طور مثال، فریبا توکلی دو کتاب «عطر گلاب» و «شاپرک» خود را برای من فرستاد که گزیده اشعار است. برایم جالب بود و الان هم پیش رویم است و میخوانم. به تازگی مهناز آذرنیا کتابی با نام «خانه خورشید» را برایم فرستاده است که آن هم جالب است.
این ارتباط دوسویه است؟ بازخورد و نظرتان را با نویسندگان مطرح میکنید؟
معمولا از من بازخورد میخواهند، منتها به دلیل مشغله کاری شاید زمان زیادی بگذرد که بتوانم در مورد کتاب با آنها حرف بزنم؛ اما به هر حال این اتفاق میافتد.
الان چه کتابی در دست مطالعه دارید؟
کتاب زندگینامه مستوره اردلان، اولین تاریخنگار زن ایرانی را میخوانم که در سنندج زندگی کرده و انسان ارزشمندی بوده است. ماهشرف خانم نام اصلی اوست که در سال ۱۳۲۰ قمری به دنیا آمده است. کتاب «زنان کُرد» را نیز در دست مطالعه دارم، کتابی که پژوهشی در جمعآوری نامهای زنان موفق کُرد که خیلی برایم جالب بود که با این نگرش آشنا شوم؛ چراکه در این خطه ادبیات و موسیقی نقش مهمی دارد. این را هم بگویم که به زودی میخواهم سریالی از زندگی مستوره اردلان بسازم و پیشنهاد ساخت آن را از تلویزیون هم دریافت کردم.
ایده ساخت سریال بعد از خواندن این کتاب به وجود آمد یا با ایده قبلی و شناخت قبلی به سراغ کتاب زندگینامه مستوره اردلان رفتید؟
ایده قبلی به این شکل بود که من یک سفری داشتم به کردستان و سنندج که در عمارت خسروخان، مجسمه بسیار بسیار زیبا و تمام قدی از یک خانم گذاشتند که خانم مستوره اردلان است. خیلی حس خوبی به من داد و دنبال کردم و بعد رفتم کتابش را خریدم و احساس کردم خیلی جای کار دارد و ایده ساخت سریال پس از آن شکل گرفت. او یک زن نمونه بوده و در آن دوران توانسته چنین جایگاهی کسب کند. کتاب خیلی لحظات دراماتیک خاصی دارد و من احساس کردم خیلی جای کار دارد و میشود به آن پرداخت.
در آثارتان، چقدر کتاب حضور دارد یا به عبارتی، چقدر از کتابخانه در طراحی صحنه استفاده میکنید؟
به هر حال شخصیت را پشتوانههایش تعریف میکنند. اگر شخصیت با کتاب و کتابخوانی میانهای ندارد و در تعریف شخصیتی او این امر دیده نمیشود؛ ممکن است حضوری از کتاب در آن فیلم وجود نداشته باشد. باید بکگراند و پیشزمینهای از شخصیت، نسبتی با کتاب برقرار کند. طبیعتا باید در شناسنامه شخصیتی او این ویژگی وجود داشته باشد؛ اما خوب است در طراحی صحنه، در خانه حتی شده چند کتاب کوچک در نظر گرفته شود.
بین شخصیتهایی که در آثارتان خلق کردهاید، شخصیتی وجود داشته که نسبت موثری با کتاب و کتابخوانی برقرار کند؟
بله. شخصیتهایی که اهل پژوهش بودند. مثلا در فیلم «زیر سقف دودی»، «هیس دخترها فریاد نمیزنند»، «بچههای ابدی» و «شمعی در باد» که خیلی برایم مهم بوده است که کاراکترها اهل کتاب باشند.
در شرایط فعلی کتاب کاغذی یا الکترونیک میخوانید یا صوتی گوش میدهید؟
کتاب کاغذی را خیلی بیشتر میپسندم. حس خوبی نسبت به کتاب کاغذی دارم. انگار تمرکز بیشتری به من میدهد و مرا با خود میبرد به دنیایی که خلق کرده است. البته کتاب صوتی را هم بدم نمیآید. بستگی به صداپیشه آن دارد. اینکه چقدر شناخت داشته باشد نسبت به آن نویسنده که توانایی همراه کردن مرا با خود به دنیای نویسنده داشته باشد.
چه کتابی را صوتی گوش کردهاید؟
کتاب شاهنامه را گوش کردم. خیلی برایم مهم بوده که مرا با خود ببرند به آن دوران با صدا و افکت و ... که احساس کردم خیلی جدی گرفته نشده است. به نظرم دانش صداپیشگی برای کتاب صوتی خیلی جدی گرفته نشده است؛ چراکه هر کسی نمیتواند کتاب صوتی بخواند و باید دانش لازم را داشته باشد.
نظر شما