کتاب «مثل یک پدر» اثر مازیار حاتمی به کمکهای شهید حسین همدانی به مردم سوریه و دلاوریهای این شهید در برابر دشمنان میپردازد.
داستان کتاب درباره دختر و پسر کوچکی است که خانهشان در سوریه بر اثر جنگ تخریب شده است و سردار همدانی آنها را پیدا میکند و به خانهشان میرود و آنجا با مادرمریض آنها مواجه و متوجه میشود که به این خاطر بچهها آن محله را ترک نمیکنند آنجا همدانی تصمیم میگیرد که سروسامانی به خانه آنها بدهد و غذا برایشان تهیه کند و پایگاهی در همان محله زد که مردم بتوانند به خانههایشان بازگردند. در ادامه مردم که از این اتفاق بسیار خرسند بودند، در نهایت بعد از چند روز بیخبری بچهها متوجه شدند که سردار همدانی شهید شده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«برادر بزرگتر ما هم الان در حال جنگ با دشمنان است مادرم چشم به راه او است.
حتی اگر بتواند از جایش حرکت کند، بخاطر برادرمان هم که شده اینجا را ترک نمیکند.
چون منتظر است تا برادرم به اینجا برگردد. مرد به پایین ساختمان رفت و از ماشین خود مقداری غذا و دو عدد پتو برای آنها آورد و قول داد که فردا دوباره پیششان میآید.
فردا، آن مرد مدافع حرم برای دیدن بچهها به خانه آنها رفت. اینبار علاوه بر چند پتو، مقداری غذا، دارو و یک چراغ برایشان آورده بود تا بتوانند خانهیشان را گرم کنند.
بچهها از اینکه مرد به قول خودش عمل کرده بود، خوشحال بودند. مرد به کمک پسر، پنجرهها را با پلاستیک و پارچه، خوب پوشاند و به آنها سفارش کرد که مواظب مادرشان باشند. دختر از مرد پرسید: دشمنان از کشور ما چه میخواهند؟ تا کی ما باید اینطور زندگی کنیم؟ مرد گفت: مردم شهر شما سالهاست که یک مهمان خیلی عزیز دارند، مهمانی که با بچهها و برادرزادههایش در شهر شما ماندگار شدند. اسم آن مهمان عزیز، حضرت زینب است.»
چاپ دوم این کتاب در 24 صفحه، شمارگان 1000 نسخه و با قیمت 20 هزار تومان راهی کتابفروشیها شد.
نظر شما