با علی براتی گجوان، نویسنده پیشکسوت مشهدی در خصوص آخرین آثارش و وضعیت کتابخوانی جامعه به گفتوگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد.
ابتدا از آثار چاپ شده و یا در دست چاپ خودتان برایمان بگویید.
تاکنون کتابهای «پسر من قاتل است؟» از نشر نیستان، «آماده ترور باش» از نشر صاد، «مجموعه سال شصت و چند؟»، «داستان جنگ؛ داستان دفاع مقدس» و «کشکول آیا یک نوع ادبی است؟» را منتشر کردهام. همچنین مجموعهای در حال ویرایش با نام «کاغذ بادهای مشوش» دارم که در خصوص لحظات اسارت و چند روز بعد یا پیش از آن اسرای ایرانی و عراقی است. رمان «آپیشو» را نیز در حال نگارش دارم. (آپیشو در لهجه مشهدی یعنی عطسه).
وضعیت داستاننویسی در کشور و خراسان را چطور ارزیابی میکنید؟
اگر بخواهم واقعبین باشم، باید بگویم وضعیت داستاننویسی در کشور و خراسان خوب است و نویسندگان تقریبا جوان مثلا نزدیک و بالای چهل سال آثار خوب و قابل تاملی نوشتهاند که آینده خوبی برایشان متصور هستم. من به عنوان یک منتقد در حوزه ادبیات داستانی که دبیر نشستهای مختلفی بودهام و کتابهای زیادی را نقد کردهام، به آینده داستاننویسی کشور خیلی امیدوارم، چون جهش خوبی، هم در حیطه فرم و هم در حیطه موضوع در این آثار دیدهام. اکنون خراسان در ادبیات داستانی کشور نمایندگان خوبی دارد و کتابهای خوبی از آنان به چاپ رسیده که کتابخوانهای حرفه فارغ از استانی بودن آنها را مطالعه میکنند.
در خصوص بحرانهایی که ناشران با آن درگیر هستند، چه راهکاری به نظر شما وجود دارد؟
در خصوص نشر به نظر میرسد مشکلات اقتصادی یک اپیدمی شده است. قیمت کاغذ و بقیه مواد نشر تعادل ندارد. ناشران هر روز با مشکلات جدیتری برخورد میکنند و برای چاپ دوم کتابهایشان تامل میکنند. اما من چون آدم خوشبینی هستم، افق امیدوارانهای را میبینم؛ اکنون ناشران به طرف نشر الکترونیک رفتهاند و چاپ کاغذی کمتر شده است، مثل نشر «صاد» که دارد خوب وارد این بازار میشود و از نرمافزارهای نشر الکترونیک بهره خوبی میرود، بالتبع همچنان نشر کتاب ادامه خواهد یافت و البته با نوع جدیدی از ارائه آثار، نوجوان و جوان امروزی هم واکنش خوبی از خودشان نشان دادهاند. البته من خودم هنوز فقط نشر کاغذی را دوست دارم. حس نوستالژیک خوبی دارد، البته این به معنی این نیست که پیر شده باشم (با لبخند).
به نظر شما چرا سرنوشت نشر کشور در سه دهه اخیر به اینجا رسید؟
باید دقیقا بررسی شود فرهنگ از نگاه دولتهایی که تاکنون سر کار آمدهاند، چگونه بوده است؟ چقدر بودجه برای آن دیده شده است؟ آن هم کشوری که در برههای جنگ را تجربه کرده و اکنون تحریمها. کدام دولت به فرهنگ توجه بیشتری نشان داده است؟ به نظر میرسد شما و خوانندگان هم مثل من نمیتوانید نمره خوبی به عملکرد دولتها در این زمینه بدهید. کلا مقوله فرهنگ یک بار اضافی برای دولتهاست، بودجه یک درصدی از کل بودجه کشور در بعضی از دولتها نشانگر همین است. شما دعوای معشیت مردم و فرهنگ جامعه در قانونگزاری را ببیند و خودتان متوجه میشوید. چند نماینده نویسنده، فرهنگی، کارشناس حقوق شهروندی در مجلس داریم؟ کمیسیون فرهنگی مجلس جزء فقیرترین کمیسیونهاست. اجازه بدهید سکوت کنیم که ما را مواخذه خواهند کرد! همه این موارد است که دست به دست هم میدهند تا نشر که باید مهمترین اصل فرهنگ باشد، به این روز بیفتد.
