پس از سرمقاله چند یادداشت منتشر شده است «چهارراه ایرانشهر» نوشته روحالله اسلامی، «ترکان یهودی» نوشته کاظم آذری سیسی، «اسب تروای امت اسلامیِ اردوغان» نوشته مهدی صادقی و «طالبان و آینده افغانستان» نوشته سید محمود کمال آرا از جمله این یادداشتها هستند. پرونده این شماره به مناسبت هشتادوهشتمین سالروز تولد رضا داوری اردکانی به رئیس فرهنگستان علوم ایران اختصاص داده شده است. ابتدا کتابشناسی او به قلم حسین مسرت آمده است و سپس یادداشتهایی از محمدمنصور هاشمی، بیژن عبدالکریمی، مصطفی محقق داماد و غلامرضا اعوانی درباره داوری اردکانی منتشر شده است. مطلب آخر پرونده نیز پاسخهای مکتوب داوری اردکانی به پرسشهای سیاستنامه است که تحت عنوان «من جستجوگر اُفقهای گشودهام» منتشر شده است. او در این مصاحبه در پاسخ به پرسشی درباره روشنفکری دینی میگوید: «برای کسی که معنی اصطلاح روشنفکر و روشنفکری را بداند، روشنفکری دینی مفهومی متناقض و بی وجه مینماید. پس من سعی کردم در حد توان خود بی وجهی وجود و مفهوم روشنفکری دینی و نامناسب بودن این تعبیر را نشان دهم و یکبار آن را چیزی مثل آبغوره فلزی دانستم. روشنفکری دینی تجدد و اقتضاهای آن را نمیشناخت و در این سودا بود که چیزی را در قواعد و رسوم تجدد بگنجاند که با آن سازگار نبود و در آن نمیگنجید و بعضی قواعد و رسوم فرهنگ جدید را نیز دینی می انگاشت. البته اغلب بانیان این سودا خیلی زود به محال بودن تمنای خود پی بردند و از آن بنحوی رو گرداندند. هرچند که با منتفی شدن داعیه روشنفکری بعضی آثار و عکس العملهای آن کم و بیش باقی ماند. در این اواخر هم گاهی آن باقی ماندهها را در مناسبتهای خاص به عنوان آسیبی که روح و جان مستعدان ما را از پرداختن درست به مسائل کشور و جهان باز داشته است نقد میکنم. روشنفکری دینی در نظر من از اول اهمیت نداشت اما وقتی یک امر سطحی و بی اهمیت ارواح و جان ها را تسخیر میکند نمیتوان نگران سطحی شدن جانها نبود و به آن بی اعتنا ماند. توجه کنیم که طرح علوم انسانی دینی در پی روشنفکری دینی به وجود آمد و جلوه تازهای از آن در صورتی ظاهراً مخالف بود.»
پایانبخش پرونده نیز بخشی از ناداستان «مهاجر یونان کوچک» نوشته حامد زارع است. در بخش مقاله این شماره «همروی فقه سیاسی با فلسفه سیاسی» نوشته صادق حقیقت، استاد دانشگاه مفید آمده و در بخش ترجمه «محمدتقی انصاریپور، استاد دانشگاه ادیان و مذاهب تكثرگرايي ديني؛ بنيادگرايي ديني» به فارسی برگردانده شده است. در بخش پژوهش نیز «هنر اجتماعی ایران» نوشته محمدرضا مریدی، استادیار دانشگاه هنر به زیور طبع آراسته شده است. سیاستنامه در بخش کارنامه به سراغ حسین بنایی رفته و علاوه بر اینکه گفتگویی با او کرده، بخشی از کتابش با عنوان لیبرالیسم پنهان را به فارسی ترجمه کرده است. مهدی نکوئی مترجم در مقدمه خود درباره کتاب بنایی چنین نوشته است: «لیبرالیسم در ایران، برخلاف ایدئولوژیهای رقیب فرصت چندانی برای خودنمایی در ایران مدرن نیافته است. این موضوع از آنجا عجیب به نظر میرسد که مفاهیم لیبرال برای تغییرات اجتماعی و سیاسی مختلف بیش از یک قرن در ایران قدمت دارد و از زمان فروپاشی سلطنت قاجار تا تبدیل کشور به یک دولت ملی رواج داشته است. ایدههای سیاسی لیبرال که عمیقا در ذهن و افکار ریشه دواند اما در عمل خودنمایی نکرد، ما را به بررسی گستردهتر پیشرفتهای روشنفکری مختلف از زمان جنبش اصلاحطلبی (تجددخواهی) و مشروطهخواهی عصر قاجار در اواخر قرن نوزدهم وامیدارد. در همین دوره، ایدههای شیعهگرایی، سکولاریسم، سوسیالیسم، ملیگرایی و سلطنتطلبی رواج داشته و در هر دورهای یکی از آنها بر بقیه غالب شده است.
