مجید کافی گفت: فلسفه تاریخ یک بحث هنجاری است به همین دلیل مخالف و موافق دارد اما فلسفه نظری تاریخ ارزشی نیست. در جهان اسلام مسلمانان وقتی بحث گذشته را میکنند روی سنتهای الهی تاکید دارند. بنابراین به دلیل همین سنتهای الهی که در قرآن آمده با باور به قانونمندی تاریخ داریم.
او در ابتدای این نشست توضیحاتی را درباره پژوهشهای خود ارائه کرد و گفت: کنترل آسیبهای اجتماعی از طریق خانواده محوری دغدغه پژوهشهای اخیر من بوده است. در این پژوهشها نیز تمرکزم بر این بوده که آیا مادر بیشتر محور خانواده است یا پدر؟ من روی ایده پدرمحوری در این میان تاکید کردم چون پدر در کاهش آسیبهای اجتماعی نقش زیادی دارد و متاسفانه در ادبیات فکاهی ما نقش پدر کمرنگ و زن سالاری و فرزند سالاری ترویج شده است.
او ادامه داد: انسان موجودی است که در برههای از زمان به دنیا میآید و از دنیا میرود بنابراین همواره به گذشته فکر کرده و میکند و همواره دوست دارد بداند قبل از او چه بوده و بعدش چه میشود. از سوی دیگر انسان میخواهد به تعبیر یاسپرس آغاز و انجام تاریخ را بداند. وقتی در جهان هستی در حرکت هستیم این حرکت عامل و مکانیسم نیاز دارد. حال سوال این است که آن حرکت تاریخ که باعث تحولات و تغییرات شده چه عواملی داشته است؟
کافی گفت: یک دعوا هم داریم درباره اینکه وقتی میگوییم حرکتی وجود دارد این حرکت چه شکلی است؟ خطی است؟ دورانی است؟ تکاملی است یا غیره؟ اینها از مباحثی هستند که در فلسفه تاریخ صورت میگیرند.
او با بیان اینکه آغاز و انجام امور، حرکت تاریخ و شکل و مراحل تاریخ در فلسفه تاریخ مطرح میشود تاکید کرد: پاسخ به این سوالات ما را به نوعی قانونمندی میرساند و در نهایت این قانونمندی ما را به چه کلیتی برای زمان حال و آینده ترسیم میکند.
او یادآور شد: بنابراین تاریخ پژوهی همیشه و همواره با انسانها بوده و شما اگر در آثار دوران کلاسیک، قرون وسطی و دوران جدید مشاهده کنید کتابهای زیادی را درباره حرکت تاریخ میبینید. اما نکته ای که نسبت به اندیشه انسان در گذشته وجود دارد این است که ادیان هم نسبت به این موضوع حساس بودند و یکی ازجاهایی که شما میتوانید درباره آن ایده بیابید پاسخ ادیان نسبت به گذشته، حال و آینده است و این اهمیت فکر انسان درباره گذشته را نشان میدهد و هم اینکه ادیان انسان را به گذشته و آینده سوق میدهد که درباره آن فکر کند.
این جامعه شناس با بیان اینکه اصطلاح فلسفه تاریخ اصطلاح جدیدی است و نزدیک به 270 سال طرح شده و زادگاهش یونان بوستان است گفت: در کتابها در پژوهشهای هرودت درباره گذشته پژوهی مطلب میبینیم. همچنین در قرون وسطی هم آثاری زیادی از جمله آثار آگوستین قدیس وجود دارد.
او ادامه داد: ظهور فلسفه غیر دینی تاریخ به دوران روشنگری بر میگردد که مباحث بسیار زیادی را مطرح کرد؛ نخستین کسی که اصطلاح فلسفه تاریخ را به کار میبرد ولتر است که در سال 1756 در کتاب رفتار و اخلاقیات ملل این بحث را مطرح میکند. بعد هگل این بحث را به اوج خودش میرساند و یک نوع ایده آلیسم را در تاریخ مطرح میکند. بعدها نیز با طرح انقلاب صنعتی، انقلاب فرانسه و ... متفکران جامعه شناسی با مشاهده آسیبهای اجتماعی این سوال را مطرح میکنند که چرا این تحولات به وجود آمده است و این مساله متفکرانی مانند کنت، دورکیم، کنت و ... میشود. اینکه چرا انسان برده تکنیک و صنعت شده و جامعه روستایی و کشاورزی به جامعه صنعتی تبدیل میشود و این سوال باعث این میشود که پاسخ دادن به سوالات اساسی فلسفه تاریخ تحت الشعاع مسایل دیگر قرار بگیرد و به لحاظ روشی سوالات از عقل گرایی هگلی فاصله میگیرد و دورههایی که کانت، وبر، مارکس و ... مطرح میکنند به این میپردازد که چرا این جامعه دگرگون شده و پوست انداخته است.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: افرادی مانند کنت فکر بشر را عامل تحولات میداند و یک عامل معرفت شناختی را موثر میداند و میگوید اثبات گرایی موجب تغییرات شده است. دورکیم نیز همبستگی اجتماعی و مارکس تغییر وضعیت معیشت انسان از دامداری و کشاورزی به صنعت و فرا صنعت را علت تغییرات میدانند. اینها در این مسیر تحولات تاریخی به دنبال یک پاسخ هستند.
