گفتوگو با مترجم کتاب «ساختن و سکونت» نوشته ریچارد سنت
«سنت» گشوده بودن را لازمه بقا و تداوم شایسته حیات میداند/ شهرفروبسته چه سرنوشتی دارد؟
مهدی نصراله زاده میگوید: ریچارد سنت معتقد است، گشوده بودن لازمه بقا و تداوم شایسته حیات است، در حالی که فروبستگی عامل تباهی و فروپاشی. سنت در کتاب «ساختن و سکونت» کاملا رئالیستی و چه بسا پراگماتیک به موضوع نگاه میکند. گشودگی امکان رشد و یادگیری و تطور و انطباق با موقعیتهای پیشبینیناپذیر را فراهم میآورد و شانس بقا را به معنای زیستشناسانه کلمه افزایش میدهد.
یکی از کلیدواژههای اصلی کتاب که با سایر مفاهیم نسبت اساسی دارد، مفهوم شهر است. در مقدمه فصل یک کتاب به تمایز میان دو مفهوم ویل(مدینه) و سیته(شهر) اشاره شده است. درباره تعریف این دو مفهوم و اساسا ارتباطی که این دو بخش باید با هم داشته باشند توضیح دهید؟
تمایز مورد اشاره (تمایز بین ویل و سیته) شاید مهمترین تمایز کل کتاب باشد. نویسنده البته هیچجا بطور مستقل به این موضوع نپرداخته است، اما این تمایز قطعاً یکی از شالودههای مفهومی کل کتاب اوست. همانطور که در ترجمه بهکرّات مورد اشاره قرار گرفته، منظور از ویل یا مدینه حیثیت مادی یا فیزیکی شهر است و مراد از سیته یا شهر نیز حیثیت معنوی شهر. به تعبیری، میتوان گفت که ویل یا مدینه همان کالبد مادی یا شهر در تمامیت جسمانی آن است؛ و سیته هستی یا حیاتی است که از یک سو بهواسطه وجود آن کالبد مادی اصلاً مجال بروز و ظهور یافته است و از سوی دیگر بهلحاظ وجودی همچون روحی به کالبد مادی شهر زندگی بخشیده است. یکی از دلایلی که نویسنده، بهرغم اهمیت مطلق این دوگانه، صراحتاً و مستقلاً بدان نپرداخته احتمالاً تفکیکناپذیر بودن این دو ساحت در عمل است. حیثیتهای مادی و معنوی شهر عملاً جداییناپذیر هستند و کل کتاب سنت از جهتی تبیین همین مطلب با شواهد و مستندات فراوان از زندگی شهری در نقاط مختلف جهان است: اینکه هرچند شهر و مدینه در مقام تحلیل نسبتی شبیه روح و جسم، یا معنی و ماده، با یکدیگر دارند، اما چنان با یکدیگر درآمیختهاند که سخن گفتن از یکی بدون دیگری عملاً ناممکن استــ یا بهلحاظ اخلاقی باید باشد.
یکی از مسائلی که امروزه شهرسازی با آن مواجه است این است که آیا شهرسازی باید جامعه را آنگونه که هست بازنمایی کند یا خیر؟ پاسخ سنت به این سوال چیست؟
این هم در نظر نویسنده مسئلهای حیاتی است. اشاره به «اخلاق» در عنوان کتاب خود گواه خصلت تجویزی و هنجارین کتاب است، بدین معنی که نویسنده خود را صرفاً شارح و توصیفکنندت روندها و روالهای جاری نمیداند، بلکه در مقام اندیشمند و کنشگری متعهد که به اصول اخلاقی مشخصی ملتزم است، همهجا نگاه ارزشگذارانه و ارزشیابانه خود را در تحلیلهایش به کار میبندد و به شهرسازی و طراحی شهری از منظری صراحتاً اخلاقیــ زمینهای حیاتی برای بهروزی و شادکامی مردمانــ مینگرد. این امر خاستگاه نگاه انتقادی نویسنده نیز هست، امری که مجدداً او را از بازنمایی و توصیف ساده آنچه از دیرباز در زمینه شهرسازی در جریان بوده دور میکند و به کار او سرشتی اخلاقیـ انتقادی (تجویزیـ هنجارین) میبخشد.
