خسروباقری گفت: تربیت انسان عامل نمیتواند تلقینی، اکراهآمیز و تحمیلی باشد. یک بعد از تربیتهایی که با عاملیت انسان نمیسازد، این است که اکراهآمیز هستند. کاری که انسان میکند، باید با میل و شوق باشد تا موثر و سازنده باشد.
باقری در ابتدای این نشست با بیان اینکه انسانشناسی و تربیت از هم جدا نیستند بلکه با هم همبستگی دارند گفت: نخستین گام روشن ساختن تصویر انسان در تربیت است تا مشخص کنیم ببینیم چه مفهومی از تربیت، با آن دیدگاه تناسب دارد. اگر تربیت را عبارت از ساختن انسان بدانید مفهوم ساختن را به عنوان جوهره تربیت در نظر گرفتید و این متضمن تصوری از انسان است که انگار انسان ماده خامی است که میتوانیم از آن چیزی بسازیم. از آن طرف، اگر انسان را موجودی بدانیم که دارای استعدادهای معینی در درون خودش است، یعنی مثل یک بذری است که آمادگی دارد به چیز معینی تبدیل شود؛ این تصویر انسانشناختی، ما را به تعریف متناسب خودش در باب تربیت میرساند و آن پرورش استعدادها است.
او با اشاره به تصویر انسان در قرآن افزود: مفاهیم مختلفی در قرآن درباره انسان وجود دارد؛ در آیاتی به جسم انسان و در آیاتی به روح انسان اشاره شده است، همچنین مفاهیمی مثل نفس، فطرت، عقل، مفهوم قلب، اراده، مفهوم هویت جمعی یعنی انسانها با هم همراه میشوند و هویت جمعی پیدا میکنند، در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است. از سوی دیگر محدودیتهایی برای آدمی وجود دارد که در قرآن به آنها اشاره شده مانند ضعیف بودن یا عجول بودن انسان. برآیند کلی این مفاهیم، انسان به منزله عامل است، یعنی انسان دارای عمل است. به عبارت دیگر، برآیند موجودی که از این منظومه یعنی از جسم و روح و ... تشکیل شده است، عمل است یعنی انسان صاحب عمل تلقی میشود. مفهوم عمل هم یک مفهوم ویژه است.
باقری درباره تفاوت عمل با رفتار توضیح داد: رفتار عامتر از عمل است یعنی ما رفتارهای متعدد داریم ولی بعضی از آنها عمل است و هر رفتاری عمل نیست، ولی هر عملی میتواند رفتار باشد. رفتار بیرونی است، در حالی که عمل هم میتواند بیرونی باشد هم درونی باشد. مثلا انسان میتواند در دلش یک اقدام بکند، مثل خود ایمان آوردن یا کفر ورزیدن که یک عمل است. لذا گفته میشود «آمنوا» یعنی ایمان بیاورید. بنابراین خود ایمان با اینکه در قلب است یک عمل است و قابل مجازات و پاداش خواهد بود. از سوی دیگر رفتار، مسئولانه نیست ولی عمل ضرورتا مسئولانه است. این نشان میدهد عمل با رفتار متفاوت است و اگر قرار باشد یک رفتاری عمل شود، باید زیربناهایی داشته باشد که میتوانیم به سه مورد آنها اشاره کنیم.
به گفته این استاد دانشگاه، نخست مبنای شناختی است یعنی هدف من از این رفتار چیست. ممکن است رفتارها غایتمند باشند ولی هدفمند نیستند چون غایت یعنی پایانه. حرکت میتواند غایتمند باشد ولی هدف ندارد، مبنای شناختی برای عمل ضروری است. دوم اینکه باید گرایش و انگیزش وجود داشته باشد. صرف تصویر ذهنی نمیتواند برانگیزاننده باشد مگر اینکه با گرایشهایی در درون ما گره بخورد. البته اگر تداعی ایجاد شود ممکن است خود تصویر شناختی برانگیزاننده باشد. بنابراین عنصری به نام میل در وجود انسان لازم است تا بتواند کاری انجام دهد. نهایتا هم مسئله اراده و انتخاب و تصمیمگیری است، به خصوص جایی که تعارضها رخ میدهد. انسان گاهی تعارض دارد این کار را بکند یا آن کار را بکند. در انسان اراده و انتخاب هست لذا وقتی تعارض بین امیال مختلف به وجود میآید میتوانیم یک میل را مهار کنیم و دیگری را گسترش دهیم. پس رفتاری که از انسان سر میزند اگر بر این بنیانهای استوار باشد به عنوان عمل لحاظ خواهد شد.
