مصطفی محمدی معتقد است که جنگ، دست نویسنده را برای تخیل باز میگذارد و از آنجا که هیچچیز مثل رمان تضمینکننده آزادی بیان نیست، بسیاری از نویسندگان بزرگ دنیا به سراغ جنگ میروند، لحظات را واشکافی میکنند، از سرمایههایی که تاریخ برایشان به ارمغان گذاشته بهره میگیرند و در نهایت میبینیم آنچه آفریده شده، از واقعیتش بزرگتر است.
محمدی از نويسندگان صاحبذوق در عرصه دفاع مقدس است كه با الهام از مفاهيم قرآنی و موضوعات عرفانی كارهای قابل تأملی را در اين حوزه طی چند سال اخير منتشر كرده است. در ادامه گفتوگو با این نویسنده را میخوانیم.
توضیح مختصری در رابطه با کتاب «پلاک 78» بفرمایید و اینکه چطور شد تصمیم گرفتید درمورد شهید احمد اسدی بنویسید؟
«پلاک 78» گوشهای از اقدامات و رشادتهای دلیرمردان و رزمندگان تیپ 13 امیرالمؤمنین که بخشی از خط پدافندی جزایر مجنون را در سال 67 برعهده گرفته بودند، بیان میکند. این گردان در روز چهارم تیرماه سال 67 با تک دشمن مواجه میشود، بسیار مقاومت میکنند، در نهایت تعدادی از رزمندگان به شهادت میرسند و بسیاری نیز به اسارت دشمن درمیآیند. یکی از قهرمانان این گردان و میشود گفت، اصلیترین قهرمان، شهید احمد اسدی، فرمانده گردان تخریب ناوتیپ 13 امیرالمؤمنین(ع) که در عقب خط بوده در صبح روز چهارم تیرماه یک دستگاه تویوتا وانت به همراه 600 پوند تیانتی و مواد منفجره به همراه سه نفر دیگر از همرزمانش برای انهدام پلهای ارتباطی به منظور جلوگیری از پیشروی یگانهای زمینی دشمن به سمت جزایر مجنون میروند و متأسفانه قبل از اینکه به هدف برسند و بتوانند اقدامات تخریبی را انجام دهند، گویا به وسیله راکت هلیکوپتر جنگی دشمن هدف قرار گرفته و دردم هر چهار نفر به شهادت میرسند و از قطعات آشفته و پراکنده ماشین متوجه میشوند که این تویوتا متعلق به گردان تخریب به رانندگی شهید احمد اسدی است.
من ماجرا را در این رمان از مقداری قبلتر پیگیری کردم. با بسیاری از افرادی که در جریان این واقعه بودند، آنها که به اسارت درآمده بودند و به ویژه آنها که از نزدیک شهید احمد اسدی را میشناختند گفتوگو کردم و این تحقیقات، مصاحبهها و پژوهشهای میدانی در سال 98 به سرانجام رسید. همه تلاش خود را بهکار گرفتم تا رمانی بنویسم که در بستر واقعیت باشد تا هم واقعه را بتواند شرح دهد و هم افراد و شخصیتها را بتوانم به تصویر بکشم و در نهایت کتاب به این صورت که ملاحظه میکنید منتشر شد.
کار نوشتن کتاب چقدر طول کشید؟ در رابطه با مصاحبهها و جمعآوری اطلاعات هم توضیح بفرمایید.
کار نوشتن کتاب بیش از یک سال طول کشید. بعد از اینکه کار به من معرفی شد چندین جلسه به برازجان رفتم. با خانواده شهید اسدی، همرزمان و دوستان ایشان صحبت کردم و در نهایت تمام ماجرا بازسازی شد. با توجه به اینکه خودم در آن روز در جبهه حضور داشتم و شاهد عقبنشینیهای نیروهای خودی بودم، درک درست و ملموسی از عقبنشینیها و اتفاقات ماههای پایانی جنگ دارم و این تجربههای عینی به من کمک کرد که بر این کار مسلط شوم. دلیل اینکه نوشتن کتاب مقداری طولانی شد، این بود که میخواستم نظر خانواده، دوستان و همرزمان شهید را جلب کنم و تلاش کردم واقعیتی زیر سؤال نرود و چالشبرانگیز نباشد، اتفاقی که برای خیلی از کتابهای جنگ میافتد و بعد از اینکه اثر چاپ میشود، چون تحقیق میدانی خوبی صورت نگرفته یا نویسنده با افراد دست اول ماجرا در ارتباط نبوده، اعتراض برخی را برمیانگیزد. در این زمینه به خاطر وسواسی که داشتم سعی کردم آنچه به مخاطب منتقل میشود، فراتر از یک سرگرمی باشد و مخاطب، خود را با واقعیت محض روبرو ببیند. این همان روشی است که باعث میشود خواننده تا انتهای کتاب کشیده شود، کتاب را بخواند و لذت ببرد.
