چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ - ۰۹:۰۱
«سیگاریا رو سوریه نمی‌برن» روایت‌گر رفتار متفاوت یک شهید در موقعیت خاص است

نویسنده کتاب «سیگاریا رو سوریه نمی‌برن» معتقد است که گاهی ممکن است آن‌چه از ظاهر آدم‌ها برداشت می‌شود با آن‌چه در رفتار آن‌ها بروز پیدا می‌کند، کاملا متفاوت باشد، ولی آدم‌ها معمولا در موقعیت‌های خاص شخصیت واقعی خود را نشان می‌دهند، شهید شیرعلی نیز همین حالت را داشت.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «سیگاریا رو سوریه نمی‌برن» درباره زندگی‌نامه شهید مدافع‌حرم؛ علی‌اکبر شیرعلی نوشته مهری غلام‌پور آن را نوشته است.

شهید شیرعلی از شهدای مدافع حرم استان خوزستان است که در روز تولد حضرت علی‌اکبر(ع) در شهر آغاجاری متولد شد. به گفته مادر در دوران کودکی خیلی آرام بود ولی از همان کودکی زیر بار زور نمی‌رفت و اگر کسی به دیگری زور می‌گفت از مظلوم طرفداری می‌کرد. او در 17 آذرماه سال 1394 به همراه چند تن دیگر از مدافعان حرم در سوریه به فیض شهادت نائل آمد و آسمانی شد. 
 
 مهری غلامپور نویسنده جوانی است که علاقه بسیاری به نوشتن درباره سال‌های جنگ دارد. «57 روز» نخستین تجربه او در رمان بلند است. با او درباره کتاب «سیگاریا رو سوریه نمی‌برن» و دغدغه‌هایش به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید.
 
ماجرای کتاب زندگی‌نامه شهید علی‌اکبر شیرعلی از کجا آغاز شد؟ و چه شد که موضوع زندگینامه یک شهید مدافع حرم را برای نوشتن انتخاب کردید؟
من قبلا داستان کوتاه نوشته بودم، اما هرچه می‌نوشتم به جنگ ختم می‌شد و کم کم به این نتیجه رسیدم که انگار گریزی نیست و راهم در این مسیر است و علی‌رغم میل باطنی‌ام که صلح‌طلب هستم، شروع به نوشتن از جنگ کردم، البته باز هم برای اهمیتی که به صلح می‌دهم این کار را دنبال کردم. ابتدا هیچ اعتقادی به مدافعان حرم نداشتم. مادر شهید شیرعلی از سوی یکی از دوستانم به من معرفی شد و چون من به خوزستان رفت‌وآمد می‌کردم از من خواست با ایشان مصاحبه کنم. ابتدا فکر می‌کردم این شهید از شهدای دفاع مقدس بوده، بعد متوجه شدم که از شهدای مدافع حرم است. با خود گفتم من که اعتقادی به این موضوع ندارم؛ یعنی طرز فکرم این‌گونه بود که تا وقتی این دشمنان وارد سرزمین ما نشده‌اند، چرا فرزندان ما باید به خارج از مرزها بروند و با دشمنان بجنگند.
 
از آنجایی که کتاب‌هایی که در مورد شهدا نوشته‌ام به‌گونه‌ای در پاسخ به دغدغه‌هایم بوده است، خودم را در این مهلکه انداختم که به سراغ کاری که اعتقاد ندارم بروم، شاید پاسخ سؤالم را دریافت کردم، اگر پاسخی که می‌خواستم دریافت نکردم، مطالب را در اختیار نویسنده دیگری قرار می‌دهم، چون آنچه خارج از اعتقاداتم باشد، نمی‌توانم بنویسم. فروردین و اردیبهشت سال 1398 با توجه به این‌که به خوزستان سفر کرده بودم، به آغاجاری، محل زندگی شهید شیرعلی برای مصاحبه با مادر شهید و همرزمان ایشان رفتم. انجام مصاحبه‌ها چهار روز طول کشید و در حین نگارش اثر، پاسخ خیلی از سؤالاتم را دریافت کردم.
 