باقری در ادامه با بیان اینکه باید لازمههای عمل را توضیح داد افزود: اولا اینکه قابل انتساب به عامل است. ویژگی دیگر عمل این است که مسئولیتآور است و انسان باید در قبال عملش پاسخگو باشد. بنابراین عملهای اضطراری هم مسئولیتآورند چون ممکن است مقدماتی چیده باشیم و به آن حالت رسیده باشیم. دیگر اینکه عمل هویتساز است و با عملمان خویشتن را بنا میکنیم و هویت خودمان را شکل میدهیم. بنابراین عمل، موجودیت ما را رقم میزند. وقتی عمل تحقق یافت عینیت پیدا میکند و اثر عینی دارد. اخرین خصوصیت عمل هم این است که پویاست یعنی عملهای ما در مجموعه وجود ما جمع میشوند و با هم رابطه دارند. اگر عمل مثبت یا منفی داشته باشیم با هم همجوشی دارند و حاصل جمع آنها میتواند هویت عملی ما را بسازد. پویایی آنها به همین دلیل است که با هم رابطه دارند و بازسازی عملهای ما ممکن است.
باقری با بیان اینکه انسان در قرآن واجد عمل معرفی شده و لازمههای عمل هم با اوست توضیح داد: واژه عمل و مترادفهایش وفور زیادی در قرآن دارند. این بعد کمی نگاه به عمل در قرآن است. بعد جنبه کیفی مطرح میشود؛ یعنی شان و مقام این مفهوم کجا است؟ از این منظر عمل از لحاظ کیفی هم اهمیت بالایی دارد و اگر عمل نباشد خیلی چیزها نمیتواند باشد؛ مثلا خود دین نمیتواند باشد چون دین برای انسان عامل معنی دارد. پس شان این مفهوم خیلی بالاست و خیلی چیزها تابعی از این مفهوم هستند و بقیه مفاهیم در پیشگاه او کرنش میکنند.
او در ادامه با طرح این سوال که تعلیم و تربیت در خصوص انسان عامل چگونه نمیتواند باشد؟ یادآور شد: تربیت انسان عامل نمیتواند تلقینی، اکراهآمیز و تحمیلی باشد. یک بعد از تربیتهایی که با عاملیت انسان نمیسازد این است که اکراهآمیز هستند. کاری که انسان میکند باید با میل و شوق باشد تا موثر و سازنده باشد. بنابراین نظامهای تربیتی که انگیزهها را میکشند و به میلها توجه نمیکنند با عاملیت انسان نمیسازند. ما دو نوع اکراه داریم: یکی برخواسته از درون و دیگری برخواسته از برون. اگر دیگران ما را دچار اکراه کنند بد است وی اگر از درون، خودمان را دچار اکراه کنیم میتواند قابل قبول باشد مثل کسی که برای قبولی در امتحان، شب را بیدار میماند تا درس بخواند.
باقری در پایان با تاکید بر اینکه تربیت باید تحقیقی، انگیزشی و انتخابی باشد گفت: نقش پیامبر و مربی و معلم این نیست آدم را دیندار کنند؛ بلکه باید این تبیین را نشان دهند. پس مبنای شناختی در دین مهم است. پس از این منظر تربیت، تعاملی میان معلم و شاگرد در جهت تحول شاگرد در سه بعد است: اول، شناخت؛ دوم، گرایش و تمایل درونی به حرکت به سوی مقصد مورد نظر؛ سوم، گزینش مقصد مورد نظر و تلاش برای نیل به آن.
نظر شما