یادداشتی به مناسبت سالروز صدور فرمان مشروطیت
انقلاب مشروطه از نگاه رسانههای غربی و تاثیر آن بر روابط خارجی ایران
اتفاقات مشروطه در زمان رخدادش جدا از تاثیرات داخلی که داشت واکنشهای زیادی هم از طرف خارج در پی داشت. در دورانی که هنوز رسانهها در جهان قدرتی همانند امروز نداشتند این رویداد همانند بمب خبری در جهان پیچید.
روی کار آمدن قاجارها اما تیر خلاصی به پیکره ایران بود و آغازگر زمان افول و سقوط شد، همین کافی بود تا به گردنکشان زمان اجازه دخالت و حضور در این مملکت داده شود، روسها از شمال و انگلیسها از جنوب آن چنان به این سرزمین تاختند که گویی حکومت و سیستمی در این مملکت وجود ندارد، جنگهای پیاپی، قراردادهای ننگین، جلوگیری از حضور افراد موثر و توانمند در راس امور لشکری و کشوری و نبود تغییر سیستم حکومت، آموزش، قضاوت و... به سرعت کشور را به بیراهه برد و در اندک مدتی به سرزمینی عقب مانده تبدیل کرد، در این میان مردم و روشنفکران زمان که نمیتوانستند چنین روزگاری را ببینند به میدان آمدند و چنان ورق را برگرداندند که دنیای زمان از آن متحول شد.
توضیح درباره چگونگی این رخدداد خارج از بحث است و شاید چندین و چند صفحه هم کفاف بیان اصل مطلب را ندهد اما همین کافی است بدانیم که این رخداد خیلی پیشتر از جنبشهای مشابه در دیگر ملل بود، روسها یک سال بعد به فکر تاسیس دوما افتادند، مکزیکیها دو سال بعد، هندیها 11 سال بعد، چینیها و ژاپنیها دههها بعد و بسیاری از کشورهای جهان سالها بعد به فکر مشروطهخواهی و نیاز به پارلمان افتادند، حتی عثمانیها که عملا در اروپا قرار داشتند تنها 20 سال پیشتر چنین حرکاتی را آغاز کرده بودند.
ایرانیها برای نخستین مرتبه در زمان فتحعلی شاه و عهدنامه گلستان و ترکمنچای با اروپاییها آشنا شدند، در آن زمان سفیری از ایران به اروپا رفت که به طور کامل ذهنیت آنها را به ایران عوض کرد، اروپاییها که پیشتر ایران را با نادرشاهها و شاهعباسها میشناختند به ناگاه با مردمی آشنا شدند که کیلومترها با استانداردهای جهانی آن زمان فاصله داشتند، همین مسئله در ادامه کار کشورهای اروپایی را ترغیب کرد تا به بهانههای مختلف به سراغ ایران بیایند، سرجان ملکم نخستین سفیر انگلیسی در ایران بود که بیشتر درباریان را از جمله میرزا آقاخان نوری را خرید، او یکی از کسانی بود که کاملا در خدمت انگلیسها بود به طوری که هیچ ابایی نداشت که در سر در خانهاش پرچم انگلیس قرار گیرد، به همین اندازه هم افراد وابسته به روسیه در دربار ایران حضور داشتند، دخالتهای عجیب و غریب کار را به جایی کشاند که حتی روسها در یکی از بندهای قرارداد ترکمنچای آوردند که اروپاییها تنها فردی را به عنوان شاه ایران در آینده خواهند شناخت که از نوادگان مستقیم عباس میرزا باشد، رویدادی که خیلی برای انگلیس ها مهم نبود چرا که آنها با شمال ایران و سرزمینهای نزدیک به روسیه کاری نداشتند و تنها به بنادر ایران اهمیت میدادند، زیرا منطقه کلیدی برای ارتباط با شبه جزیره عربستان، دشتهای عراق، هند و خاک عثمانی بود.
کمی جلوتر که میآییم با مسئله جنگ هرات روبهرو میشویم، در زمان ناصرالدین شاه او برای بازپسگیری هرات این شهر را محاصره کرد اما انگلیسها از آنجا که میترسیدند ایران به خاک هند نزدیک شود با تصرف بوشهر و پیشروی به سمت شیراز، ایران را وادار کردند که این شهر را به افغانستان بسپارد، تا اینجای کار رقابت دولت روس و انگیس به اندازهای زیاد این سرزمین را به زانو در آورده بود، همین باعث شد تا عدهای به فکر بازکردن پای قدرت سومی در ایران بیفتند، با این حال ورود فرانسه و عثمانی این نفوذها را نشکست چرا که هنوز مردم ایران نسبت به مسائل آگاه نبودند و شاید با اهمیت استقلال کامل آشنا نبودند.
اوج این مسائل در دوران ناصرالدین شاه بود، نکته جالب اینجاست که در آن زمان تنها منبع در آمد ایران معادن و بنادر بود که به مساوات میان روسها و انگلیسها تقسیم شده بود، هدف خارجیها کاملا مشخص بود و آن هم ضعف ایران بود چرا که آنها از حرف امثال ناپلئون و عزم و اراده ایرانیها میترسیدند، انگلیسها که در تاریخ لشکرکشیهای نادر به هند را خواننده بودند و از اظهار نظر سردار بزرگی چون ناپلئون آگاه بودند که گفته بود: «اگر بتوانیم ایرانیها را که توانستند عثمانیها را در شرق متوقف کنند تا آنها تنها متوجه غرب شوند را سازماندهی کنیم به راحتی میتوانیم با آنها به قلب آسیا بتازیم.»
در انتهای دوره ناصرالدین شاه افرادی مثل ملکم خان ارمنی، دکتر محمد مصدق، مستوفیالممالک، مشیرالدوله پیرنیا، مخبرالسلطنه، معتمدالملک و سید حسن تقیزاده با ورود به اروپا با عقاید آنها آشنا شدند و فهمیدند که قرنها فاصله میان کشورشان و دنیای روز وجود دارد، بازگشت این افراد در نتیجه باعث شد تا افکار اروپایی هم به ایران بیاید، افتتاح نشریات، تشکیل جلسات گوناگون و... در نتیجه باعث آگاهی بیشتر مردم شد، در آن زمان بسیاری از سران و بزرگان مشروطه تلاش کردند تا با پیروزی این جنبش بزرگ در ابتدا تک قدرتی در مملکت را بشکنند و با وضع قوانین و ایجاد ساختار مانع آن شوند که به آسانی عوامل روس و انگلیس برای امور مملکت تصمیم بگیرند.
در ادامه آنها تلاش کردند تا با باز کردن پای قدرت سومی به ایران قدرت و نفوذ دو کشور انگلیس و روسیه را در ایران بسیار کمتر کنند، البته در این میان انگلستان حمایت گستردهای از مشروطهخواهان انجام داد و گامهای بلندی برای پیروزی این جنبش برداشت چرا که آنها به دنبال اخراج کامل روسها از ایران با توجه به اهمیت نفت بودند با این حال تیر آنها هم به سنگ خورد و بارها پس از تغییر در روند حکومت ایران تلاش کردند تا بار دیگر با قراردادهایی چون 1919 و تقویت شرکتهایی چون نفت ایران و انگلیس بازهم در ایران قدرت و نفوذشان را حفظ کنند اما ناکام بودند چرا که راهیابی افکار جدید به ایران و آگاهی مردم دیگر اجازه این کار را به انگلیسها نمیداد.
با انقلاب مشروطه علاوه بر آگاهی مردم که پیشتر هم به آن اشاره کردیم قدرت سومی چون آمریکا به ایران آمد و باعث شد تا دست بسیاری از این مرز و بوم کوتاه شود، از جمله آنها میتوان به حمایت قاطع آمریکا از جدایی آذربایجان و حضور نظامی روسیه در ایران اشاره کرد، همچنین در ادامه به ایرانیها خود باوری داد و در نتیجه بزرگان و روشنفکران به این باور رسیدند که از این پس رشد و نمو این مملکت نه تنها در گرو حضور خارجیها و حتی قدرت سوم نیست، بلکه تنها با اتکا به توانمندی و پتانسیل داخلی است، تاثیر این انقلاب آنچنان زیاد بود که تنها چند سال بعد از آن و با حضور متفقین در ایران نگاه کاملا متفاوتی به خارجیها وجود داشت. علاوه بر آن اعتبار ایران در دنیای آن زمان بسیار بالا رفت و تغییرات گسترده در سازمانها و نهادها و همچنین تبیین قانون اساسی باعث شد تا ایران در مسیر پیشرفت قدم بردارد.
اتفاقات مشروطه در زمان رخدادش جدا از تاثیرات داخلی که داشت واکنشهای زیادی هم از طرف خارج در پی داشت. در دورانی که هنوز رسانهها در جهان قدرتی همانند امروز نداشتند این رویداد همانند بمب خبری در جهان پیچید. روزنامه نیویورک تریبیون در پنجم ژوئن 1908 نوشت: «انقلاب مشروطه در ایران تهدیدی برای سلطنت» ماهنامه العرفان لبنان هم موضوعات مربوط به مشروطه ایران را با چاپ خبر و مقاله پوشش میداد. در سال ۱۹۰۹ میلادی، این نشریه با چاپ مقالهای با نام «احرار ایران» اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران را توصیف کرد و ضمن تمجید از مظفرالدین شاه به خاطر پذیرش مشروطه، از سیاستهای محمدعلی شاه شدیداً انتقاد کرد.
در همین شماره، ضمن پوشش خبر عزل محمدعلی شاه از سلطنت، پیروزی مشروطهخواهان، نتیجه کوشش «علما و روشنفکران» دانسته شدهاست. به عنوان نمونهای از این کوششها، این نشریه فتوایی از مراجع نجف را چاپ کرد که از مردم خواسته بودند «بر علیه این شیطان قیام کنند.» در جریان مشروطه و وقایع آن، نشریات کشور فرانسه، رویدادهای ایران را دنبال میکردند. از جمله این نشریات میتوان به تان، سیکل، اومانیته، دو جهان و بولتن کمیته آسیای فرانسه اشاره کرد. با این حال، این نشریات بهندرت از حرکتهای مردمی حمایت میکردند. در سال ۱۹۰۹ میلادی، روزنامه اومانیته، مقاله شدیدالحنی با قلم ژان ژورسی در مخالفت با سیاستهای روسیه و انگلیس در ایران چاپ و از سکوت وزارت خارجه فرانسه در این رابطه انتقاد کرد.
نظر شما