حامد نوری پسر کوچک شهید علیرضا نوری؛ مشاور مدیرعامل راهآهن ضمن تبریک روز قلم، در ادامه بیان کرد: انتشارت 27 بعثت از سال 95 تحقیق درباره کتاب «صبح روز نهم» را آغاز کرد. بخش عمدهای از اتفاقات و داستانهای زندگی شهید نوری که در این کتاب به تحریر درآمده، به راه آهن بازمیگردد.
وی ضمن تشکر از زهرا زمانی محقق این کتاب، به قلم گلعلی بابایی نویسنده دفاع مقدس اشاره کرد و گفت: مطالب این کتاب دارای فراز و فروهای زیبایی است که از سوی نویسنده به تصویر کشیده شده است. کتاب «صبح روز نهم» از دوره کودکی شهید نوری آغاز و به ترتیب تا جنگ و راهآهن و بعد زندگی شخصی شهید که شاید الگوی مناسبی برای کسانی باشد که میخواهند بیشتر از شهدا بدانند، ادامه پیدا میکند.
نوری افزود: دلتنگی مادران شهدا را هیچکس نمیتواند به تصویر بکشد! مادری که عاشقانه فرزندش را بزرگ کرده است. مادر شهید نوری تا آخرین لحظه عمرش عکس پسر شهیدش کنار تختش بود. قلم چگونه میتواند این دلتنگی را به تصویر بکشاند؟ قلم چگونه میتواند از دلتنگی همسر شهید بگوید؛ همسری که در بدترین نقطه جنگی زندگی می کرد. همسری که دو ساعت در شهر اندیمشکی زندگی میکند که تنها در یکی از روزهایش عراق با 54 هواپیما این شهر را بمباران میکند.
من کودکیام همینجا زیر چادر چنین مادری گذشت که صدای آیهآلکرسی خواندنش، پناه یک کوه را به من هدیه میداد. این زن از اولین روزی که وارد این شهر شد تا روزی که از لرزش سینی چای در دستانش میشد فهمید که عزیزش شهید شده، روزگارش را سپری کرده و چه کسی میتواند این تصاویر را روایت کند؟ چه کسی میتواند دلتنگی فرزند شهید را روایت کند؟
قلم همیشه از روایت این دلتنگیها عاجز خواهد ماند. اما تلاشهای بسیاری در نشر 27 انجام شد تا این کتاب به حقیقت خودش نزدیک شود.
وی در پایان سخنانش، شعری که روی مزار پدر شهیدش هک شده را خواند:
«ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم
دنیا اگر از یزید لبریز شود ما به پشت به سالار شهیدان نکنیم»
عشق به زندگی در بدترین شرایط
در ادامه این برنامه، گلعلی بابایی؛ نویسنده کتاب درباره نگارش کتاب بیان کرد: من آنچه را لازم میدانستم در کتاب گفتم و خوشحالم که بعد از یک تلاش جمعی با کمک مدیرعامل انتشارات 27 بعثت، محقق کتاب زهرا زمانی و همه دوستانی که برای این کتاب زحمت کشیدند، «صبح روز نهم» مثمرثمر شود.
این نویسنده پیشکسوت دفاع مقدس، ادامه داد: خوشحالم که توانستم یکی از سرداران سرزمین مادریام را معرفی کنم؛ شهید علیرضا نوری از استان مازندارن که در تهران فرمانده میشود. معمولا اینطور فرماندهان کمتر مطرح و شناخته میشوند، مگر در استان خودشان. در تهران به دلیل غیربومی بودن کمتر معرفی میشوند. امیدوارم این کتاب در معرفی شهید نوری به جامعه موفق باشد.
وی درباره سیر نگارش این کتاب نیز گفت: من سه ویژگی از شهید نوری یاد گرفتم: مدیریت جهادی و انقلابی، عشق به زندگی در بدترین شرایط و در آخر دلاوری و جوانمردی که هر سه مورد اینها در شهید علیرضا نوری بارز بود. مدیریت ایشان از قبل انقلاب با آن گروههایی که در راهآهن برای هستههای انقلاب ایجاد کرده بود و حضور در صحنههای تظاهرات و پیروزی انقلاب و بعد خودِ راهاندازی راهآهن. من احساسم این است که این کتاب بهنوعی تاریخ شفاهی راهآهن جمهوری اسلامی است و حتی خیلی از نکات برای من تازگی داشت. بعضی از کارهایی که در راهآهن در زمان جنگ انجام شده و من خودم بهعنوان یک رزمنده شاید اینها را نمیدانستم، اما با تحقیقاتی که بهدستم رسید، پی بردم که واقعا بعضی از سازمانها و وزراتخانهها چقدر نقش حیاتی داشتند، اما این مسائل هیچوقت برای ما بازگو نشده است.
بابایی در ادامه اظهار کرد: در نگارش «صبح روز نهم» این زحمتها به تصویر کشیده شده است. مورد دیگری که در این اثر به آن اشاره شده این است که شاید خیلی از مردم فکر کنند، کسانی که در جبهه بودند شاید ترک دنیا کرده و عشق به شهادت داشتند، اما در این کتاب و در مصاحبه با همسر ایشان ما متوجه شدیم که این شهید چقدر عاشق همسر و زندگیاش بوده، اما لحظهای از تلاش برای حضور در جبهه خسته نمیشود تا روز نهم بهمن 1365 در شلمچه با اذنی که از سردار کوثری میگیرد که آن هم قصههای خودش را دارد، توانست در خط مقدم حاضر شود.
قصه شهادتش نیز شنیدنی است و شنیدن این خبر به همسرش هم چیز عادی نیست. اینها به ما درس میدهد. بزرگی این شهید و خط به خط زندگیاش، برای امروز همه موثر است.
وی در پایان گفت: در روزهایی بهسر میبریم که با سالگرد ربوده شدن حاج احمد متوسلیان مصادف شده و ما امیدواریم که اگر زنده است، خدا او را به ما برگرداند و اگر هم به خیل شهدا پیوسته، با شهدای کربلا محشور و ما را شفاعت کنند.
الگویی ارزشمند از سبک مدیریت جهادی و انقلابی
در بخش دیگری از این آئین، سردار حسنزاده، درباره کتاب شهید نوری، بیان کرد: وقتی کتاب زندگینامه شهید نوری را مطالعه میکنید، در واقع یک سبک زندگی اسلامی و انقلابی و الهی را یاد میگیرید. کار بزرگی که گلعلی بابایی و همکارانش انجام دادند، اثر فاخری را از سبک زندگی یک مرد الهی بهجای گذاشت و با توجه به توضیحاتی هم که خودشان دادند، این کتاب نهتنها فقط سبک زندگی اسلامی و انقلابی است، بلکه این کتاب و زندگینامه این شهید میتواند یک الگوی بسیار ارزشمند بهعنوان سبک مدیریت جهادی و انقلابی باشد.
فرمانده سپاه تهران، افزود: توصیه میکنم همه از مدیرعامل راهآهن جمهوری اسلامی تا مجموعه انتشارات 27 بعثت تلاش کنند این کتاب را بهعنوان کتابی برتر و الگو هم در سبک زندگی اسلامی و هم در سبک مدیریت اسلامی و جهادی انقلابی، معرفی کنند. حتما این کتاب مورد استفاده همه مدیران، فرماندهان امروزی ما است. این میتواند ترکیبی از توان مدیریتی و مجاهدتهای میدان نبرد، بهترین و ارزشمندترین الگو در گام دوم انقلاب اسلامی باشد که ما امروز بهشدت نیازمند مدیرانی هستیم که از این وِیژگیها برخوردار باشند.
من با خدا معامله میکنم
این برنامه با سخنرانی همرزم شهید علیرضا نوری، سردار کوثری از فرماندهان دفاع مقدس ادامه پیدا کرد. وی اظهار کرد: همه گفتنیها گفته شد و من به بیان یکی دو خاطره از این شهید بزرگوار بسنده میکنم که این خاطرات در کتاب هم بیان شده است. یادم میآید که سال 65 در دفتر فرماندهی کل سپاه آقای رسولزاده از تهران با من تماس گرفته و گفتند: حکم جانشینی راهآهن سراسری آقای نوری از طرف وزیر راه یعنی آقای سعیدیکیا امضا شده و این حکم را میفرستیم و شما با آقای نوری تسویه کنید که به تهران برگردند و در راهآهن مشغول خدمت شوند. شهید نوری یک مسئول با تفکر انقلابی بود. حکم را به ایشان دادم و گفتم باید برگردید! یکی از دستانش هم که قطع بود! اول عذرخواهی کرد و بعد با همان یک دست حکم را پاره کرد و گفت که من اگر میخواستم تهران بمانم که اینجا نمیآمدم، من با خدا معامله میکنم؛ همینطور هم بود.
وی در ادامه صحبتهایش گفت: عراق در سال 65 جنگ روانی علیه ما راه انداخته بود تا پیروزی فاو را خنثی کند. مهران را گرفتند و گفتند مهران در مقابل فاو! من در این سال بودم که بخاطر وضعیت دست شهید نوری و حجم زیاد کارها به ایشان گفتم شما به خونه برگردید. خانوادهاش در خانههای شهید کلانتری که حداکثر 15 کیلومتر با ما فاصله داشت، مستقر بودند، اما باز هم قبول نکرد و در قرارگاه ماند؛ اینطور با صلابت و مصمم بود. شبی هم که عزم رفتن به عملیات را کرد و من هرچه اصرار کردم که نرود، قبول نکرد. 35 سال گذشته، اما من اشک ایشان را هنوز بهخاطر دارم، وقتی برای رضایت اصرار کرد. صبح روز نهم بهمن بود که خبر شهادتش را به من رساندند. امیدواریم بتوانیم این فداکاریهای شهدا در راه خدمت به مردم را ادامه بدهیم.
جوانان ما نرفتند شهید شوند تا ما برای آنها گریه کنیم
دیگر سخنران این آئین رونمایی، همسر شهید علیرضا نوری بود. طوبی عربپوریان، بیان کرد: من از خانواده سپاه، راهآهن جمهوری اسلامی و فرهنگیان کشور تشکر میکنم. برادران من از نوری بسیار زیبا صحبت کردند. من هم از قبل انقلاب از روزهای آشنایی با او برای شما میگویم. ما مسلمان بودیم، اما خیلی چیزها را نمیدانستیم و روزی که با نوری آشنا شدم، خدا شاکرم که این راه را برای من قرار داد.
وی افزود: من شاگردی ایشان را کردم و خداوند استاد خوبی را سر راه من قرار داد. نوری همیشه دوست داشت، ناشناخته کار کند و حتی خانواده های ما خیلی از مسائل کاری نوری را نمیدانستند. کتابهایی که نوری برای من میآورد و امام را به من شناساند. خدا را شکر میکنم. قرار ما این بود که با انقلابمان یک زندگی ساده و سالم داشته باشیم و به نسل آینده تقدیم کنیم؛ یک ایرانی با تمدن و مسلمان. جوانان ما آگاه شده بودند و باور کرده بودند. زندگی امام را خوانده بودند و شناخته بودند. اما جنگ تحمیلی این آرامش را از ما گرفت. محاصره اقتصادی و جنگ که دسته دسته جوانان ما به منطقه رفتند. بعضی مواقع به نوری میگفتم حالا مجروح هستی و نمیتوانی به منطقه بروی، اما میگفت که اگر من را از منطقه برگردانی، انگار ماهی را از آب گرفته باشی!
همسر شهید نوری گفت: باور ما اینقدر قوی بود. جوانان ما نرفتند شهید شوند تا ما برای آنها گریه کنیم. دین ما دین رفاه و شادی است، اما متأسفانه عدهای در این سالها نفوذ کردند. جنگ هم که تمام شد، عدهای وارد میدان شدند، هر کسی که میدانید و فکرش را میکنید و اینها به باورهای بچههای ما لطمه زدند! همه ما همسران شهدا که زجرکشیده و زخمخورده هستیم، غیر از این میخواستیم که نسل آینده ما در رفاه و آسایش باشند؟ این خواسته برای فرزندان خودمان نبود! برای نسل آینده بود. برای سرزمینم بود. برای همه جوانان عزیزم. اما متأسفانه مدیریت ضعیف و بیتدبیری و دوگانگی فرهنگ را در بین بچههای ما ایجاد کردند و باور بچههای ما را گرفتند.
منیژه عربپوریان اظهار کرد: ما بدهکار نسلهای آینده هستیم. اکنون من لرزان هستم، بهخاطر مصیبتهایی که کشیدم، اما باز هم به حرف مقام معظم رهبری باشد، همان درخت درخت تنومند خواهم بود، همانطور که در بیستسالگی انقلاب کردم. مسئولین بیکفایت را کنار بگذارید. اکنون که من اینجا ایستادهام، ضربههایی به این مملکت میخورد که چند برابر بدتر از چند ماه پیش است. امیدوارم با روی کار آمدن مسئولان باکفایت، بچههای ما دوباره باور کنند که مدیریت ضعیف و این دوتابعیتیها، این ناملایماتها را ایجاد کرد.
وی ادامه داد: من بهعنوان یک همسر شهید که شما تنها گوشههایی از زندگی ما را در این کتاب میخوانید، فقط تقاضا دارم که باور بچههای این سرزمین را به آنها برگردانید. بچههای ما باید یک ایرانی سرافراز در سراسر این جهان زندگی کنند.
همسر شهید نوری در پایان با تشکر از گلعلی بابایی، گفت: در روز قلم، قلم شما انشاءلله مبارک باشد. امیدوارم نوشتههای شما از شهدای ناشناخته و گمنامهای جنگ باشد. انشاءلله نگارش شما نگارش حق است.
باید به گذشته برگردیم
در پایان این برنامه، سعید رسولی؛ معاون وزیر راه و شهرسازی، بیان کرد: این آئین بسیار باشکوه و باعظمت است. امروز از کتابی رونمایی میشود که شروع حرکتی در راهآهن و جامعه خواهد بود. از شهید نوری شنیدم. در این برنامه یادآوری شد که برای ما ارزشهایی علت خدمت هستند. ارزشهایی که 124 پیامبر برای ترویج آنها آمد. ارزشهایی که براساس آنها افتخار میکنیم مسلمانیم. ما افتخار میکنیم که در دوره بابرکت جمهوری اسلامی در یک کشور زندگی میکنیم. ما باید برگردیم به گذشته. به کجا چنین شتابان؟ ببینید کدام ارزشها به این خاک عزت داد؟ به آن ارزشها برگردیم. ارزشهایی که امروز تمثال مبارک شهدایی اینجا است به آنها تعظیم میکنیم. کسانی که جان خود را تقدیم کردند.
وی افزود: ارزشهای آنها چه بود؟ و آیا ما که در همین نظام و عصر با آنها زندگی کردیم و خیلی از دوستان در اینجا هستند، نگاه کنیم و ببینیم آیا ما در مسیر این شهدا هستیم؟ در مسیر ارزشهای آنها هستیم؟ نمیگویم به اندازه معرفت و درک این شهدا! فقط ببینیم خاک پاک این شهدا را میبینیم؟ ببینیم در این مسیر حرکت میکنیم یا نه؟ خدا را شکر که خانواده بزرگ راهآهن افتخار دارد که از قبل انقلاب، به متشرع بودن شهره بوده و دوره انقلاب هم به انقلابی بودند. امروز در جنگ اقتصادی، به وظیفهای که باید انجام بدهیم، توجه کنیم! امروز مقام معظم رهبری اذن جهاد اقتصادی دادهاند. شهید نوری حکم راهآهن را پاره کرد، نه بهعلت بیاعتنایی به راهآهن، بلکه گفت خون میدهم که راهآهنی که بعد از من میماند به کشورم خدمت کند! این اندیشه انقلابی است.
سعید رسولی در پایان گفت: ما امروز افتخار می کنیم که با 247 شهید راه آهن در این مجموعه خدمت میکنیم. با رونمایی این کتاب مسئولیت راهآهن سنگینتر میشود و انشاءلله این شهدا شفیع ما در آن دنیا شوند.
نظر شما