گفتوگو با مولف کتاب «سیاستهای پوشاک در دوره قاجار و پهلوی اول»
تصورِ پوشاک قجری برای ما دور از ذهن است/ کمبود منابع مرتبط با موضوع پوشاک ایرانی
منظر محمدی میگوید: تغییرات کلان نظام پوشاکی در طول دورانی نزدیک به صد سال (در دوران قاجار و پهلوی اول)، ریخت جامعه ایرانی را به کلی تغییر داد. امروز حتی تصورِ پوشاک قجری برای ما دور از ذهن است.
صحبت درباره البسه و تغییرات صورت گرفته در آن قطعا میتواند در آینده یکی از رشتهها و بخشهای پژوهشی تاریخ و دانشگاهها شود شاید منابع چندان دقیقی هم در این زمینه وجود نداشته باشد، با این حال در کتاب «سیاستهای پوشاک در دوره قاجار و پهلوی اول» به خوبی در این باره توضیح داده شده است. برای شناخت بهتر این موضوع و مطرح شدن برخی مسائل به سراغ مولف این کتاب رفتیم و با منظر محمدی گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
ژموضوع کتاب شما یکی از مواردی است که کمتر نویسندهای به آن پرداخته است، درباره کتابتان بیشتر توضیح دهید.
این کتاب به جریان مدرن شدن شیوههای پوشاک در ایران، به واسطه تحولات نظامهای فکری، فرهنگی، طبقاتی و سیاسی، در طول دوران قاجار و پهلوی اول میپردازد. البته محققان برجسته دیگری هم به تغییرات پوشاک در این دوران با تکیه به تحولات فرمی یا اقتصادی و غیره پرداختهاند، اما همانطور که شما اشاره کردید، پوشاک حوزهای است که تا کنون کمتر موضوع پژوهشهای آکادمیک قرار گرفته است. فصل اول این کتاب به ایجاد تقابل میان دو مفهوم «لباس سنتی» و «لباس مدرن» در شیوههای پوشاک شهری دوران مشروطه میپردازد. فصل دوم به شکلگیری «طبقه متوسط جدید» به واسطه گسترش نهادهای آموزشی و اداری مدرن و تأثیر آن بر مدرنسازی لباس مردان در دوران قاجار اشاره میکند. فصلهای سوم و چهارم به پیدایش نظامهای فرهنگی جدید مثل معماری و شهرسازی اروپاییمآب و ورود رسانههای تصویری غربی مثل عکاسی، مطبوعات مصور و سینما در دوران قاجار و پهلوی اول و تأثیر آنها بر تجدد در شیوههای پوشاک و ظاهرآرایی میپردازد، و فصلهای پنجم و ششم، به تحولات در سیاستهای رسمی دولتهای این دوران، خصوصاً دولت پهلوی اول، در رابطه با لباس، نظیر قوانین لباس متحدالشکل و حذف حجاب اشاره دارد.
انگیزه شما برای نوشتن این کتاب چه بود؟
این کتاب برگرفته از رساله دکترای من در رشته «پژوهش هنر» به راهنمایی دکتر سعید زاویه، در دانشکده علوم نظری و مطالعات عالی هنر، دانشگاه هنر تهران، است. من در دوران کارشناسی در رشته طراحی پارچه و لباس تحصیل کرده بودم و سپس در دوران کارشناسی ارشد و دکترا هم، مطالعاتم عمدتاً متمرکز بر حوزه پوشاک و نقش تحولات زمینهای بر تغییرات نظامهای پوشاکی بوده است.
