چه چیزی باعث شد که به سراغ تصویرگری بروید؟
از ابتدا در زمینهی طراحی مهارت و به آن علاقه داشتم؛ اساسا کاری نبود که بخواهم انتخاب کنم؛ به این دلیل که، نوع نگاه من به دنیا از دوران کودکی، به شکلی تصویرگونه بوده است؛ احتمالا باور نمیکنید اگر بگویم زمانی که با شما صحبت میکنم، صحبتهای شما برای من، به شکل تصویر ترجمه و تحلیل میشوند؛ پاسخ من به شما در اصل و از ابتدا تصویری است که، به کلمات ترجمه شده و به شما ارائه میدهم؛ میتوانم اینگونه بگویم که، من تمام دنیا را به شکل تصویر تحلیل میکنم و میبینم؛ این کاری نیست که مانند هر شغل دیگر بخواهم آن را انتخاب کنم. به عنوان مثال بخواهم بروم و نجار شوم یا هر شغل دیگری. به همین دلیل شغل و حرفه من نیز در راستای همین مهارت، خصوصیت ذاتی من است. در حقیقت گفتمان من با تصویر همراه بوده است.
هنگامی که کتابهایتان پیامی را ارئه میدهد، آیا این پیامها از همان آغاز در ذهن شما هستند یا در روند دنبال کردن داستان، آنها را پدید میآورید؟
در واقع کار تصویرگر ترجمه کردن محتوا به تصویر است؛ حال این محتوا میتواند شعر، داستان، خاطره یا هر چیز دیگری باشد. معمولا تصویرگران در اختیار محتوا هستند و خودشان تعریف نمیکنند؛ البته برای کارهایی که خودم به عنوان مولف آن بودم و محتوای آن را خلق کردم، بخش بزرگی از داستان، از قبل در ذهن من وجود داشت؛ خالی از لطف نیست که اشاره کنم، اساسا تصویرگری در ذهن شکل میگیرد؛ این باور رایج که برخی از دوستان فکر میکنند ما با قلم تصویرسازی میکنیم، کاملا اشتباه بوده و تماما در ذهنمان تصویرسازی میکنیم؛ بر اساس محتوا تصویر را تخیل میکنیم و با جزئیات کامل، آن را در ذهن میسازم؛ حتی نکاتی از قبیل نور، سایه، رنگ، زاویه دوربین و سایر جزئیات در ذهن تصور میکنیم؛ در انتها من به عنوان شخصی که تصویر را دیده است، سعی میکنم که با هر وسیله و ابزاری آن را پیاده کنم؛ روش تصویرسازی اینگونه است. تفاوتی در بین کارها وجود ندارد؛ چه کارهایی که خودم به عنوان مولف آن هستم یا کارهایی سفارشی جهت تصویرسازی به دست من میرسد؛ کل داستان در ذهن من است؛ تصویر مورد نظر از قبل در ذهن من ساخته شده است. ولی این موضوع به معنای تغییر در روند کار نیست. به عنوان مثال شما در نظر بگیرید که قصد پیادهسازی یک متن واضح و مشخصی را در محیط ورد (Word) دارید، در هنگام تایپ کردن ممکن است، بعضی از کلمات تغییر پیدا کرده یا حذف شوند؛ این امر بسیار عادی و طبیعی است؛ ولیکن رکن اصلی و محتوای آن از قبل شکل گرفته است و هیچگونه تغییری نمیکند.
پیش از انتقال تصویرتان برای ویرایش و رنگگذاری در فضای دیجیتال، آیا با طرحهای اولیه یا افزارهای هنری غیر دیجیتال کار میکنید؟
در گذشته این کار را انجام میدادم و در حال حاضر این کار را توصیه میکنم؛ کاری نیست که بخواهم بگویم الان انجام نمیدهم و نباید کرد، ولی بخش مهمی از کار ما سرعت و زمان است. در واقع من به این مهارت و توانایی که به صورت مستقیم در فضای دیجیتال کار انجام دهم، رسیدهام. این نکته را از این جهت مطرح کردم که، زمانی که شما درگیر خلق یک اثر هستید، این نکته بسیار مهم است که تمام حواس و تمرکز شما بر روی اجرای آن اثر باشد؛ این موضوع تمام فکر و احساس شما را در برمیگیرد و در اختیار خود قرار میدهد.
