دوشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۱:۱۷
کتاب کودکی که بتواند مخاطبش را از راه‌های درست بخنداند، ماندگار می‌شود/ پایا از تنهایی زیرپوستی رنج می‌برد

پدرام ابراهیمی گفت: هیچ چیز به اندازه خندیدن برای بچه‌ها جذاب نیست و کتابی که بتواند مخاطبش را خوب و از راه‌های درست بخنداند کتابی ماندگار در ذهن کودک خواهد شد بنابراین این کتاب رویکرد طنز دارد. از سوی دیگر پایا از نوعی تنهایی زیرپوستی رنج می‌برد و پدر و مادر دائم مشغولش، به وجود آورنده این مساله هستند. در کتاب تلاش کردم به این موضوع هم بپردازم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «ماجراهای پایا» داستان پسری پر از تخیل و به دنبال مشهور شدن، به نام پایاست که به دنبال ماجراجویی می‌رود. در اولین جلد این مجموعه داستان «نجات درخت میدان» به همراه پانیا و کیو و آقای گنجور و... اتفاق می‌افتد. به مناسبت انتشار اولین جلد از «ماجراهای پایا» در نشر «چ»، با پدرام ابراهیمی نویسنده و همسرش نسیم بهاری، تصویرگر‌ این مجموعه گفت‌وگویی ترتیب داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

شاید برای شروع، یک سوال کلیشه‌ای بد نباشد، ایده‌ «ماجراهای پایا» چطور به ذهن شما رسید؟
واقعا یک جرقه بود. دنبال چیزی بودم که قهرمانم و مخاطبم را تا آخر داستان گمراه نگه دارد. از سوی دیگر در شخصیت‌پردازی کمی از کودکی‌ام الگوبرداری کرده بودم که دوست داشت قهرمان شه و در حجمی وسیع در رسانه‌ها از او تعریف شود. از طرفی، در کارهای بزرگ آن‌چنان موفق نمی‌شد و در انتها به پیروز‌ی‌های قهرمانانه دست پیدا نمی‌کرد. بنابراین به نظرم رسید که از کنار هم گذاشتن این‌ها با هم می‌شود یک داستان بامزه تعریف کرد و طوری بود که به نظرم می‌رسید که داستان‌های دیگری را هم با همین فرمول می‌توان تعریف کرد  و از آن یک مجموعه درآورد.
 
پایا پسری با ذهنی سرشار از تخیل هست. قبل از هر کاری، تخیلات ذهنی خودش را در مورد آن می‌بیند. خلاقیت در مورد قهرمان پروری و شهرت، از ماجرای شنیدن خبر چوب‌دزدها شروع می‌شود. آیا می‌توان گفت که دست کم گرفتن بچه‌ها در ماجراها، آن‌ها را به سمت قهرمان‌پروری سوق می‌دهد؟
بیشتر بزرگسالان به خاطر درگیری‌های ذهنی‌ و دغدغه‌های جدیدی که ذهنشان را مشغول می‌کند، یادشان می‌رود که روزگاری کودک بوده‌اند و بعضی از آن نیازها‌ را فراموش می‌کنند. من در پیش‌تولید و تولید پایا خیلی بیشتر به کودکی‌ام فکر کردم و از نوشته‌هایی که از ده سالگی و یازده‌سالگی‌ام مانده بود استفاده و آنها را دوباره مطالعه کردم و می‌دیدم که حس می‌کنم درک نمی‌شوم. شاید به خاطر همین، این خصوصیت را به پایا هم منتقل کردم. شرایطی هم که در آن بزرگ شده بودم اینگونه بود که مادرم کارمند بود و پدرم را از دست داده بودم و بیشتر سوال و جواب‌ها بین من و خودم مطرح می‌شد. همانطور که گفتم علاقه به مشهور شدن، علاقه به قهرمان بودن و این‌که کاری کنم که خیلی سر و صدای جهانی به پا کند هم وجود داشت و این تعارض من را با محیطی که در آن بودم، بیشتر می‌کرد.
 
یکی از نکات کتاب این است که در خانواده پایا، پدر درگیر دنبال کردن اخبار روزانه و شبانه است و به جای این‌که پایا را از اخبار دور کند، برعکس او را درگیر اخبار می‌کند. همین خبر بهانه‌ شروع داستانی پر ماجرا می‌شود. می‌توان گفت که کنجکاوی پایا قصه‌ای قهرمانی را رقم می‌زند؟
کنجکاوی قهرمان داستان‌های کودک همیشه رقم‌زننده داستان‌هاست و نویسنده‌ها این ‌گونه مواقع شخصیت‌هایی را پرورش می‌دهند که خیلی اهل سوال پرسیدن نیستند. این شاید یکی از مقتضیات پیش بردن این‌طور داستان‌ها باشد و پدر پایا همانطور که می‌شود حدس زد، اصراری در درگیر کردن بچه‌اش با اخبار روزانه ندارد. اما درگیری و مشغله، توجه او را نسبت به فرزندش کم کرده‌است‌.