یکی از نکاتی که سنت در کتاب به آن اشاره می کند مفهوم گشوده در شهر است و معتقد است شهر گشوده تمایزها و تفاوتهای مردمانش را تحمل می کند و به آنها فرصت خواهد داد تا در قلمروی خود تجربه کنند. آیا این دیدگاه سنت ایدئالیستی نیست؟ در شهر گشوده رابطه بین سیته و ویل چگونه است؟
سنت از صفت «گشوده» درکی سیستمی دارد. شهر بهمثابه یک سیستم گشوده همان خصوصیاتی را دارد که سایر سیستمهای گشوده در ساحتهای طبیعی و برساختی دارند. گشودگی در یک کلام به معنای رشد و تحرک است، در برابر ایستایی و خمودگی و رخوت. اما گشوده بودن صرفاً توصیهای اخلاقی نیست. به نظر سنت گشوده بودن لازمه بقا و تداوم شایسته حیات است، در حالی که فروبستگی عامل تباهی و فروپاشی. در پیوند با پرسش طرحشده، با توجه به توضیح مختصری که داده شد، شاید بتوان گفت که سنت در اینجا اتفاقاً کاملاً رئالیستی و چه بسا پراگماتیک به موضوع نگاه میکند. گشودگی امکان رشد و یادگیری و تطور و انطباق با موقعیتهای پیشبینیناپذیر را فراهم میآورد و شانس بقا را به معنای زیستشناسانه کلمه افزایش میدهد. در مقابل، سیستم بسته سیستمی است که در برابر تحولات انعطافناپذیر باقی میماند، از تجارب خود نمیآموزد، تفاوت را سرکوب میکند و در میانمدت و بلندمدت خودش عامل هلاک خودش میشود. یکی از جلوههای گشودگی نیز پیوند ارگانیک بین وجوه مادی و معنوی شهر (ویل و سیته) است. گشودگی در اینجا به معنای گفتگوی دائم بین حیثیتهای مادی و معنوی شهر است، در حالی که در وضعیت فروبستگی چنین گفتگویی در جریان نیست و بهاصطلاح هریک از این جهات بیاعتنا به دیگری راه خودش را میرود؛ امری که نتیجه بلافصل آن فقیر شدن تجارب زیسته شهرنشینان و تبدیل شدن زندگی شهری به کابوسی دائمی است.
سنت در کتاب درباره مفهوم انسان سازنده مفصل سخن گفته. این در حالی است که باور به انسان سازنده کمرنگ شده است چراکه صنعتی شدن جوامع روی مفهوم کار در جوامع تاثیر گذاشته و اکنون برای درک نقش انسان سازنده در شهر ناگزیر هستیم که به مفهوم کار هم بپردازیم. لطفا در این باره توضیح دهید؟
سنت خود یکی از نظریهپردازان مطرح در زمینه پیشه و فن و هنرهای دستی (کرافت) است و به همین واسطه طبیعی است که به مقوله ساختن و انسان سازنده توجهی ویژه داشته باشد. اینکه نظر او درباره مقوله «کار» چیست، در کتابهای دیگر سنت میتوان نظرات او را دقیقتر خواند و بررسی کرد. منتها بهعنوان کسی که شناختی دستاول از تحولات فناورانه در بالاترین سطح دارد، میتوان گفت که مقوله «کار» برای او امری بدیهی یا مفروض نیست. از همین کتاب هم میتوان فهمید که کار یدی در نزد او بهلحاظ اخلاقی واجد ارزش است و اتفاقاً یکی از دغدغههای او کمرنگ شدن این امر در سایه فناوریهای پیشرفتهای است که عاملیت انسانی و بطور کلی «مهارت» را به شیوههای مختلف تحتالشعاع قرار دادهاند.
امروزه چگونه میشود انسان سازنده و نقش آن را در جوامع تقویت کرد؟
سنت بر عاملیت، کنشگری و مشارکت بهعنوان لازمه زیستن در شهر باز تأکید دارد و این امر همانقدر که طنینی اخلاقی دارد طنینی سیاسی نیز دارد. دفاع او از شهر باز و از تعاملِ جهات مادی و معنوی شهر درواقع دفاع از همین عاملیت و مشارکت با همه استلزامات اخلاقی و سیاسی نهفته در این اصطلاحات است.
کتاب حاضر و ترجمه آن برای شهرسازی ما در ایران که اتفاقا هم با مفاهیمی چون شهر گشوده و انسان سازنده بیگانه است چه رهیافتی میتواند داشته باشد؟
کتاب حاضر، با توجه به سرشت همزمان نظری و تاریخی آن میتواند باعث طرح پرسشهایی درخصوص ماهیت شهرسازی و طراحی شهری و نسبت آن با اخلاق و سیاست شود. صرفنظر از رویکرد خاص نویسنده و راهحلهای پیشنهادی او، نفس طرح این پرسشها مهم استــ چیزهایی که شاید تا پیش از این در نزد ما بدیهی و مفروض انگاشته میشدند در این کتاب تبدیل به پرسش و مسئله شدهاند. همراهی با این رویکرد و اندیشیدن مستقل و متعهدانه به مقولات شهرنشینی و شهرسازی احتمالاً، و بطور همزمان، کمترین و بیشترین تأثیری است که این کتاب برای علاقهمندان به این حوزه میتواند داشته باشد. کتاب شاید کمی شلوغ باشد، اما در رویکرد اخلاقی خود و تعهد خللناپذیری که به زندگی شهری در تمامیت وجوه مادی و معنوی خود دارد صریح و روشن است، ضمن آنکه مثالآوریهای تاریخیاش راه را برای همدلی و هماندیشی با آن هموار کرده است.
نظر شما