اما زمانی که شما در فضای دیجیتال کار میکنید، از آنجایی که آن فضا به قدری نامأنوس و به طور کلی به قدری خشک است، درگیر تکنیکهای اجرا میشوید؛ شاید در آن زمان شش دانگ تمرکز، به خدمت گرفته نشود و طبیعتا قسمتی از ذهن فرد درگیر آن نرمافزار میشود؛ در صورتی که با یک مداد و قلم این اتفاق نمیافتد!
به همین دلیل من به تمام هنرجوهایم توصیه میکنم که کار را با قلم و کاغذ شروع کنند؛ چون کاملاً حسی بوده و درگیر هیچچیز دیگری نباشند و فقط و فقط به آن چیزی که در حال به تصویر کشیدن آن هستند، فکر کنند و کارشان را انجام دهند. در نهایت این امکان وجود دارد که به کامپیوتر منتقل شده و به شکل دیجیتال اجرا شود. میتوانم بگویم خودم چند سالی است که این کار را انجام نمیدهم. چون تقریباً آن نرمافزار نیز بخشی از وجود من شده است درست مانند کاغذ!
این نکته را هم بگویم که من، به عنوان تصویرگری که شغل آن هم تصویرسازیست، صحبت میکنم؛ اگر در فضای تصویر که به صورت سفارشی نباشد برویم، خودم نیز کار غیردیجیتال را ترجیح میدهم؛ دراین صورت حتی روند کار نیز خیلی جذاب است و به طور کل داستان دیگریست. به تمام دوستان دیجیتالکار توصیه میکنم، هر از گاهی دستی بر سیاه قلم برده و از آن فاصله کامل نگیرند؛ همانطور که بر فرض به عنوان یک عکاس، گریزی از عکس دیجیتال ندارم، اگرچه بدم هم نمیآید هر از گاهی به تاریک خانه بروم، فیلم چاپ کنم و کار ظهور انجام دهم. گرچه در روند تولید نبوده ولی فعالیتی جذاب است.
در این شرایطی که برای سومین عید درگیر کرونا هستیم و عیدها حال و هوای گذشته را ندارد، شما با تصویرسازی گذشته، چگونه به انتقال حال خوش به مردم کمک میکنید؟
اجازه میخواهم ابتدا نقدی به سوالتان داشته باشم؛ کرونا تنها بخشی از موضوع است که باعث این تغییر شده است و نه تمام آن و باعث شده است که عید به این شکل بیاید؛ کرونا نیز مزید بر علت شده است.
این موضوع دلایل مختلفی دارد که خارج از تخصص من بوده، هم شما و هم من میدانیم که دلایل مختلف در این زمینه نقش دارد؛ میبینیم که کارهایی که به کرونا ارتباطی ندارد؛ مردم به تأثیر از شرایط امروز، دیگر آن حال و هوای گذشته را ندارند؛ فارغ از این که خود آن حال و هوای گذشته میبایست وجود داشته باشد یا خیر؛ ما باید آن حال و هوای گذشته را حفظ کنیم یا حال و هوای جدید را ایجاد کنیم؛ این موضوعی است که صحبت کردن درباره آن برای خود من به عنوان کسی که نقاشیهای نوستالژیک میکشد و با مخاطب در ارتباط است دغدغه است و جای صحبت دارد؛ ما تصویری از گذشته در ذهن داریم و دائم سعی داریم آن را حفظ کنیم و ثابت نگاه داریم؛ این قانون بزرگ هستی که جهان دائما در حال تغییر است را نمیپذیریم و با آن مقابله میکنیم؛ در واقع تغییرات را هم نمیپذیریم و با کلماتی منفی از آن یاد میکنیم که گذشتهها چنین بود و ... ؛ نه اصلاً قرار نیست گذشته تکرار شود، قرار نیست ما مثل گذشته باشیم، قرار است بهتر باشیم و رضایتمان تامین شود؛ یعنی هر تغییری نیز لزوما مثبت نیست. ولی این مطلب نیز که بخواهیم گذشته را هم نگه داریم به نظر من موضوعی ندارد؛ چون فضای اطراف ما و تمام اتفاقات پیرامون، در واقع متاثر از خود انسانها، متاثر از فضای کلی انسانها در جهان تغییر میکند؛ حتی به عنوان مثال نوروز هم میتواند متاثر از این موضوع باشد و چیز عجیبی نیست.
