این کتاب ششمین اثر از مجموعه «برج بابل» است که نشر چشمه داستانهای بلند یا رمانهای کوتاه ادبیات جهان را در هر جلد از آن به چاپ میرساند.
آنطور که در توضیح این کتاب آمده: جناب مارتینی نویسندهای است از هر جهت موفق و خوشبخت، مردی که ستاره مجالس و محافل است و سرش به زندگی و ازدواج با بازیگری جوان و خوشآتیه گرم است. این وجه جناب مارتینی بیانگر خصوصیت فیتزجرالدی اوست؛ نویسندهای که به نقل از معاصرانش در نیمه اول زندگیاش کامل و خوشبخت و موفق بوده است اما این پایان کار نیست و پس از غیبت جناب مارتینی از جهان آشنایش، فرانک، راوی ماجرا، به دنبال ردی از او میگردد و این وجه نیز بیانگر خصوصیت سلینجر است در غیبت و پنهان شدن از دست و شر افکار عمومی.
در واقع پیترو گروسی کوشیده است در این رمان کوتاه به یکی از مهمترین دغدغههای نویسندگان بپردازد و نقش مخرب شهرت و حواشی پیرامون زندگی وی را وا رسد تا نمایانگر میل خالق داستان و قصه باشد در تصاحب تکهای از زندگی در دست، فارغ از هنر و قصه و روایت.
در بخشی از این کتاب آمده است:
«موقع گفتن آن جمله صدایش بهزحمت شنیده میشد و با کمی دقت میشد ردپای غمی را هم در آن تشخیص داد، انگار عاشق شدن اتفاق غمانگیزی باشد. همچنان دعا میکردم به هذیانگویی نیفتد. نگاه و لبخند غمزدهی سربازی را داشت که میداند در جنگ پیشِ رو شانسی برای پیروز شدن ندارد.»
پیشتر در این مجموعه پنج اثر به نامهای «بچههای سبز» نوشته الگا توکارچوک با ترجمه کاوه میرعباسی، «سوروسات در سوراخ موش» نوشته خوآن پابلو ویالوبوس با ترجمه محمدرضا فرزاد، «بی دوز و کلک» اثر آندرس باربا با ترجمه شیما الهی، «گربه بازی» اثر ایشتوان ارکنی با ترجمه کمال ظاهری و «خاطرات یک آدمکش» نوشته کیم یونگ_ها با ترجمه خاطره کردکریمی منتشر شده بود.
رمان کوتاه «جناب مارتینی» اثر پیترو گروسی با ترجمه بنفشه شریفیخو در ۷۱ صفحه و به قیمت ۲۵ هزار تومان از سوی نشر چشمه منتشر شد.
نظر شما