در فصل نخست این کتاب در کلیات آمده است: «مسئله شکلگیری بافتهای فرسوده، ناکارآمد و مسئلهدار شهری و چگونگی مداخله در آن در ادبیات و متون علمی ذیل مفهوم «مسئله شهری و زوال شهری» صورتبندی شده است. «دامنه تغییرات در بسیاری از شهرهای جهان بی سابقه است و فرایندهای تجدید ساختار شهرها را بهگونهای تغییر داده است که در دهههای قبل قابل پیشبینی نبود. یکی از آثار این فرایند پدیدهای است که تدریجا تحت عنوان زوال شهری شناخته شده است. مسئله شهری را میتوان ناشی از عملکرد ناقص اقتصادهای شهری محلی و محرومیت اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و محیط زیستی ناشی از آن دانست. این درواقع محرومیتی است که در غیاب مداخله بیرونی، ماندگار به نظر میرسد. در نتیجه آن در بسیاری از مناطق شهری در صورتیکه مداخلات و اقداماتی در آنها انجام نشود، باسیر نزولی کفایت و استقلال مواجه میشوند. این سیر نزولی در سطح محلی پارهای از نشانهها و عوارض را در برمیگیرد. به عنوان مثال، شاخصههای اجتماعی از افزایش نابرابریهای درآمدی، بزهکاری یا جرم و منازعات حکایت دارد و شاخصههای اقتصادی نشان دهنده صنعتزدایی و زوال صنایع، افزایش بیکاری، وابستگی خانوادهها به کمکهای دولتی و زوال زیرساختها هستند. این فرایندها غالبا همدیگر را تقویت کرده و درنتیجه پدیدههای نابرابری و انزوای اجتماعی به طور فزایندهای تمرکز مییابند».(مککارتی1389)»
در ادامه نیز آمده است: «وضعیت کنونی محله خاک سفید و مسائل و مشکلاتی را که در این محله پدید آمده، میتوان از منظر چگونگی پیدایش و دگرگونیهای یک محله و اجتماع محلی طرح و بررسی کرد. مفهوم اجتماع محلی یا جامعه محلی یا جامعه بومی و کاربرد آن برای یک محله شهری ممکن است با ابهامات و مناقشات مفهومی، نظری و روششناختی متعددی همراه باشد.»
نویسنده درباره ضرورت انجام اینگونه پژوهشها نوشته است: «بخش عمده مطالعات موجود درباره محله خاک سفید حول محور جزیره یا محله غربت و تخریب آن و پیامدها و آثار آن است. رویکردهای مطالعات انجام شده نیز عمدتا مبتنی بر آسیبشناسی این نوع از مداخله در محله خاک سفید بوده است. در سالهای اخیر نیز در مورد اقداماتی که در زمینه نوسازی و بهسازی محله صورت گرفته است با رویکرد ارزیابی تاثیرات اجتماعی مطالعاتی انجام شده است. این نوع از مطالعات اگر چه سعی داشتهاند وضعیت کلی محله خاک سفید را مورد توجه قرار دهند با این حال تمرکز آنها بیشتر بر یک موضوع خاص یا طرحها و اقدامات موضعی و موضوعی بوده است. لذا انجام مطالعاتی که دید کلی نسبت به ویژگیها، تحولات و مسائل کالبدی و اجتماعی محله خاک سفید داشته باشد ضرورت دارد. از این جهت دادههای حاصل از اینگونه مطالعات میتواند به منظور شناخت کلی وضعیت کنونی و روند تحولات آتی این محله برای سازمانها و نهادهای مرتبط مفید واقع شود.»
هدف کلی این تحقیق، شناسایی پیشینه تحولات و نیازها و مشکلات محله خاک سفید و راههای بهبود شرایط آن است. ذیل این هدف کلی، این مطالعه به دنبال اهداف اختصاصی زیر است: 1- شناسایی پیشیبنه شکلگیری محله و مهمترین وقایع و روندهای تحولات جمعیتی، اجتماعی، اقتصادی و کالبدی محله 2- شناسایی وضعیت موجود محله از نظر ویژگیها و ساختارهای کالبدی، اجتماعی و نهادی 3- شناسایی مهمترین مسائل، مشکلات و نیازها و اقدامات ضروری محله 4- ارائه راهکارهای کاهش آسیبها، بهسازی و ارتقاء وضعیت محله.