دو شخصیت همراه پایا؛ کیو و آقای گنجور برای جهت دادن مسیر داستان، چه قدر کاربردی بوده‌اند؟ در واقعا گنجور مثل پیر راهنما به خط فکری پایا جهت داده و کیو همراهی نه چندان مطمئن در این سفر است؟
کارکرد آقای گنجور و کیو دو کارکرد متفاوت است. یکی از آن‌ها تنها دانای ماجراهاست که می‌توان رویش حساب کرد. البته او هم سرخوشی‌هایی دارد. به خاطر این‌که کلا این مجموعه قرار هست کاری شنگول و شاد باشد، به هر حال فرد دانایی هست و دنیا دیده است. اما کیو کارش این است که بخش بزرگی از بار طنز داستان را روی دوشش بکشد و حتما هر چه جلوتر برویم، امیدواریم در ادامه مجموعه، شاهد باشیم که بچه‌ها دوستش داشته باشند، برای این‌که یک مقدار سر به هوا و پرخور و ساده و صمیمی است‌. امیدواریم همان‌قدر که ما دوستش داریم بچه‌ها هم دوستش داشته باشند.
 


پانیا خواهر پایا، کوچک است و نمی‌تواند از پس کارهایی که بر عهده‌ او گذاشته می‌شود بر آید، برچسب گذاری به عنوان دست و پا چلفتی و تکرار آن در بخش‌هایی که پانیا حضور دارد، نگاه بچه‌ها را به مفهوم این کلمه از لحاظ بار معنایی منفی، تغییر نمی‌دهد؟
پانیا و پایا رقابت و جنگ و دعوای خواهر و برادری دارند‌. ولی توجه داشتم که این رقابت و جنگ یک حسادت خشمگینانه نداشته باشد بلکه بتوان درک کرد که در قالب خواهر و برادری ساده و صمیمی است. برای عمیق کردن این تضاد و رقابت به هر حال از یک سری شوخی‌ها و ایده‌ها استفاده کردم. اما هر موقع که پایا چیزی به پانیا می‌گوید و یا کاری علیه او می‌کند، پانیا هیچ موقع‌، کوتاه نمی‌آید و حتما آن را جبران می‌کند. به نظر من این زد و خورد خواهر و برادری چیز خنده‌داری هست. در مورد استفاده از عبارت دست و پاچلفتی، حق می‌دهم که خیلی‌ها از استفاده از این عبارت خوششان نیاید و از طرفی خیلی از مخاطبان ما با این تکیه کلام احساس نزدیکی بیشتری کنند. یک مقدار شسته رفته بودن کتاب‌ها را از ذهنشان دور کند. الان که کتاب منتشر شده و در معرض نگاه مخاطبان قرار گرفته می‌توان درستی و نادرستی ایده‌های خودم را بیشتر بسنجم.
 
مادر و پدر پایا، افرادی معمولی و از جنس پدر و مادرهای امروزی هستند، نه فرهیخته آن‌چنانی و نه زیادی سنتی‌! از این لحاظ کاملا برای خواننده باورپذیر و ملموس هستند. تنبیه‌ها، تشویق‌ها و تمام نکانی که در یک خانواه معمولی رعایت می‌شود در خانواده پایا هم اجرا می‌شود. پایا و ماجرای نجات درخت میدان چه ویژگی خاصی دارد که برای مخاطب کودک و یا نوجوان جذاب باشد؟ 
این سوال را دو بخش می‌کنم و در دوبخش مجزا جواب می‌دهم. در مورد پدر و مادر پایا باید بگویم این دو شخصیت شاید در حلقه سوم افراد سوم این داستان قرار می‌گیرند. یعنی در نقش‌های خیلی فرعی به حساب می‌آیند و حضور کمرنگی دارند. به دلیل اینکه پدر و مادرها امروز و فردا کمرنگ‌تر می‌شوند، به خاطر مسائل اقتصادی در درجه اول.  به هر حال درگیری‌ها هم در بیرون از منزل زیاد است و هم در داخل منزل. از سوی دیگر خیلی‌‌ از والدین به رسانه‌های اجتماعی مشغولند. پایا از نوعی تنهایی زیرپوستی رنج می‌برد و پدر و مادر دائم مشغولش، به وجود آورنده این مساله هستند؛ البته پدر و مادر ردی نیستند. بابا که شدیدا تحت سلطه رئیس است و مامان هم که خسته از سر کار به خانه می‌رسد و این را هم می‌توان اضافه کرد که بی‌ارتباط به مسائل کودکی خودم نباشد که من هم خیلی از روزها در خانه تنها بودم. پدرم که نبود و مادرم هم که در اداره مشغول کار بود.

درباره بخش دوم سوال هم باید بگویم به نظر من هیچ مانند طنز برای کودک و نوجوان جذاب نیست، البته طنز برای تمام سنین جذاب است، اما هیچ چیز به اندازه خندیدن برای بچه‌ها جذاب نیست و فکر می‌کنم کتابی که بتواند مخاطب خودش را خوب و از راه‌های درست بخنداند کتابی ماندگار در ذهن کودک خواهد شد. حتا اگر نویسنده به یاد کودک نماند، کتاب به یادش می‌ماند. همین‌طور که اگر فیلمی برای کودک ساخته شود اگر خنده‌دار و طنز باشد اگر کار باکیفیتی باشد، جز کارهای مورد علاقه کودک قرار می‌گیرد. 

درباره تصویرگری نسیم هم باید بگویم به هر حال نسیم چهارده سال است که تصویرگر است و غالبا هم تصویرگری کتاب کودک انجام داده؛ می‌داند برای چه رده سنی چه چیزهایی را رعایت کند. بایدها و نبایدهای کار را می‌داند و فکر می‌کنم که تصاویری که نسیم کشیده خیلی ذهن و خیال بچه‌ها حرکت می‌دهد و آن‌ها را به جاهای دورتری از نقش‌های رو کاغذ کتاب می‌برد.
 
خانم بهاری در تصویرگری کتاب از تکنیک دودال ارت استفاده کرده‌اید. این تکنیک پیشنهادی شما بود و یا انتخاب ناشر بود؟ 
من خودم تکنیک را انتخاب کردم، ناشر به ما یک کار و رمان تصویری سفارش داد، و خیلی در مورد سبک و تکنیک، ما را به هیچ جهت خاصی نبرد و حتا اعلام کرد که برای رنگ گذاری هم آزاد هستید. ناشر فقط در انتها می‌خواست کار خوبی ارائه داده شود، ناشر می‌خواست رمان به رمان تصویری نزدیک باشد و برای همین من تصمیم گرفتم که برای کشیدن از روش دودال ارت استفاده کنم، به سبب راحتی خط‌ها و صمیمیتی که این خط‌ها دارند برای این گروه سنی، تکنیک خوب و مناسبی هست.
 
برای خورده تصاویر و شرح تصویرها، ایده‌های نویسنده به طور کامل اجرا می‌شود یا می‌توان بر اساس تکنیک تصویرگری آزادی عمل داشت؟
خیلی همکاری تنگاتنگ بود. یعنی این‌طور نبود که پدرام یک کاری را انجام دهد و من نظری ندهم. کار خیلی همسو و هماهنگ پیش رفته است و اگر پیشنهادی من دادم از طرف پدرام قبول شده و اگر از طرف پدرام پیشنهادی بوده، من قبول کردم. فقط ما خیلی چالش داشتیم از طرف این کار تا جایی که می‌شد تصویری برود جلو، خیلی از ایده‌های تصویری را پدرام پیشنهاد می‌داد و خیلی جاها هم من کمک کردم.

هیچ گونه چالش خاصی با هم نداشتیم. در واقع خیلی منطقی با هم کار را جلو بردیم. اگر پیشنهادی از هر طرف منطقی‌تر بود، آن را عمل می‌کردیم بعضی وقت‌ها می‌دیدیم که آن پیشنهادی که من یا پدرام دارد، آن چیزی را که ما می‌خواهیم بیان نمی‌کند. ان را می‌گذاشتیم کنار و از اول چیز دیگه‌ای را اجرا می‌کردیم.

خیلی دوستانه و خیلی خوب با پدرام پیش رفتیم. این که مکان زندگی ما یک خانه است و با هم زندگی می‌کنیم، تاثیر مثبتی در این ماجرا داشت. خیلی همزمان همه چیز پیش رفت و بیشتر ایده‌های تصویری هم برای پدرام بود. و خیلی هم منطقی و درست بود، و چون اشراف کامل به قضیه داشت من در جاهایی برای تغییر پیشنهاد دادم، ولی خود پدرام ماکت کتاب را درست کرد و من بیشتر تصویرگری را انجام دادم و حالا این‌که نوشته‌ها کمتر از تصاویر است، دلیل خوبی نیست برای این ‌که مخاطب فکر کند من بیشتر روی کتاب کار کرده‌ام،  چون تک تک تصاویر را با هم کار کردیم.

اما پدرام بیشتر بر تصاویر تاثیر داشت و هدایت می‌کرد که چه اتفاقی بیفتد و جاهایی هم که من نظری داشتم اعمال می‌شد بنابراین کار صمیمانه پیش رفته و هر دو از نتیجه کار راضی هستیم و این کتاب متعلق به هر دوتای ماست.
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها