نام مبارک امیر مؤمنان، در میان مسلمانان جهان از محبوبیت خاص برخوردار است و کُنیههای آن حضرت نیز، در کنار اسامی ترکیبی، با دیگر ائمه هُدی، خیل عظیمی از مردان عالم را در جهان اسلامی، شکل دادهاند.
در فرهنگ عامه ما، استعانت از نام مولی الموحدین (ع)، همواره جاری و ساری است. در گود زورخانه، اول و آخر نام اوست که به پهلوانان، صیقل روح میدهد و جلای جسم و جان؛ به هنگام «سنگگیری» میشمارند:
بزرگ است خدای ابراهیم؛ دو نیست خدا؛ سبب ساز کُلِ سبب (سید کائنات)؛ چارهساز بیچارگان، الله؛ پنجه خیبرگشای علی (ع)؛ ششگوشه قبر حسین (ع)؛ امام هفتم، محبوب مُلکِ بغداد؛ قبله هشتم، یا امام رضا(ع)؛ نوح نبیالله، کرم از علی ولیالله؛ علی یازده فرزندش برحق؛ جمال قائم صلوات؛ زیاده باد دین نبی (ص) چهارده معصوم پاک؛ نیمه کلام الله، شانزده گلدسته طلا؛ یکصد و هفده کمر بسته مولا؛ خدای هیجدههزار عالم و آدم، ختم شاه نعمتالله ولی؛ بیست آقای قنبر علی است، یک بیست، لعنت خدا بر ابلیس؛ دو بیست، ناز بازوی مردان عالم، سه بیست، ناز سر و سینه مردان عالم، چهار بیست، ناز چهار ستون بدنت، پنج بیست، ناز پنجه قوچاقت، شش بیست، یا امام موسی کاظم (ع)، هشت بیست، ثامن الحجج، نُه بیست، جواد العالمین (ع)، سی جزو کلامالله. از آدم و حوا، دگر نبیالله، شعیب و یوسف و یعقوب، پس خلیلالله؛ ملائکان مقرب، دگر ز جبرائیل ز صوت حضرت داوود (ع)، هم ز میکائیل، یک چهل گرفتی ماشاءالله؛ دو چهل، محمد مصطفی (ص)، سه چهل، علی است شیر خدا، چهار چهل هست، علی ولیالله، پنج چهل پنج تن زیر کسا، شش چهل، شهید دشت بلا؛ هفت چهل، فرزند دلبند مولا، هشت چهل، کشته ز هر جفا، نُه چهل، بر منصور دوانیقی لعنت؛ پنجاههزار بار جمال شصت بند دیو، علی (ع) را صلوات.
درباره مناقب آن حضرت و حقانیت امامت و ولایت ایشان، کتابهایی بس سترگ نگاشته شده است: از کتاب کبیر الغدیر مرحوم علامه امینی، یا تفسیر نهجالبلاغه روانشاد علامه محمدتقی جعفری. از علی (ع) صدای عدالت انسانی جرج جُرداق، تا امام علی (ع) عبدالفتاح عبدالمقصود، و به همین وزن و قاعده، در نعت و منقبت آن بزرگوار:
جاوید، هوشنگ (به اهتمام)؛ مناقبخوانی، موسیقی قدسی، مذهبی و آیینی ایران، 232 صفحه رقعی، انتشارات سوره مهر، چاپ دوم، 1391، تهران.
دوست خوب و نازنینم، هوشنگ جاوید، در فرازی از نوشته خود، درباره منقبتخوانی مولی، چنین نگاشته است: «منقبت یعنی شط فریاد علی (ع) در طول تاریخ، پیراهن خونین از کلمات که بر تن ناباوران لبخند زَنَد. منقبت قطره قطرهی خونی است که بذر زمین حق شده است، نهالی است که کویر را میشکند. کلمهها میطپند، حروف میدَوَند، رگ شعر میکوبد و در ذهن نطفه میبندد و باغ شعر و آواز به بار مینشیند. صدای سود انسان در معامله با خدایش، سَیَلان حق در کوچهپسکوچههای مریدی است، بنگر، تاراجکنندگان زندگی کنار گوش ما شمشیری به هیبت ابن ملجم میسازند، قامت فریب قطامهها برپا شده و محراب مؤمنین، گرمی خونِ تازه را حس میکند. منقبت نخل قدکشیده علی (ع) است بر آسمان ایمان در طول تاریخ، گامهای مرد عدالت و رادی و جوانمردی است در عصر پر از بیگانگی، منقبت صدایی است که زنجیرهای ستم را از هم میدَرَد، منقبت تصویر خنده پروانهای است که همیشه بر گلبرگ لبهایش، شبنم معصومیت و فروتنی مینشست، منقبتخوان، تکرار صدای مردی است که همه وقت صدای صفیر بلندش، که میگفت: «یا دَهرِ اُفّ لَکَ مُنْ خلیل» بلند بود.