برایمان از ویژگیهای شهید اسدی تعریف کنید و اینکه چه نکتهای در ایشان وجود داشت که شما تصمیم گرفتید در مورد این شهید بنویسید؟
خاطرات و زندگینامه شهید اسدی که میشود گفت نخ اصلی این کتاب است، باید برای من به عنوان نویسنده جذابیتی و موضوعی برای گفتن داشته باشد تا بتوانم به آن بپردازم. سوای اینکه هر شهیدی حتی یک رزمنده عادی هم خاطراتش ارزش گفتن دارد، ولی راجع به احمد اسدی، این شهید یک هفته قبل از شهادت ازدواج میکند و زندگی مستقلی تشکیل میدهد. در همین زمان نیز اخبار جنگ به گوش ایشان میرسد که دشمن پیشروی کرده و مناطقی که با اهدای خون صدها شهید تصرف شده بود، یکییکی دارد به دست دشمن میافتد. ایشان که هنوز از مرخصی 12 روزهاش باقی مانده بود، وقتی اخبار جنگ را میشنود به منطقه برمیگردد، تویوتا و مواد منفجره را برمیدارد و به همراه سه نفر از دوستانش به سمت جزایر مجنون حرکت میکند و پس از سهراه حمیدیه به وسیله راکت هلیکوپتر جنگی دشمن، هدف قرار گرفته و به شهادت میرسند. این موضوع، موضوعی است که برای یک داستاننویس خیلی قابلتأمل است و بخش عمده کتاب نیز به شکافتن لحظاتی اختصاص دارد که شهید اسدی خبردار میشود دشمن در حال پیشروی است تا ساعت 11 ظهر که به شهادت میرسد. این لحظات را از زوایای مختلف و از دید راویان مختلف بررسی کردم.
از موضوع این کتاب که بگذریم، این سؤال مطرح است که چطور میتوانیم از زندگینامه شهدای انقلاب و دفاع مقدس، رمان زندگینامه بنویسیم و در این عرصه تا چه اندازه میتوانیم وارد عالم خیال شویم و دست تخیل بزنیم؟
کار ادبیات فریب است. دروغی است که حقیقت را بازگو میکند. جنگ ما هم مثل همه جنگها پر از حقایق است، البته جنگ چیزی برای گفتن و شنیدن ندارد. جنگ کثیفترین گناه بشر و همه آن تلخی و کشتن است، ولی درمورد اینکه چرا ما باید از جنگ بنویسیم؟ جنگ چیزی ندارد، الا اینکه تاریخ باید آن را بازگو کند فقط به یک دلیل از جنگ میگوییم، برای اینکه آیندگان را بترسانیم که به راحتی تن به درگیری با یکدیگر ندهند وگرنه به دنبال این نیستیم که چیزی را بیجهت زنده نگه داریم. حالا القاب مختلفی روی آن میگذاریم مانند دفاع مقدس یا حماسههای ماندگار، اینها همه چیزهایی است که ما در قالب یک دفاع میبینیم، یک کاری که از سر ضرورت بوده است.
ولی علت اینکه خاطرات را مینویسیم و از انرژی تخیل ادبیاتی استفاده میکنیم فقط برای این است که گیراترین ادبیات دنیا، ادبیات جنگ است. بخش عمده آثار کلاسیک بزرگ دنیا درباره جنگ است. اگر بخواهم از 200 سال گذشته که رمان قوت گرفت و به اوج خود رسید و دوباره افت پیدا کرد، 20 کتاب از کتابهای بزرگ کلاسیک دنیا نام ببرم، بیدرنگ در 15 تا از آنها آثار جنگ را میبینیم. آثاری که در آنها جنگ، نبرد و درگیری هست و این کشمکش باعث جذابیت میشود.
جنگ در خودش جذابیتهایی دارد و دست نویسنده را برای تخیل باز میگذارد. هیچ کجا مثل جنگ صفات انسانی بروز پیدا نمیکند. اینکه من گذشت دارم، ترسو هستم یا نترسم، قوی هستم یا ضعیفم، خدا و زندگی را باور دارم یا ندارم و غیره همه در جنگ معلوم میشود و از آنجا که هیچ چیز مثل رمان تضمینکننده آزادی بیان نیست و بخش عمدهای از آن تخیل هست، بسیاری از نویسندگان بزرگ دنیا به سراغ جنگ میروند، لحظات را واشکافی میکنند، از سرمایههایی که تاریخ برایشان به ارمغان گذاشته، از لحظات جنگ و نبرد بهره میگیرند و در نهایت میبینیم آنچه آفریده شده از واقعیتش بزرگتر است.
آیا اثر جدیدی در دست نگارش دارید؟
بعد از کتاب «پلاک 78»، اقدام به نگارش دو اثر جدید کردم که یکی از آنها تقریبا تمام شده و کارهای فنی روی آن انجام میشود. اثر جدیدم، سرگذشتنامهای مربوط به سردار سیدجعفر حسینی، از فرماندهان و رزمندگان اصفهانی در دوران جنگ تحمیلی است که الان به کسوت نیروی انتظامی درآمده است. با ایشان چندین جلسه مصاحبه کردم. عمده مطالب کتاب درمورد خاطرات ایشان از جنگ تحمیلی است. ایشان جانباز 70 درصد هستند که یک چشمشان را در دوران دفاع مقدس از دست دادهاند؛ و به همین دلیل اسم کتاب را «چشمی برای سرزمینم» انتخاب کردم. البته چند اثر هم در حوزه اجتماعی تألیف کردهام که بهزودی منتشر میشود.
نظر شما