کتاب «لیبرالیسم پنهان»، به بررسی انتقادی دلایل کمرنگ اما اثرگذار بودن لیبرالیسم در فضای سیاسی و روشنفکری ایران پرداخته و فروماندگیهای اخلاقی آن را میجوید. کتاب لیبرالیسم پنهان در 5 فصل تنظیم شده است: مقدمه که به معرفی لیبرالیسم پنهان اختصاص یافته، فصل دوم به جنبههای مختلف لیبرالیسم سیاسی در ایران مدرن پرداخته و در فصلهای بعدی شبح غربزدگی، آزادیخواهی بدون لیبرالیسم و نتیجهگیری (لیبرالیسمهای نامرئی) گنجانده شده است. خلاصه این فصول را با تمرکز بر آزادیخواهی بدون لیبرالیسم میخوانید. شروین مقیمی در بخش رساله مقالهای بلند با عنوان «ایدئالیسم ماکیاولی» نوشته است.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ابتدای مطلب مفصل خود چنین مینویسد: «شهریار ماکیاولی به طور کلی به عنوان اثری شناخته میشود که نمودگار رئالیسم در سیاست است. رئالیسم ماکیاولی در این معنا در زمرهی مضامینی است که علیالظاهر اکثر قریب به اتفاق شارحان و دانشوران بر سر آن توافق نظر دارند. رئالیسم ماکیاولی به طور مشخص با رجوع به فصل پانزدهم شهریار وضوح پیدا میکند؛ یعنی جایی که ماکیاولی به شهریار پیشنهاد میکند که برای در امانماندن از خطر اضمحلال، میبایست «قابلیت خوبنبودن را بیاموزد». استفادهی ماکیاولی از کلمهی «خوب» در اینجا، ناظر بر آن چیزی است که پیشتر نزد فیلسوفان سیاسی کلاسیک با «امر شریف و زیبا» برابر انگاشته میشد. اما ماکیاولی کمی قبل از آنکه به این اصل اشاره کند، از این امر پرده بر میدارد که قصد او در این کتاب، «نوشتن چیزی سودمند برای هر کسی است که آن را میفهمد». بدین ترتیب ماکیاولی کوشش اسلاف خویش در اینهمان نشاندادن «امر خوب/سودمند» با «امر شریف و زیبا» را ذیل خیالپردازیهای آنان در باب جمهوریها و شهریاریها ردهبندی کرده و تصریح به تمایز ریشهای میان آنها را مصداق بیان «حقیقت موثر» اعلام میدارد. کنارنهادن پروژهی اینهمان نشاندادن «امر خوب/سودمند» و «امر شریف و زیبا» و چرخش به سوی حقیقت موثر، در نظر اکثر قریب به اتفاق شارحان و دانشوران نشانهی گسست اساسی ماکیاولی از «ایدئالیسم» فلسفهی سیاسی کلاسیک و به جای آن دفاع از یک روایت «رئالیستی» از سیاست و مقتضیات آن بوده است. آموختن خوبنبودن، همان آموختن «فضیلت عاری از مخدّر اخلاق»[1] است که بعدها از سوی نیچه به شدت مورد تحسین قرار گرفت. بخش داستان جلد نیز که به داستایوفسکی اختصاص داده شده با مطلب «روحنگارِ مدرنیته» نوشته حامد زارع و «روشنای برلین و شامِ تارِ سیبری» نوشته حیدر خسروی آغاز میشود. سپس گفتگوهای امیرعلی مالکی با دبورا مارتینسن، ولگا مایوروا ، روزاموند بارتلت و کلیر وایتهد آمده است. سپس رضا داوری اردکانی مقاله «دیدهبان آینده تجدد» را درباره داستایوفسکی نوشته است. در ادامه نیز «کِشتِ تُخمِ ادب در زمینِ فلسفه» نوشته امیر مازیار، «داستایوفسکی و کافکا» نوشته امیر نصری، «جایگاهِ جلوتِ فلسفة داستایفسکی» نوشته زهرا محمدی و نهایتا «آیرونیسم داستایوفسکی» نوشته امیرعلی مالکی منتشر شده است.
