کتاب از نُه فصل تشکیل شده است، و نویسنده با توجه به سیر تاریخی، مطالعه خود را از قدیمیترین شواهد موجود آغاز میکند تا به ادیان و سنتهای متأخرتر میرسد. اسپنسر ردپای آئینها و باورهای عرفانی را در فرهنگهای بدوی و ادیان نخستین جستجو میکند، سپس به مطالعه سنتهایی همچون هندویی، بودایی، مسیحیت، اسلام و ... میپردازد. در هر مورد نیز علاوه بر معرفی عارفان شهیر در این سنتها به آثار و گفتههای آنان استناد میکند. سرانجام در فصل نُه سخنان عارفانِ فرهنگهای مختلف را مقایسه میکند و اصول مشترکی را برای سنتهای گوناگون عرفانی ذکر مینماید. کتاب عرفان در ادیان جهان به همت نشر هرمس منتشرشده است. این کتاب در فهرست نامزدهای کتاب سال در حوزه دین قرار دارد به همین بهانه با محمدرضا عدلی مترجم این اثر گفتوگو داشتهایم که در ادامه میخوانید:
ضرورت ترجمه این اثر در چه بوده است؟
مفهوم عرفان اگرچه از دیرباز با فرهنگ ما پیوند داشته اما مفهومی است که هنوز بهدرستی شناخته نشده است، ازاینرو، نیاز است کتابهای معتبری در این حوزه ترجمه و تالیف شوند. عرفان را به دو شیوه میتوان مطالعه کرد یکی مطالعه فلسفی و روانشناختیِ آراء و احوال عارفان و دیگری مطالعه تطبیقی و مقایسهایِ سنتهای عرفانی. در این کتاب شیوهی دوم بکار گرفته شده است و مولف با مطالعه سنتهای عرفانی مختلف به مقایسه آنها پرداخته و مضامین مشترک آنها را بر جسته کرده است. بنابراین این کتاب هم برای مخاطبان عام، که قصد آشنایی با مکاتب عرفانی را دارند، میتواند مفید باشد و هم برای دانشجویان رشتههای مرتبط.
بنا به آنچه که مولف کتاب ادعا کرده این اثر نخستین کتابی است که سنت های عرفانی را در ادیان جهان بررسی کرده است. این اتفاق چگونه در این کتاب صورت گرفته؟
این کتاب نخستینبار در سال 1963م منتشر شده و همانطور که مؤلف اشاره کردهاست تا پیشاز آن تاریخ جز کتاب مختصر ج. د. مارکت با عنوان «درآمدی بر عرفان تطبیقی» در هیچ اثری سنتهای مهم عرفانی بهصورت یکجا بررسی نشده بودند. البته پیشینه مطالعات آکادمیک در حوزه عرفان تطبیقی به پیشاز این تاریخ برمیگردد و دانشمندانی چون رودولف اُتو، استیس، الیاده و ... آثاری را در این باب منتشر کرده بودند؛ که خود مؤلف نیز از آنها استفاده کردهاست. اما ویژگی این کتاب این است که مطالعهی عرفان را از ادیان ابتدائی شروع میکند و تا دین اسلام ادامه میدهد و حاصل این نگاه جامع نتایج جالبتوجهی است که در فصل آخر کتاب تحت عنوان «دین عرفانی» بازتاب یافتهاست.
اساسا عرفان در زندگی بشر امروزی به سوژه مهم و چالش برانگیزی تبدیل شده و پیدایش نحلههای نوظهور عرفانی نیز نشان از این ضرورت و اهمیت در زندگی انسان مدرن امروزی دارد. عرفان چه مولفهها و کارکردی دارد که چنین مهم مینمایاند؟
همانطور که در این کتاب نیز مطرح شدهاست گرایش به عرفان را از کهنترین روزگارانِ تاریخ بشر میتوان پیگیری و مطالعه کرد. درواقع در جوامع و فرهنگهای مختلف همواره کسانی بودهاند که تفسیری عرفانی از روابط انسان با خدا، جهان و سایر انسانها ارائه میدادند. عصر حاضر نیز از این امر مستثنی نیست. البته برخی از جامعهشناسان ظهور پیشرفتهای چشمگیر در حوزه فناوری و نیز وقوع جنگها حوادث طبیعی و آشفتگیهای اجتماعی را نیز در این امر دخیل میدانند. مهمترین ویژگی سنتهای عرفانی عبور از ظاهر و کشف باطنِ حقایق عالم است، ازاینرو، عارف در پسِ رخدادهای عالم مادی بهدنبال معنایی ژرف است. این کشف معنا در ساحت روانشناختی با احساس خوشبختی و سعادت و در ساحت جامعهشناختی با شفقت و مهرورزی به سایر مخلوقات همراه است.