منقبتخوان پاسدار هنر بشری است راستکردار که نَفْس نیکی و پاکی بود و در کوچههای عاشقی طناب بر گردن، فریاد خدا میکشید. منقبت چشم بیدار و نگرانِ مردی است به قدرت ذوالفقار بر روز و روزگارِ ما. مردی که زیر ضربه شمشیر، رستگار شدم را فریاد زد تا به خودگمکردگان فردا و فرداها بگویند که: زندگی راه است و مرگ مقصد، پیروزی در راه را یاد بگیریم.
منقبتخوان، حکایت مردی را آواز میدهد که رنج، صیقلش میداد، و در هر گام پرغرور و شکوهمندش چهره پرنیرنگ ستمگران را مینمایاند، مردی که ظالم را به تازیانه میبست، تا مظلوم را پاسخی گفته باشد. منقبتخوان، موجی از انسانها را با خود به لحظههای پُرتبوتاب عاشقی میبَرَد. کناره رودخونِ حق را نشان میدهد. میبَردشان تا کنار بستری که مردی زیر تیغه تیز دهها شمشیر آخته، آرام خفته است. منقبت هرچند خیال، حقیقت است، شعرترین شعر ایمان و ایقان. منقبت صدای گهوارهای تقدیری است که علی (ع) مولای مؤمنین، یار بیکسان، مظهر العجائب آن را فریاد کرد که: فُزت و رَب الکعبه». (ص 7 ـ 46).
هوشنگ جاوید در دیگر اثر خود:
پَرَند ستایش در ایران؛ بازشناسی ذکرخوانی، نعتخوانی و چاووشخوانی، 271 صفحه رقعی، انتشارات سوره مهر، چاپ اول، 1388، تهران
در بخش نعت، از میان دوبیتیهای گیلان، در نعت فخر عالم و آدم، حضرت محمد مصطفی (ص) و مولی الموحدین علی (ع)، آورده است:
«شو جومَه علی (ع) مو خواب بدیه بوم
علی (ع) به مسجد و محراب بدیه بوم
علی (ع) به مسجد و محراب بدیه بوم
علی (ع) دُل دُل سوار بو با محمد(ص)
ایطو خواب شیرین هرگی ندیه بوم
شب جمعه علی (ع) را در خواب دیده بودم، حضرت علی (ع) را در محراب دیده بودم. امیرالمؤمنین سوار بر دُلدُل بود، به همراه محمد (ص)، چنین خواب شیرینی هرگز ندیده بودم.
محمد (ص) با علی (ع) هر دو سوارن، نبو غافیل که هر دو ته برارَن، بزن طبل علی (ع) دین محمد (ص)، گنهکاران همیشک شرمسارن. «غافل مشو، آن چون دو برادرند، بر طبل علی (ع) به خاطر دین محمد (ص) بکوب، بدان که گنهکاران همواره شرمسار میمانند». (ص 2 ـ 161)
در بخش «ذکر» این کتاب، هموطنان اهل سنت حنفی خراسان، میخوانند:
این قیام آسمان و ارض، از نام خداست
چار رکن دین حصار از چار یار باصفاست
هم ز مهر حیدرم، هر لحظه دل را هم ضیاست
و زپی حیدر، حسن (ع) ما را امام و رهنماست
باز از طفلی بسی دارم محبت با حسن (ع)
من حسین را دوست دارم تا که جان دارم به تن
عروةالوثقی است ای دل چنگ زن در این رَسَن
همچون کلب افتادهام من خاکروبم با دهن
خاک نعلین شهیدان با دو چشمم توتیاست
خاندان مصطفی (ع) را من محّب و چاکرم
همچو ماهی غرق در دریای حب حیدرم
جان و دل سازم خدا را، ز حُب ایشان نگذرم
عابدین تاج سرم، باقر دو چشم انورَم
دین جعفر (ع) برحق است و مذهب موسی (ع) رواست
جعفر صادق (ع) تو خود ما را امام برحقی
قرةالعین امامان، نور پاک مطلقی
هرکه از حکم تو پیچید جانان شد شقی
پیشوای مؤمنان است ای مسلمانان تقی (ع)
گر نقی را دوست دارید در همه مذهب رواست
ای که از کین و تعصب دائماً هستی بُخو
از هوای نفس بگذر، مُنکِر یاران مشو
مذهب جعفر بگیر و در پی موسی برو
ای موالی وصف سلطان خراسان را شنو
ذرهای از خاک قبرش دردمندان را دواست
من یقین دارم که حیدر اولیا را خاتم است
اسدالله هست در بازوش، اسم اعظم است
لافتی الا علی، جانانه نه این قول من است
عسگری نور دو چشم عالم است و آدم است
همچو مهدی (عج) یک سپهسالار در عالم کجاست؟
(ص 4 ـ 193)
خجسته عید ولایت بر تمام محبان و عاشقان مولی علی (ع) مهنا.
در مذهب ما کلام حق نادعلی است
طاعت که قبول حق شود، یاد علی است
از جمله آفرینش کون و مکان
مقصود خدا، علی و اولاد علی است.
نظر شما