پیدا کردن اسناد و مدارک لازم برای نوشتن این کتاب چه قدر سخت بود و زمان برد؟
در مطالعات تاریخ فرهنگی ایران، معمولاً منابعی که مستقیماً به موضوع مرتبط باشند وجود ندارند. اما انبوهی از منابع تاریخی موجودند که هر کدام اشارات ارزشمندی به چگونگی و چرایی تحولات تاریخی در رابطه با موضوع مورد نظر دارند. در رابطه با موضوع حاضر هم، منابع تاریخی مرتبطی وجود نداشت اما شمار زیادی متن تاریخی (نوشتاری و تصویری) از این دوران وجود دارد، شامل سفرنامهها، خاطرات، رسالات اجتماعی و سیاسی و مذهبی، اشعار، مقالاتی که در مطبوعات آن دوران به چاپ میرسید و همچنین، قوانین دولتی و اسناد رسمی نظیر قوانین دربار یا مصوبات مجلس شورای ملی، که هر کدام اشاراتی صریح یا تلویحی به شیوههای پوشاک دارند. در ابتدای کارِ پژوهش متوجه شدم که با حجم انبوهی از متون تاریخی مواجه هستم که باید مرور شوند، که این البته از موهبتهای مطالعه در تاریخ معاصر ایران است، ولی به واسطه این حجم بالا، مطالعه متون باید بر مبنای مرور و دستهبندی و انتخاب و سپس خواندن دقیق صورت میگرفت. بخش عمده متون تاریخی خوشبختانه در کتابخانههای رسمی موجودند.
آیا به موضوع پوشاک در یک دوره خاص در کتابهای دیگری هم اشاره شده بود؟
منابع تاریخ پوشاک ارزشمندی به دست محققان برجسته به نگارش درآمدهاند. مجموعه کتابهای جلیل ضیاپور، مجموعه مقالات تاریخ پوشاک دانشنامه ایرانیکا زیر نظر احسان یارشاطر، و منابع جدیدتر مثل تاریخ پوشاک ایرانیان اثر محمدرضا چیتساز، پژوهشهای آکادمیک اصولی و بسیار ارزشمندی هستند. اما پوشاک هر یک از دورههای تاریخی ایران، به طور متمرکز، کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است. مشخصاً پوشاک دوره قاجار در کتاب متأخرتری اثر سهیلا شهشهانی مورد بررسی قرار گرفته است.
چرا کتابها و تحقیقات زیادی در این موضوع وجود ندارد؟
پوشاک در گذشته عمدتاً مقولهای از حوزه فرهنگی مصرفی روزمره قلمداد میشد و چندان در خورِ پژوهشهای جدی دانشگاهی محسوب نمیشد. اما با اهمیت یافتن روزافزون مسائل مرتبط به فرهنگ مصرفی و نقش رسانهها از رویکردهای مختلف، حوزه پوشاک نیز اخیراً مورد توجه جدیتر در دانشگاهها قرار گرفته است و تحقیقات خوبی در قالب مقالات منتشر میشود و قطعاً در آینده نزدیک کتابهای بیشتری هم در این حوزه خواهیم داشت.
هدف از نگارش این کتاب چیست؟
این کتاب قصد دارد نقش تحولات زمینه اجتماعی و سیاستهای فرهنگی را در تغییرات شیوههای پوشاکی و دلالتهای آنها نشان دهد. میخواهد نشان دهد که درونی شدن نظامهای فرهنگی جدید، مثل نظامهای نوین پوشاکی، همواره از عوامل اجتماعی-فرهنگی متعددی متأثر است که غالباً جامعه را به سوی همنوایی با ریختارهای مطلوب زمان میرانند.
تغییر پوشاک ایرانیان مخصوصا در گذار از دوران قاجار به پهلوی بسیار زیاد بود، عوامل این اتفاق را در چه میبینید؟
تغییرات کلان در شیوههای پوشاک -مردان و سپس زنان- در دوران قاجار و پهلوی اول، معلول شبکهای از تحولات کلان اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک بود که زمینهساز اخذ شیوههای پوشاک اروپایی در ایران شدند. شیوههای پوشاک در پاسخ به نیازهای جامعه ظاهر میشوند. رواج فرهنگ پوشاک غربی در میان ایرانیان، نه حاصلِ خواست معدودی تجددخواه بود و نه اجبار شاهان مستبد؛ معلول نیاز فرهنگی ایرانیان بود و کالای فرهنگی که غرب آماده برای عرضه داشت.
آیا در دورههای دیگر هم شاهد چنین تغییراتی بودیم؟
ایران در تمام طول تاریخ خود عرصه تبادلات فرهنگی بوده است. تأثیرپذیری از -و تأثیرگذاری بر- نظامهای پوشاک تمدنهای دیگر در تمام دورانهای شاخص فرهنگی مثل دوران سلجوقی، ایلخانی، تیموری و صفوی وجود داشت. اما هیچ دورانی مثل دوران قاجار و پهلوی اول، شاهد چنین تحول کلانی در کلیتِ نظام پوشاک ایرانی نبوده است.