با نقاشیهایم چند هدف را دنبال میکنم؛ یکی از آنها الگوسازی است؛ متاسفانه در جامعه ما که مردم انتخابگر نیستند و بیشتر تابع عرف هستند، وقتی ما بیاییم به جای توصیه به چگونه بودن، چطوری شدن را نشان دهیم تاثیرگذار است؛ مردم آهسته آهسته به خودشان میآیند و به این موضوع معتقد هستم.
من نیز میتوانستم در فضای مجازی و با استفاده از متخصصین و صحبت در زمینههای مختلف مانند مضرات تجملگرایی، که نتیجهای جز دیده شدن توسط چند نفر و اظهارنظر مختصر در فضای مجازی دربرنداشت، استفاده کنم؛ اما میآیم و زندگی خود مردم، هر آنچه که داشتند را مقابلشان قرار میدهم و میبینند؛ به یاد میآورند که چه امکانات کمی داشتیم ولی چقدر خوشحال بودیم و چقدر بهتر زندگی میکردیم؛ درک بهتری از زندگی داشتیم؛ ارتباطات عمیق و صمیمانه گذشته را به یاد میآورند؛ به این ترتیب خودشان را به یاد آورده و یک مسئله وجدانی پدید میآید؛ البته امیدوارم که این اتفاق بیفتد و منتج به تصمیمات جدید و انتخابهای جدید شود؛ گاهی وقتها شاهد اقدامات جدید متاثر از این نقاشیها بودم و بازخوردهای بسیاری گرفتهام؛ یکی از همین موارد نیز نوروز است؛ بسیاری از مردم با وجود امکانات فراوان ولی آن شور زندگی را ندارند.
تصور من بر این است که نشان دادن زندگی گذشته میتواند حال و هوای فرد را تغییر داده و آن را دلخوش کند که همین موضوع باعث میشود فرد به زندگی برگردد. اگرچه به عنوان یک مسکن و موقت است، ولی چون آن فرد پیشینهای از آن گذشته دارد میتواند به عنوان یک بذر باشد و ثمر دهد. نکته مثبت در آثار من، دور بودن از کارهای فرمایشی و آمرانه است؛ مخاطب خودش میبیند و خودش تصمیم میگیرد که کاری را انجام دهد یا انجام ندهد؛ به نظر من این موضوع در حال و هوای مردم نقش دارد.
در جایی خواندم که کسانی که زندگی گذشته و خاطراتشان را مرور میکنند، از امید به زندگی بالاتری برخوردار هستند و شیرینتر زندگی میکنند؛ این در حقیقت گذر زمان است که در حال تغییر است؛ همانطور که در گذشته موارد و مسائل بسیاری بودند که در حال حاضر وجود ندارند؛ مانند پدربزرگ و مادربزرگهایی که در میان ما نیستند یا حتی مسئلههای سادهتری مثل مسافرت و روابط عادی خارج از شرایط کرونا زده؛
این تصاویر به ما یادآور میشود که باید از زندگی استفاده کرد؛ زمان کوتاه است و زندگی گذرا؛ به نظر من این نگاه و توجه حال هر کسی را خوب میکند. زمانی که فرد با تمام حقیقت مواجه میشود، میتواند حال خودش را خوب کند؛ چون به نظر من حال خوب از زندگی مسئولانه نشأت میگیرد و نه از چیزهای گذرایی که حتی خود من هم بعضا به دنبال آنها هستم؛ تصور میکنم در این راستا درحال حرکت هستم و امیدوارم موفق بوده باشم و حال مردم بهتر باشد.
آرزوی شما در سال جدید چیست؟
چه باور بکنید و چه نکنید من مردم را خیلی دوست دارم؛ نسبت به مردم خیلی غم دارم؛ نه فقط مردم اطراف، بلکه تمام مردم جهان و به ویژه مردم ایران. این شرایطی که به وجود آمده است برای من خیلی دردناک است.
به لطف خدا در زندگی عافیت دارم و در زندگی مشکلی ندارم؛ ولی خدا میداند که چقدر از ناراحتی مردم ناراحت هستم؛ مسائلی مانند: مردم رو به رشد نیستند، درگیرند، اینکه ما میتوانیم چه باشیم ولی نیستیم، میتوانستیم چه محبتهایی به هم داشته باشیم، چقدر دلخوش باشیم، چقدر رشد کنیم و... ذهن من را به خود مشغول میکند؛ ما درگیر مسائلی شدیم که حتی حیوانات هم شاید ندارند؛ در دنیای امروز، حیوانات هم نگرانی خورد و خوراک را در این حجم و اندازه ندارند؛ ما موجود متفکر به جای ساختن دنیای بهتر، هر روز برای نیازهای اولیهمان در حال تخریب بیشتر آن هستیم؛ روز و شبی نیست که درگیر این مسئله نباشم که حتی با فکر کردن به آن هم ناخودآگاه اشکهایم سرازیر میشود و بزرگترین آرزوی من این است که، این مسائل حل شود.
به امید روزی که تمام مردم دنیا در کنار هم باشند، بدون مرز، بدون جنگ، بدون خشم، و در کنار هم خوشحال زندگی کنند؛ نیازهایشان تامین شده باشد، رو به رشد بوده و به یکدیگر کمک کنند؛ با یک فرد طرف نیستیم ما با آدمها طرف هستیم؛ وقتی آدمها در یک راستا و با هم حرکت کنند آن زمان است که اتفاقات خوبی میافتد. به نگاه من انسان امروز، انسانی نیست که انسانی زندگی کند؛ در تمام دنیا، موجوداتی هستیم که برای منافع خودمان هر کاری انجام میدهیم؛ به هیچ چیز رحم نداریم از جمله محیطزیست و حتی خودمان. من آرزو دارم جامعهای انسانی داشته باشیم.
خواسته شما در عرصه و فضای تصویرسازی و کتاب چیست؟
موضوعاتی وجود دارد که من از آنها ناخرسندم؛ بخش زیادی از آن مربوط به قانون کپیرایت است؛ هیچ صیانتی از آثار هنرمندان نمیشود و درعمل هم کار زیادی نمیتوانند انجام دهند؛ کارهای من نوعی به راحتی و بدون کسب اجازه استفاده میشود؛ در یک ارگان رسمی مانند صداوسیما استفاده میشود در حالی که خودشان را قائل به بردن نامی از صاحب اثر نمیدانند و هیچ حقی برای او متصور نیستند. قانون وجود دارد و حتی مراجع رسیدگی به آن، ولی این اتفاق به راحتی در حال وقوع است. این باور به وجود نیامده است که یک شعر، نقاشی و هر اثر هنری دیگری که مشاهده میکنید، خالقی دارد و برای آن حقی محفوظ است؛ برای استفاده و بهره گرفتن از آن اثر هنری در هر میزان و اندازهای، حتی به صورت فردی و چه بسا بزرگتر و در سطح جامعه میبایست تمام حقوق آن را در نظر بگیریم.
نظر شما