کافی با اشاره به اینکه مدرنیته یک نقطه عطف بین فلسفه تاریخ قبل از مدرنیته و فلسفه تاریخ دوران مدرنیته و بعد از آن است گفت: در دوران معاصر به خصوص طی 70 سال گذشته متفکرانی پیدا شدند که گفتند بحثهای ایدئولوژیک و هنجاری کمکی به دانشمند علوم انسانی نمیکند و مثل همه فلسفههایی که بافتنی است، این هم بافتنی است و اگر بخواهیم درباره تاریخ کار کنیم بهتر است به معرفت تاریخ بپردازیم و اطلاعات تاریخی را موضوع معرفت درجه دومیمبنا قرار دهیم و روی فلسفه تحلیلی تاریخ کار کنیم. در دوران معاصر یک اختلاف شدید بین این دو گروه به وجود آمد و با شکل گیری فلسفه نقدی تاریخ، فلسفه نظری تاریخ به محاق رفت و در غرب نسبت به صد سال پیش کمتر اثری در این حوزه میبینید و کارها بیشتر در حوزه فلسفه نقدی تاریخ است تا فلسفه نظری تاریخ!
او تاکید کرد: این به معنای این نیست که فلسفه نظری به حیات خودش ادامه نداده اما غلبه و سیطره ندارد و غلبه با فلسفه نقدی تاریخ است چون راه، روش، معرفت شناسی و وجود شناسی علم تاریخ را نشان میدهد و نقاط ضعف و قوت مورخان را ترسیم میکند و روشهای جدید را در مطالعات تاریخ نشان میدهد. بحث اینکه تاریخ علم هست یا نیست، اگر هست چگونه علمیاست و ... اینها مباحثی است که رشد علم تاریخ را به همراه داشته است. فلسفه تاریخ اگر بدون قید بیاید ناظر به قانونمندی گذشته و حال است.
به گفته این جامعه شناس، تا 70 سال پیش هر کس از فلسفه تاریخ نام میبرد این محور بحثش بود اما از وقتی فلسفه علم تاریخ شکل گرفت اصطلاحی با عنوان فلسفه نظری یا فلسفه ذاتی و یا فلسفه جوهری تاریخ مطرح شد.
او با بیان اینکه فلسفه تاریخ یک بحث هنجاری است به همین دلیل مخالف و موافق دارد اما فلسفه نظری تاریخ ارزشی نیست گفت: در جهان اسلام مسلمانان وقتی بحث گذشته را میکنند روی سنتهای الهی تاکید دارند بنابراین به دلیل همین سنتهای الهی که در قرآن آمده با باور به قانونمندی تاریخ داریم. از سوی دیگر به تعداد مکاتب و جهان بینیها ما فلسفه تاریخ داریم حتی نسبت به ادیان نیز مکاتب متعددی داریم. پس این حاکی از این است که فلسفه تاریخ از مسایل ارزشی تاثیر میگیرد. حتی فلسفه تاریخ از مسایل تاریخی فاصله میگیرد و به مسایل مابعدتاریخی، دین و ... میرسد. پس فهم فلسفه تاریخ هر فیلسوفی مبتنی بر فهم جهان بینی اوست. شما تا جهان بینی هگل را ندانید فلسفه تاریخ او را فهم نمیکنید.
او درباره روند تطور فلسفه تاریخ در ایران نیز توضیح داد: در ایران نیز فلسفه تاریخ در دهه 30 توسط گروههای چپ وارد ایران میشود. ما البته بحث فلسفه تاریخ در بین متفکران مسلمان از اخوان المسلمین گرفته تا شهید مطهری، شهید بهشتی، علی شریعتی و ... داریم. اما اینکه چرا این بحث در 80 سال اخیر در ایران شکل گرفته یکی به دلیل ترویج تفکرهای چپ در ایران بوده و آنها روی این موضوع تاکید داشتند و حمید حمید هم کتابی در این باره دارد.
او ادامه داد: در دهه 70 نیز باز این بحث را داریم و در این حوزه افرادی چون سروش، ملکیان و ... ورود پیدا میکنند. کتاب «جامعه باز و دشمنان آن» هم در این فضا تنفس میکند و ترجمه علی اصغر مهاجر از این کتاب برای مقابله با نظام رخ میدهد. از سوی دیگر افراد دیگری کتابهای در جواب این اثر نوشتند.
کافی گفت: در دهه 70 و 80 ورود به مباحث فلسفه تاریخ کاهش مییابد و روی مباحث فلسفه نقدی تاریخ تمرکز میشود و اکنون هم در دانشگاهها روی این موضوع کار میشود.
او با اشاره به نظر خود درباره قضایای فلسفه نظری و نقدی گفت: فلسفه نظری تاریخ بینش خوبی به افراد میدهد. اما اکنون با دو رشته ای که در دنیا داریم مانند ارتباطات و آینده پژوهی اگر کسی بخواهد در این حوزه کار کند و فلسفه نظری تاریخ نداند کارش ابتر میماند.
نظر شما