تأثیر تغییر پوشاک ایرانیان در اجتماع و جامعه ایران چه میزان بوده است؟
تغییرات کلان نظام پوشاکی در طول دورانی نزدیک به صد سال (در دوران قاجار و پهلوی اول)، ریخت جامعه ایرانی را به کلی تغییر داد. امروز حتی تصورِ پوشاک قجری برای ما دور از ذهن است. اما تغییر نظامهای پوشاکی، فراتر از تحولات صوری، با خود تغییر در رفتارهای اجتماعی، آداب جسمانی و سرانجام تغییر ذهنی پدید میآورد و این به موازات تحول در کلیتِ ساختارهای فرهنگی-اجتماعی صورت میگیرد.
آیا این روند را میتوان مثبت ارزیابی کرد؟
تحولات اجتماعی-فرهنگی معلول نیروهای بسیار متکثری هستند. تحولات کلی در نظام پوشاک نیز، برایند حرکت عمومی جامعه در طول مدت زمانی نسبتاً طولانی است که در فرایندی از جذب برخی عناصر و طرد برخی دیگر صورت میگیرد. تحولات اینچنینی را نمیتوان مثل رویدادهای مقطعی، بر حسب پیامدهای کوتاه مدت آنها، مثبت یا منفی ارزیابی کرد.
چرا چنین تحول بزرگی که در البسه ایرانیان پدید آمد در دیگر کشورهای منطقه رخ نداد؟
این تصور چندان درست نیست. واقعیت این است که کلیت نظام پوشاکِ مدرن غربی، در یک مقطع کوتاه تاریخی، نه تنها به ایران، بلکه تقریباً به تمام فرهنگهای غیرغربی دیگر از جمله کشورهای آسیای میانه صادر شد. امروز معدود جوامع «شهری» در جهان وجود دارند که همچنان تابع نظامهای پوشاک سنتی خود باشند به استثنای موارد نادری مثل عربستان یا افغانستان. جوامع شهری غیرغربی امروزه ممکن است عناصرِ انگشتشماری از پوشاک سنتی خود را، در مقام اقلامی برای نمادینه کردن سنت همچنان زنده نگاه داشته باشند، یا ممکن است سران ممالک غیرغربی در موقعیتهای رسمی با لباس سنتی جلوی دوربینها ظاهر شوند، اما در واقعیت، آنچه مردم همه شهرهای جهان امروز میپوشند تابع شیوههای پوشاک مدرن غربی است.
آیا میتوان گفت که در آینده هم ممکن است چنین اتفاقی رخ دهد؟
مسلم است که دنیا همیشه در حال تغییر است. اما اینکه شیوههای پوشاک در آینده بیشتر تابع چه بردارهایی باشند هنوز مشخص نیست. البته که سازوکارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی همیشه بر شیوههای پوشاک تأثیر خواهند داشت، ولی محققان عمدتاً عقیده دارند که نظامهای پوشاک در آینده شاید حتی بیش از پیش تابع نظامهای اقتصادی و فناورانه جدید باشند.
اکنون مشغول چه کاری هستید و تاکنون چه کتابهایی ترجمه کردهاید؟
من در چهار سال گذشته بیشتر مشغول ترجمه کتابهایی در ارتباط با پوشاک، فشن و دیزاین بودهام. کمبود منابع مرتبط با این موضوعات به زبان فارسی، بهخصوص برای دانشجویانی که تسلط کافی به زبانهای خارجی ندارند، از مشکلات جدیِ مطالعه در این موضوعات است. در حالی که مطالعات فراوانی در جهان در رابطه با این موضوعات صورت میگیرد و کتابهای ارزشمند بسیار متعددی وجود دارد. عناوینی که تاکنون ترجمه کردهام عبارتند از: «تاریخ فشرده پوشاک و فشن» اثر جیمز لور، «دیزاین» اثر جان هسکت، «دانشنامه دیزاین» اثر میشائیل ارلهاف و تیم مارشال، «فَشن» اثر ربکا آرنولد و... که همه کتابها از سوی نشر مشکی منتشر شدهاند.
نظر شما