دین عرفانی چه مولفههای مشخصی دارد؟
بر طبق آنچه که سیدنی اسپنسر در این کتاب مطرح کردهاست تجربه عرفانی مهمترین مؤلفه دین عرفانی است. تجربه عرفانی به معنی ارتباط مستقیم با «حقیقت مطلق» (که در فرهنگهای مختلف به نامهای گوناگون خوانده میشود از جمله «خدا»، «برهمن» و ...) است. پس، عارف ورای عقل و نقل میخواهد مستقیماً با حقیقت هستی مواجه شود و آن را شهود کند. این حقیقت از نظر عارف دو وجه دارد: یک وجه تنزیهی یا فراباشنده (یعنی این حقیقت فراتر از جهان طبیعت است) و دیگری وجه تشبیهی یا درونماندگار (یعنی در عالم حضور دارد و با آن یکی است)، ازاینرو، این حقیقت، امری پارادوکسیکال یا متناقضنما است، بنابراین آن را به واسطه استدلالهای عقلی نمیتوان شناخت، تنها راه شناخت آن تجربه مستقیم آنست. مؤلفه دیگر دین عرفانی این است که عارف در پی آن است که خودِ حقیقی خویش را کشف کند و از خودِ مجازی فراتر رود. عارف در این خود حقیقی با خداوند به یگانگی میرسد و این همان چیزی است که در نحلههای مختلف عرفانی از آن تحت عنوان فنا، اتحاد یا وصال عرفانی یاد میشود.
عرفان در طی تاریخ ادیان چه تطوری پیدا کرده است؟
عرفان هم مانند سایر کوششهای عقلانی و معنوی بشر در طول تاریخ شاهد تطورات مختلف بوده است. البته برای پاسخ دقیق به این پرسش باید هر سنت عرفانی را بهطور مجزا مورد تجزیه و تحلیل قرار داد که در اینجا مجال آن نیست و صرفاً میتوانم به برخی از تطورات سنتهای عرفانی اشاره کنم. ازجمله اینکه در بسیاری از سنتهای عرفانی، جنبشهای اولیه بیشتر مبتنی بر زهد و دنیاگریزی بودهاند ولی بهتدریج توجه به سلوک عاشقانه پررنگتر شد و نیز زندگی در جامعه و تعامل با سایر انسانها جایگزین دنیاگریزی و انزوا شدهاست. البته در حوزه عرفان نظری تطورات بسیار متنوعتر از اینهاست. در سنتهای مختلف عرفانی رفتهرفته عارفانی ظهور کردند که به نظریهپردازی در خصوص جهان هستی و اوصاف و صفات الهی پرداختند.
مهمترین تفاوت میان عرفان اسلامی و ادیان دیگر چیست و اساسا عرفان اسلامی چه تاثیری بر سایر عرفان ادیان دیگر داشته است؟
عرفان اسلامی در مؤلفههای کلی دین عرفانی با سایر مکاتب عرفانی تفاوت چشمگیری ندارد در سالهای اخیر کتابها، پایاننامهها و مقالات متعددی منتشر شدهاست که در آنها عارفی مسلمان با عارفی غیرمسلمان مقایسه شدهاست. در این آثار بر وجود شباهتهای فراوان میان عارفان مسلمان و غیرمسلمان تاکید شدهاست. در واقع اگر تجربه عرفانی را مهمترین ویژگی دین عرفانی در نظر بگیریم آنگاه خواهیم دید که از این حیث تفاوت چندانی میان عارفان در فرهنگها و ادیان مختلف وجود ندارد. تفاوتها بیشتر در امور ظاهری است، مثلاً در برخی از آداب و آیینها.
در خصوص اثرگذاری عرفان اسلامی بر سایر نحلههای عرفانی باید گفت که عرفان اسلامی هم از سنتهای عرفانی دیگر تأثیر پذیرفته و هم بر آنها تاثیر گذاشتهاست. در نواحی شرقی ایران و نیز در سرزمین هندوستان شاهد تعامل عارفان مسلمان با هندوان و بودائیان بودهایم، که در آنجا میتوان از تأثیر و تأثرات سخن گفت. هم چنین در اندلس نیز تعاملی میان عارفان مسلمان و عارفان یهودی-مسیحی رخ دادهاست که برخی از پژوهشگران به این قبیل روابط اشاره کردهاند.
اخیرا چه کتاب دیگری در دست ترجمه یا تالیف داشتهاید؟
اخیراً در حال ترجمه کتاب «هنر مقدس و نامقدس» اثر فان در لیو هستم که امیدوارم در چند ماه آینده به پایان برسد.
نظر شما