«نامه»، «پست» و «پستچی» کلماتی نوستالژیکی هستند که کلی خاطرات خوب و بد را به ذهنمان میرسانند. در روز جهانی پست، نگاهی به اشعار حمیدرضا شکارسری در مجموعه شعر «عاشقانههای پستی» انداختیم.
در ادامه ده شعر از این مجموعه را میخوانیم:
1
نامههای پستچی را
باد
پخش کوچه کرد
همه پیدا شد
جز نامهی من
و منتظر نامه میماندیم
۲
از فردا
این پستچی پیر بازنشسته میشود
و تو برایم نامهای خواهی نوشت...
۳
هیچکس نامه ندارد
درست مثل من...
تحمل جمعهها راحتتر است
۴
نرون
چنگیز
هیتلر
هیچیک به بیرحمی این پستچی نبودند
که نشانی مرا بر هیچکدام از نامهها نیافت
و سوتزنان از کنار خانهام گذشت
۵
تنها
تنها
تنهای تنهایم
و صدای پای پستچی
تنهاترم میکند
۶
باید از این تروریست
به سازمانهای بینالمللی شکایت کنم
همین پستچی
که بیاعتنا از در خانهام میگذرد
و بمبی در قلب من منفجر میکند
۷
احمقانه است
اینکه انتظار داشته باشم
هر روز
نامهای برایم بفرستی
همانطور که احمقانه است بخواهم
بعد این همه سال
نامهای برایم بنویسی
۸
کمکم
سنگ
میشوم
و صدای پای پستچی
گل زردی
از ترک پیشانیام
میرویاند
۹
پستچی
نسیمی ناشی نامهرسانی میکند
و نامهی عاشقانهی تو را
به خانهی من میاندازد
۱۰
گاهی از یاد میبرم
پستچی بیگناه است
و جواب سلامش را
گموگور میکنم
نظر شما