در بخش نقد احمد بستانی، استادیار دانشگاه خوارزمی به سراغ هانری کربن رفته و هرمنوتیک کیهانی او را مورد انتقاد قرار داده است. در بخش جستار سید ناصر سلطانی، استدیار دانشگاه تهران (پردیس فارابی) مطلبی تحت عنوان «فقدان درک تاریخی از قانوناساسی» را در نقد ناصرکاتوزیان نوشته و در مقام جمعبندی چنین نوشته است: «کاتوزیان مانند بسیاری دیگراز انقلابیون و روشنفکراناز مشروطیت سلب اعتبار کرده بود و آنرا تجربهای شکستخورده میفهمید و بهآن ارجاع نمیداد. چنین درکی از مشروطیت،که تحولی در حقوق بود و نظام حقوقی جدید زاده آن بود، برای حقوقدانان خطای عظیمی است و این خطای تاریخی در نظام آموزشی دانشکده حقوق وارد شده و همه استادان و دانش آموختگان این دانشکدهرا در چنین بیراههای انداخته است. بدین ترتیب کوششهای کاتوزیان، علاوه بر نقصهایی بسیاریکه داشت،از این نقصان نیز رنج میبرد و بنابراین در غیبت ارجاع بهمشروطیت آثار او درباره قانوناساسی بر پایههای تاریخی و تجربه تاریخی استوار نشده بود و تیرکهای مشروطیت زیر سقفهای لرزان پیشنویس هیئتی نبودکه او نیز در جرگه اعضای آن بود و ازاین رو نمیتوانست بازتابیاز منافع ملی باشد که در صفحه تاریخ ظاهر شده بود. کاتوزیان، بهطور خاص و انقلابیون، بهطور عام، درنیافتند که خرد و دوراندیشی در اینجا میبایست بهتاریخ و حاصل تجربه برآمدهاز آن ضمیمه شود و آنرا تکمیل کند نه آنکه در راهی جدا افتد و خیال کند که میتواند معجزهای و خدمتی بزرگ بزاید. غوغا و طمطراق کاتوزیان در پاسخ بهرحیمی چنان گوش فلکرا کر میکردکه گویی آن هیئت در پیشنویساز چه خلقتی پرده برخواهد داشت.» شایان ذکر است رسول جعفریان، استاد دانشگاه تهران مطلب دوم بخش جستار را با عنوان «دردِ مزمنِ ناامنی حقوقی» نوشته است. در قسمت کتاب فصل به اثر تازه همایون کاتوزیان پرداخته شده و در قسمت کتبشناسی نیز به آثار آیتالله منتظری پرداخته شده است.
شماره هجدهم سیاستنامه در 300 صفحه و به قیمت 70000 تومان در دسترس است.
نظر شما