این‌که چرا زندگی‌نامه این شهید را برای نگارش اثر انتخاب کردم، به خاطر ویژگی‌ها و تفاوت‌های اخلاقی و رفتاری ایشان بود. شهید شیرعلی، جوانی 32 ساله با اعتقادات خاص بود. مثلا اهل روزه و نماز به موقع نبود، بسیجی هم نبود، اما دو ویژگی مهم داشت، یکی این‌که به امام حسین(ع) خیلی علاقه‌مند بود و همیشه در مراسم محرم حضور پررنگ داشت و ویژگی دیگرش این بود که در آغاجاری کمتر کسی بود که از ایشان کتک نخورده باشد، ولی دعواها معمولا به طرفداری از یک مظلوم بوده است و به‌نظرم این دو ویژگی تنها انگیزه‌ای بود که باعث شده بود، علی‌اکبر را به سوریه بکشاند.
 
علت نامگذاری کتاب با عنوان «سیگاریا رو سوریه نمی‌برن» نیز برمی‌گردد به قضاوت‌های بی‌جا که گاهی در جامعه صورت می‌گیرد. علی‌اکبر وقتی تصمیم می‌گیرد که به‌عنوان مدافع حرم به سوریه برود، به همراه چند تن از دوستانش از آغاجاری به بهبهان اعزام می‌شوند. در بهبهان دوره‌های لازم را می‌گذرانند و سپس انتخاب می‌شوند که به تهران بیایند و از آنجا هم به سوریه اعزام شوند.
 
اتفاقی که می‌افتد این است که زمانی که قرار است برای اعزام به تهران سوار اتوبوس‌ شوند، از ورود علی‌اکبر و دو تن از دوستانش به اتوبوس جلوگیری می‌کنند و علت را سیگار کشیدن آن‌ها مطرح می‌کنند. این در حالی بوده که در دوره آموزشی از آن‌ها سؤال می‌شود که چه افرادی سیگار می‌کشند و علی‌اکبر می‌گوید اگر به حضرت زینب(س) قسم می‌خورید که ما حقیقت را بگوییم به سوریه اعزام می‌شویم، اعلام می‌کنیم. آن‌ها هم قبول می‌کنند و علی‌اکبر و چندتن از دوستانش اعتراف می‌کنند که سیگار می‌کشند، اما لحظه اعزام از ورود آن‌ها به اتوبوس ممانعت می‌کنند. این در حالی است که رزمندگان عادی در جنگ که قبلا سیگاری بوده‌اند، چه در دوران دفاع مقدس و چه مدافعان حرم، سهمیه سیگار دارند. علی‌اکبر وقتی متوجه می‌شود، قضیه جدی است و آن‌ها را نمی‌برند، یک شیشه برمی‌دارد و می‌گوید اگر من را اعزام نکنید، رگم را می‌زنم. با شناختی که از وی داشتن می‌دانستند که او حتما این کار را می‌کند و همین باعث می‌شود که او را به سوریه ببرند.
 
خاطراتی که در کتاب بیان شده چند درصد براساس واقعیت و چند درصد بر تخیل شما استوار است؟
خاطرات همه واقعی هستند. برای نگارش اثر تقریبا با 30 نفر مصاحبه کرده‌ام و این مصاحبه‌ها را با چند نفر که خیلی معتمد بودند، بررسی کردم. اصل داستان مبتنی بر واقعیت است، اما برای این‌که حالت روایت داستانی داشته باشد، کمی از قلم نویسندگی خود استفاده کرده‌ام.
 
