در مقدمه این کتاب آمده است: «بسیاری از صاحبنظران بر این باورند که برای تبدیل شدن شهرها به مکانهایی «سرمایهپذیر» و «آماده سرمایهگذاری» به سرمایهگذاری شهری بیش از پیش نیاز است (کلارک، 2007)، به همین سبب شکلهای نوآورانه تامین بودجه مشارکتی (شراکتهای عمومی- خصوصی) و سرمایهگذاریهای مشترک میان بخش عمومی و خصوصی بیش از پیش اهمیت یافتهاند. به واقع این موضوع در شرایط رکود اقتصادی کنونی اهمیت بیشتری دارد؛ رکودی که از اواخر سال 2007 آغاز شد و احتمالا باعث آغاز فرایند ساختارگردانی مالی پردامنهای خواهد شد و شهرها را به سوی یافتن و آزمودن ابزارهای مالی و روشهای پولسازی جدید سوق خواهد داد. با این حال، بهرغم پشرفتهای اخیر در سیاستگذاری و اجرای بازآفرینی شهری هنوز دانش ما درباره بعد اجتماعی بازآفرینی شهری پایدار، بهویژه سنجش و ارزیابی آن محدود است. از این رو ضرورت پژوهش در این زمینه آشکار میشود.»
نویسندگان در قسمتی از کتاب اهداف کلان را بدینگونه شرح میدهند: «در کتاب پیش رو به بررسی رویکرد دولتهای محلی، توسعهدهندگان و صنایع ساختمان، سرمایهگذاران و صندوقهای مالی به بازآفرینی شهری توأم با پایداری اجتماعی خواهیم پرداخت. غرض اصلی از نگارش این کتاب شناسایی و بررسی ابزارها و الگوهای بازآفرینی شهری با پایداری اجتماعی، و بهترین نظامهای ارزیابی مورد استفاده در شهرهای اروپا است که تجارب برتر و ابزارها و سنجههای نوین ارزیابی پایداری اجتماعی را در بر میگیرد.»
کتاب از سه بخش تشکیل شده است. بخش اول شامل فصلهای نخست تا چهارم به زمینه پژوهش و مرور ادبیات موضوع بازآفرینی شهری، پایداری اجتماعی و ابزارهای تحقق آن اختصاص دارد. علاوه بر این، چارچوب نظری واکاوی تجارب برتر در مطالعات موردی در این بخش شکل میگیرد. فصلهای دوم و سوم به تجزیه مفهوم پایداری اجتماعی و بررسی فرگشت معنایی آن میپردازند و شکلگیری روشهای نوین ارزیابی را که برای سنجش مفهوم ذاتا پیچیده ناپایداری اجتماعی به کار میروند، بررسی میکنند. فصل چهارم ماهیت بازآفرینی شهری را در نسبت آن با رشد مسئولیتپذیری سازمانی سرمایهگذاری مسئولانه مورد بررسی قرار میدهد و به این موضوع میپردازد که این مقولهها چگونه به موازات اهمیت یافتن دستور کار پایداری، باعث رشد مشارکت نهادها در بازآفرینی شهری شدهاند.
بخش دوم کتاب شامل فصلهای پنجم تا دهم است، این بخش چشماندازی بر سیاست بازآفرینی شهری در اتحادیه اروپا ارائه میدهد و یافتههای مهم حاصل از تحلیل نمونههای مطالعاتی و آموزههای به دست آمده از هر یک را در زمینه درونمایهها، روشهای ارزیابی و نظامهای پایش پایداری اجتماعی گزارش میدهد. فصل پنجم به طور مشخص به توصیف زمینه سیاستگذاری اروپا و بیان نحوه مشارکت اتحادیه اروپا در سیاست بازآفرینی شهری، بهویژه بررسی نقش صندوقهای ساختاری در اشاعه توسعه شهری پایدار اختصاص یافته است. بقیه فصلهای این بخش به مطالعه نمونههای بازآفرینی شهری و پایداری اجتماعی فراگیر در آبگیر روث کاردیف، لامینا – سن آدریادوبزوس، پورتاپالاتزو در تورین، پیمان جنوب روتردام و لایپزیگ شرقی اختصاص دارد.
مهمترین یافتههای بخش اول و دوم کتاب در بخش سوم آن که شامل فصلهای 11 تا 12 است مطرح خواهد شد. به ویژه فصل 11 به ارائه چارچوب پیشنهادی مولفان برای ارزیابی پایداری اجتماعی خواهد پرداخت که براساس تحلیل نمونههای مطالعاتی و مرور ادبیات موضوع، به عنوان بخشی از فرایند پژوهش تنظیم شد. فصل دوازدهم نتایج اصلی به دست آمده از این پژوهش را به طور خلاصه بیان میکند و توصیههایی برای بهبود ارزیابی پایداری اجتماعی بازآفرینی در شهرهای اتحادیه اروپا پیشنهاد میدهد.
بیل بولر مدیر بخش سرمایهگذاری و بازآفرینی کالبدی شرکت کسب و کار در اجتماع محلی انگلستان درباره این کتاب میگوید: «نوشتار حاضر طیفی از تجارب برتر را، از اقدامات دولتی در شهرهای مهم اروپا تا فعالیتهای سرمایهگذاران خصوصی مانند ایگلو، در بردارد و صادقانه به چالشهایی چون تفکیک ابعاد مختلف اثرات بازآفرینی و تعریف شاخصهای سنجش «مسائل نرم» میپردازد. خوشحالم که نویسندگان کتاب از نارسایی رویکردهی پیشین که سعی داشتند نسخه سادهای از چهارچوب سطر آخر سهگانه را در بازآفرینی شهری نیز به کار زنند، پرده برداشتهاند. آنان به روشنی لزوم اتخاذ رویکردی پیشرفتهتر را نشان دادهاند که پیچیدگیها و نیازهای اقتصادی- اجتماعی مردم، شهرها و سرمایهگذاران را دریابد.»
در پشت جلد کتاب نیز درباره تلفیق بازآفرینی و پایداری شهری آمده است: «تلفیق بازآفرینی شهری با پایداری و تولید مفهوم مرکب «بازآفرینی شهری پایدار»، محصول سیر تحولی است که مفهوم بازآفرینی از سرگذارنده است. اقدامات بازآفرینی اغلب در محقق ساختن اهداف عملیاتی خود بسیار موفق بودهاند، اما بیشتر اوقات از درک دلایل ریشهای محرومیت یا پنجه درافکندن با آنها ناتوان ماندهاند. دستیابی به پایداری اجتماعی، نیازمند رویکردی جسورانهتر به بازآفرینی است که ابعاد بیشتری از شهر را در برمیگیرد.
امروز این باور بیش از پیش قوت گرفته است که پایدار شدن بازآفرینی نیاز به رویکردی بلندمدت و چندبعدی دارد که بر تغییر بافت شهری از طریق ایجاد زیرساختها، بهسازی مسکن و بازسازی ساختمانها و ارضی متروک، به مسائلی پون رفع بیکاری، افزایش دسترسی به آموزش و کاهش جرم و جنایت نیز توجه کند.»
نظر شما