چه کنیم کودکان و نسل آینده ما به دنیای کتاب و کتابخوانی برگردند؟
در صحبتهایم عرض کردم که مشکل ما عدم برنامههای مدون و طولانی است؛ هیچ برنامهای جدی و مدونی نداریم تا بتوانیم چنین برنامهریزیای داشته باشیم. از کمیسیون فرهنگی مجلس تا وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدیریتهای فرهنگی شهرداریها و تمام سازمانهای متولی فرهنگ، هیچکدام برنامهای برای کتابخوانکردن مردم ندارند. کتابخوانکردن مردم در اولین قدم باید این باشد که خانوادهها احساس نیاز کنند. نیاز، انسان را وادار به فعالیت میکند. ملتی که کتاب نمیخواند، ملتی افسرده، پراسترس و مضطرب است به آمارهای ناهنجاریهای اجتماعی دقت کنید، جواب سوالتان را درخواهید یافت. البته این نکات با گفتن امثال من درست نمیشود، فقط به عنوان یک فعال فرهنگی دغدغهمان را مطرح میکنیم. تا برنامهای درازمدت با بودجهای خوب دیده نشود و تمامی دستگاههای فرهنگی تفکراتشان یک کاسه نشود، وضع کتابخوانی و نشر و فرهنگ همین است. اینکه ما برای طیفی خاص بنویسم، پیشنهاد خوبی برای کتابخوانشدن مخاطبان نیست. اگر نویسنده خودش را الزام کند، برای یک طیف سنی یا یک طیف فکری بنویسد، میشود کتابهای سفارشی که سرانجام اینگونه کتابها را دیدهایم. اگر این اتفاقات خوب در هر کتابی بیفتد، جامعه خودش به طرف کتاب میآید، جوان برای خواندن کتاب خوب تشویق میشود.
به نظر شما کتابخواندن مهمتر است یا کتابنوشتن؟
چه سوال عجبیی! هردو مهم هستند از دو منظر. اول کتابخواندن چون کتابهای داستانی و رمانهای خوب بسیارند؛ اما نباید غافل شد، نسل جدید میخواهد خودش را در آینه ادبیات داستانی ببیند، لمس کند که خودش چه کرده و چه میکند. پس هردو ملزوم یکدیگرند. به عنوان مثال دوران کرونایی فرصت بسیار خوبی است؛ اما چقدر رمان و داستان خوب در رابطه با کرونا چاپ شد؟ احتیاج به زمان داریم اما باید نوشته شود و البته حتما خوانده شود.
گاهی برخی از نویسندگان جوان برای انتشار کتابشان خیلی عجله دارند.
نویسنده خوب باید کاری را خلق کند یک اتفاق خوب در کتابش بیفتد؛ من به شاگردانم که دوست دارند سریع اولین کتابشان را چاپ کنند، همیشه گفتهام آیا کتابت یک پیشنهاد خوب برای مخاطب هست؟ آیا موضوعی جذاب با پرداخت خوب دارد؟ حرف تازه ای در ادبیات است؟ آیا به فرم زبانی متفاوتی رسیدهای؟
و حرف آخر ...
توجه به عناصر فرهنگی در این بحبوبه یورش فرهنگهای دیگر میتواند در معرفی آثار خوب و تولیدات فرهنگی موثر باشد. تا به فرهنگ خودمان بها ندهیم و تا خودمان را نشناسیم و نشناسانیم این وضع نابسامان همچنان ادامه دارد.
نظر شما