در زمینه جنگ تحمیلی هم اختلاف‌نظرهایی وجود دارد. برای مثال روایت‌هایی می‌شود که بعدها عده‌ای می‌گویند، این روایت تاریخی درست نیست و سند ندارد. آیا در رابطه با مدافعان حرم هم این مشکلات وجود دارد؟
‌شخصیت‌های مختلف در اتفاقات خاص، خود را نشان می‌دهند. در انجام مصاحبه‌ها نیز گاهی غلو صورت می‌گرفت. از بین مصاحبه‌شونده‌ها با یکی از همرزمان شهید شیرعلی که سن بیشتری داشت و احساس می‌کردم صحبت‌های وی به واقعیت نزدیک‌تر است بیشتر گفت‌وگو می‌کردم و مصاحبه‌های دیگر را با ایشان بررسی می‌کردم.
 
وقتی موضوع شهادت مطرح می‌شود، ناخودآگاه در گفت‌وگوها غلو صورت می‌گیرد. برای جلوگیری از این اتفاق، حتی در رابطه با خانواده شهید هم یک گروه فضای مجازی تشکیل داده بودم و مصاحبه‌ها را در گروه قرار می‌دادم و آن‌ها خود بررسی می‌کردند و گاهی مواردی که بیان می‌شد را خودشان اصلاح می‌کردند. همین بررسی‌ها را در رابطه با رزمنده‌ها و فرماند‌هان انجام می‌دادم.
 


اگر قرار باشد عصاره کتاب را در چند جمله کوتاه جمع‌آوری کنید و شهید را معرفی کنید، چه می‌گویید؟
گاهی ممکن است آن‌چه از ظاهر آدم‌ها برداشت می‌شود با آن‌چه در رفتار آن‌ها بروز پیدا می‌کند، کاملا متفاوت باشد، ولی آدم‌ها معمولا در موقعیت‌های خاص شخصیت واقعی خود را نشان می‌دهند. شهید شیرعلی نیز همین حالت را داشت. این‌ها افرادی هستند که در خارج از مرزها می‌جنگند، چون فکرهایشان بزرگ است و بنابراین مرزهای جنگیدنشان هم بزرگ است.
 
شهید شیرعلی قبل از این‌که به سوریه اعزام شود، درگیر یک رابطه عاشقانه بوده، بنابراین به این دنیا تعلق خاطر داشته و آدمی نبوده که از این دنیا سیر شده باشد و از تمکن مالی هم برخوردار بوده است و تا زمانی که شهید می‌شود، شماره حساب نمی‌دهد که برایش پول واریز کنند و نظرش این بوده که برای نیت و اعتقاداتی که دارد به سوریه آمده است. او از نیتش به کسی چیزی نمی‌گوید، اما من با نگارش این اثر به این نتیجه رسیدم که افراد بسیاری مانند شهید شیرعلی ممکن است وجود داشته باشند که ما از آن‌ها تصور دیگری داریم، اما همین افراد در لحظات خاص کارهای دیگر انجام می‌دهند.
 
نکته جالب دیگر که این ماجرا برای من داشت، این بود که شهادت شهید شیرعلی 17 آذرماه و همزمان با شهادت شاهرخ ضرغام است و شخصیت ایشان هم مثل شهید شیرعلی بوده که در زمان شاه بادیگارد کاباره بوده، ولی دوران انقلاب تغییر مسیر می‌دهد به جنگ می‌رود و بعد شهید می‌شود و هر دوی این‌ها در یک تاریخ شهید می‌شوند.
 
اثر جدیدی در دست نگارش دارید؟
اثر جدیدی که در دست نگارش دارم، یک مادرانه است که به مناسبت سالروز ولادت حضرت فاطمه(س) رونمایی می‌شود. ما عادت کرده‌ایم که فقط شهدا را می‌بینیم، اما تربیت‌های مادرانه بوده که باعث می‌شود این افراد انتخاب‌های خاص می‌کنند و به همین دلیل در اثر جدیدم به این موضوع پرداخته‌ام.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها