«ساعت دَنگی»؛ مجموعه داستانی با محوریت زن، زمانهاش و زمان
«ساعت دنگی» مجموعه داستانی است به قلم محمداسماعیل حاجیعلیان که نشر سوره مهر آن را منتشر کرده است؛ کتابی شامل هشت داستان سهگانه که همین سهگانه بودن یا ارتباط سه داستان به همدیگر به محور اصلی داستانهای مجموعه تبدیل شده است. منظور از داستانهای سهگانه، سه بخشی بودن داستان است. به عبارت دیگر و آنطور که حاجیعلیان بیان کرده هر تک داستان یک روایت و داستان کوتاه کامل است ضمن اینکه همان داستان باید داستان دوم و سوم را نیز کامل کند، در حالی که داستان دوم و سوم هم باید به تنهایی داستانی مستقل باشند.
نویسنده در داستانهای کتاب «ساعت دنگی» بیش از همه به آسیبهای اجتماعی میپردازد و قصه زنانی را روایت میکند که غمها، مشکلات و دغدغههای مخصوص به خود را دارند. به طور خلاصه میتوان زن، زمانهاش و زمان را محور اصلی داستانهای این کتاب دانست.
داستانهای کتاب متعلق به یک شهر یا بوم خاص نیست و نویسنده با روایت این داستانها مخاطب خود را به خطههای مختلفی از ایران و حتی خارج از مرزها میبرد. داستانها در مناطق مختلف، از بوم ایران گرفته تا بوم سوریه و موصلِ درگیر داعش، شکل میگیرند و ماجراهایی متعددی در دلِ فضاهایی شهری و مدرن روایت میشوند.
عنوان کتاب نیز اشارهای است به تغییرات مداومی که در زندگی انسانها اتفاق میافتد. دَنگی بودن به تعبیر نویسنده به معنی دمدمی بودن، لحظهای بودن و تغییرپذیر بودن، اشارهای به تغییرات زیرپوستی و مداوم انسانها در زندگی دارد. اینکه تغییر در زندگیها به سرعت اتفاق میافتد و زمان این تغییرات را به ما نشان میدهد و گاهی اوقات از آن غافلیم.
در این کتاب ۹ داستان کوتاه به نامهای «بی غیرت شل نکن فشار بده»، «اوستاراکا»، «بی بی برگ بید»، «تیامات»، «ساعت دنگی»، «نوش دارو»، «منو تیغی کنید»، «مزمبل»، «ورود ممنوع» آمده است. این داستانها بین سالهای ۸۶ تا ۹۳ نوشته شده و کتاب سال ۹۹ به چاپ رسیده است.
در بخشی از داستان «ورود ممنوع» این مجموعه آمده است: «ابرها دور ماه را گرفتهاند و نمیگذارند تا برایت آن ترانهای که خیلی دوست داشتی بخوانم، ابوبکر من. این ابرهای تیره چرا دور چشمانت جا خوش کردهاند و نمیگذارند سپید سیاه چشمان خُمارت را ببینم. چرا بلند نمیشوی بتارانیشان؟! شبی که از مرز ترکیه گذشتم و خودم را به سپاهت رساندم، همین ابرها دور ماه مهربانم را گرفته بودند. سعد بود که بر بالای منبر رفت و سه بار الله اکبر گفت و مرا حلال کرد به سپاهت. من حرام پسرعمویم بودم و حالا که ابرها چشمانت را دوره کردهاند، میتوانم با تو بگویم. روزگار خوشی داشتم در زادستان. جانستان بود برایم، وقتی غروب گاه می شد و پسر عمویم از تنگ بامِ خانه مان می پرید توی طویله و من جان و تن باخته، به دیدارش میشتافتم. خوش ایامی بود و او برایم همین ترانه را زمزمه میکرد: «غمت در نهانخانه دل نشیند/ به نازی که لیلی به مهمل نشیند... به نازی که لیلی...»
من لیلیاش بودم و مهمل، برایم پشتهیِ کاه بود. از دار دنیا جز همان پشته کاه و جانستانم، چیز دیگری از خدا نمیخواستم. روزگار تنگم گرفت، وقتی او با پدرش راز عاشقی را گفت.»
«قدیس دیوانه»؛ روایتی از پشیمانی انسانهای معمولی
«قدیس دیوانه» نخستین اثر احمدرضا امیریسامانی است که توانست برای این نویسنده جایزه ادبی جلال آلاحمد را به ارمغان بیاورد. در این داستانها به وضعیت روحی، حالات درونی و تفکرات انسانهایی پرداخته میشود که در موقعیتهای خاص قرار گرفتهاند. موقعیتهایی که باید بین مرگ و زندگی تکاپو کنند.
موقعیتها و آدمهای غیرعادی که راوی را به سمت نتیجهگیری خارقالعادهای میرسانند. شخصیتهایی که حیران و سرگردان در گذشتهی خود اسیرند، انگار گذشته برزخیست که رهایی از آن ممکن نیست.
نویسنده در اغلب داستانهای این کتاب بر یک مضمون و درونمایه تاکید داشته و آن هم پشیمانی بعد از یک اتفاق است. کتاب «قدیس دیوانه» روایتی است از زندگیای که هر انسانی ممکن است تجربه کند و شخصیتهای داستانیاش انسانهایی معمولی هستند که مسیر زندگی آنها را در موقعیت متفاوت و حساسی قرار داده و آنها مجبورند از میان گزینههای موجود یک انتخاب داشته باشند و البته که این انتخابها همیشه به نتیجه مطلوب منتهی نمیشوند.
امیری سامانی لیسانس مترجمی زبان انگلیسی دارد. شروع نویسندگیاش از سال ۱۳۸۴ در ضمیمههای مسافر و تاکسی روزنامه همشهری بوده است. بعد از آن در روزنامهها و نشریات مختلف از جمله اعتماد و مجله سوره و سایتهای مختلف نیز مطالبی منتشر کرده است.
در بخشی از کتاب «قدیس دیوانه» میخوانیم:
«چشمهای جواد به وکیل التماس میکنند. خرخری میکشد و پشت دماغش را صاف میکند:
«آقای وکیل، ته کارا بوگو ما را از این جهنم خلاص کن. همین چیزایی که خودمون سه تا شنیدیم، واسه یه عمر عذاب کشیدن بسهس. بگو چیکار کنیم؟ جنازه را میدی ببریم یه گوشه دفن کنیم؟ یا بازم باید بشینیم زخم بزنیم به جیگرامون؟ من خدازده دادم واسه پونصد نفر غذا پختن!»
نامزدان بخش داستان کوتاه شامل «ح. دو چشم»، اثر محبوبه حاجیاننژاد از نشر سوره مهر، «آماده ترور باش»، اثر علی براتیکجوان از نشر صاد، «ساعت دنگی»، نوشته محمداسماعیل حاجیعلیان از نشر سوره مهر و «قدیس دیوانه»، اثر احمدرضا امیریسامانی از نشر صاد بودند.
داوری بخش داستان کوتاه را هادی خورشاهیان، خسروباباخانی و یوسف قوجق انجام دادند.
مبلغ جایزه برگزیدگان چهاردهمین دوره جایزه جلال آل احمد از ۱۵۰ میلیون تومان در دوره سیزدهم به ۲۵۰ میلیون تومان و مبلغ جایزه شایستگان تقدیر نیز از ۳۰ میلیون به ۵۰ میلیون تومان افزایش یافته است. مبلغ جایزه جلال آل احمد در دوره دوازدهم در بخش برگزیدگان ۱۰۰ میلیون تومان و در بخش شایستگان تقدیر ۲۰ میلیون تومان بوده است.
نظر شما