در انتهای کتاب در جایی که نتیجهگیری و پیشنهادها آمده است نویسنده مینویسد: «فارغ از نوع نگرشها و تعاملات مردم و شهرداری و دیگر نهادهای مدیریت شهری درباره مسائل و مشکلات محله خاک سفید، تحولاتی که بهویژه پس از دوره جنگ تحمیلی و پس از اجرای سیاستهای موسوم به تعدیل ساختاری و تعدیل اقتصادی در سطح کلان کشور روی داد و پیامدهای آن بر وضعیت عمومی فقرا و تهیدستان شهری و راهکارهایی که در حوزه اقتصاد سیاسی و مدیریت شهری برای مواجه با پدیده روربه گسترش فقر شهری در این سالها در پیش گرفته شد، بهویژه غلبه برنامههای نوسازی به عنوان مهمترین برنامههای مدیریت شهری برای مداخله در بافتهای فرسوده، ناکارآمد و مسئلهدار شهری، جریان اصلی تحولات جمعیتی، اقتصادی، اجتماعی و کالبدی محله خاک سفید را در دو دهه تخیر شکل داده است. آنچنان که در بخش پیشینه شکلگیری و تحولات محله و توصیف ویژگیها و ساختارهای کالبدی، جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی خاک سفید ذکر شد، جریان اصلی حاکم بر این تحولات را میتوان جریان تقطیع، کوچکسازی، ریزدانهسازی و فرسودهسازی بافت کالبدی، اقتصادی و اجتماعی محله خاک سفید دانست که بهگونهای طنزآمیز، درست در نقطه مقابل ایدهها و برنامههای رسمی نهادهای مدیریت شهری یعنی برنامه تجمیع و نوسازی قرار داد. براساس این تحولات دو دهه اخیر میتوان نشانههایی دال بر فراهم شدن افول و زوال محله خاک سفید از لحاظ کالبدی، اقتصادی و اجتماعی مشاهده نمود. نیروی اصلی پیش برنده این فرایند افول را میتوان شکلگیری بازار غیررسمی زمین و مسکن و سوداگری ماشینهای رشد محلی دانست که رویارویی با دیگر بازیگران و مدعیان مالکیت بر زمینهای مجهول المالک خاک سفید برای تصاحب ارزش افزوده ناشی از سوداگری زمین و مسکن، زمینههای افول و زوال محله را فراهم ساخته است.»
به اعتقاد مولف، «در محله خاک سفید همانند سایر محلات فقیر نشین موانعی برای مشارکت مردم و نوسازی اجتماعی وجود دارد، از قبیل فقدان سواد و مهارتهای اجتماعی در مردم برای مشارکت در امور محله، تعداد محدود انجمنها و تشکلهای مردمی در محله، ساختار قدرت رسمی مافیایی و پیوند آن با منافع باندها، افراد و گروههای خاص، پیوند ساختار مافیایی شورایاری با برخی عناصر رسمی شهرداری که لازم است برای برطرف کردن این موانع برنامههای آموزشی، ترویجی، طرفیتسازی و توانمندسازی ساکنان طراحی و اجرا شود.»
سبحانی تاکید میکند: «لازم است پس از حل مسائل اساسی محله و بهویژه مسئله اسناد مالکیت اراضی و املاک محله و اجرای برنامه نوسازی کالبدی در محله اقدامات جبرانی و یارانههایی برای سهیم کردن ضعیفترین گروههایی که به واسطه عدم ماکیت زمین و مسکن ممکن است از مزایای نوسازی محروم شوند طراحی شود تا از رانده شدن این گروهها از این بافتهای نوسازی شدده به مناطق دیگر جلوگیری شود.»
در پشت جلد کتاب نیز آمده است: «درباره خاک سفید کلیشههای رسانهای زیادی خلق شده است؛ از نحوه پیدایش آن تا وضعیت کنونیاش. در این مطالعه سعی شده است با بررسی ریشههای شکلگیری و تحولات خاک سفید، برخی از این کلیشهها با تکیه بر مطالعات اسنادی و میدانی مورد نقد قرار گیرد و از استیگمای جان سختی که همچنان اصرار دارد از طریق بازتولید ترس و نگرانی عمومی نسبت به محله، برخوردهای سخت و مخرب با آن را توجیه سازد و محرومیت مردم محله تداوم بخشد، فاصله بگیرد.»
نظر شما