امروزه مطالعات اجتماعی، بیش از روش تحقیق مناسب به بلندنظری و شجاعت اخلاقی همراه با صداقت علمی نیازمند میباشند. چرا كه این قبیل مطالعات نه تنها با تجربیات شخصی محقق و اطرافیانش تلاقی پیدا میكند بلكه با مركز ثقل جامعه نیز ربط دارد. صحبت درباره مطلقهها از این دست موضوعات است.
بیوک محمدی در مقدمه کتاب نوشته است: «مطلقهها هم به عنوان گروه مسئلهدار و هم گروه مسئلهزا برای جامعه مطرح بودهاند. آنان كه از همسرشان جدا میشوند، حتماً دلایلی برای خود داشتهاند. جدایی همسران با اینكه امری غیرقانونی یا غیر اخلاقی نیست اما در نهایت هم برای اعضاء خانوادهها با درد و رنج همراه است و هم در انظار، امری منفی تلقی میشود. تا آنجا كه از طلاق، به عنوان یك مسئله اجتماعی نامطلوب یاد میشود. جدایی همسران، معضلی است كه به دلیل ملاحظات سیاسی، سعی میشود وجود آن را به سكوت برگزار کرد. برخی از مسئولین علاقهای به مطرح کردن وجود چنین مشکلی در جامعه ندارند. چرا كه آشكار كردن بخشی از چهره نامطلوب جامعه، ضعفهای ما را به نمایش میگذارد. تحقیق حاضر سعی دارد با نگاهی عینی و جامع با هر دو جنبه این مسئله برخورد كند. شاید این تلاش روشنگرانه برای افراد درگیر در این مشكل قابل استفاده باشد و برای مسئولانی كه مشتاق به حل مسئله هستند نیز تا حدی راهگشایی کند.
امروزه مطالعات اجتماعی، بیش از روش تحقیق مناسب به بلندنظری و شجاعت اخلاقی همراه با صداقت علمی نیازمند میباشند. چرا كه این قبیل مطالعات نه تنها با تجربیات شخصی محقق و اطرافیانش تلاقی پیدا میكند بلكه با مركز ثقل جامعه نیز ربط دارد. صحبت درباره مطلقهها از این دست موضوعات است. در لابلای مصاحبهها و مشاهدات متوجه شدیم كه چگونه در عمق مشكلات مطلقهها، مشكلات فردی و مسایل اجتماعی خودنمایی میكنند در راستای چنین برداشتی است كه در این تحقیق، تغییر نقش اجتماعی مطلقهها را در سایه تجارب زندگی روزمرهشان، محور قرار دادهایم. از این رو است دغدغه خود از تحقیق در باره مطلقهها را به شكل زیر بیان میكنیم.
دغدغه محقق از تحقیق حاضر: جدایی از همسر فقط به معنای مجرد شدن، فروپاشی خانواده و یا سرگردانی فرزندان طلاق نیست بلكه تغییر در نقش اجتماعی افراد از متاهل به مطلقه بودن و ایجاد نقشی جدید مشهور به مطلقهگی میباشد. نگاه به این موضوع از دید تغییر در نقش، دو بعد و کارکرد قابل ملاحظه دارد: اول اینکه در این گرایش، بر روی توقعات اطرافیان از آنهایی که تغییر نقش دادهاند تاکید میشود. این تاکید مهم است چرا که به اعتقاد بعضی جامعه شناسان، «نقش»، واسطه یا پیوندی را میان جهان پهن دامنه (اجتماعی ـ فرهنگی) و عناصر تنگ دامنه (کنشهای متقابل و شخصیت افراد) فراهم میکند (Berger and Luckman,1973). مورد دوم اینکه نگاه مذکور به ایجاد سئوالاتی جدید میانجامد که از پیامدهای این تغییر بزرگ در زندگی مطلقهها میباشد. در روند این تغییر و در ضمن تلاش برای سازش با نقش جدید، فرد مطلقه ضمن اینکه تحت تاثیر شرایط اجتماعی قرار گرفته است، آگاهانه یا به صورت ناخودآگاه به تعریف هویت جدیدی از خود میپردازد.
در جریان این تغییر، فرد مطلقه با حوادثی روبرو میشود که بر ذهن و روح او اثر میگذارد. وقوع حوادثی در طول زندگی و آموختن درس زندگی از آنها، در زبان جامعه شناسی «تجربه زیسته» نامیده میشود. تجربه زیسته، کلیت تجربیاتی است كه فرد از آنها درسهایی میآموزد، به صورت راهنمای زندگی به كار میآید و نهایتاًً در جامه اصولی برای زندگی عمل میكند. از این رو لازم است بدانیم منابع تجارب زیسته کدامند و از کدام عناصر اجتماعی (در سطح کلان)، و در زندگی اجتماعی (در سطح میانی)، و تحت تاثیر شخصیت افراد (در سطح خرد) شكل میگیرد. تجربه زیسته مطلقهها، طیف وسیعی از رخدادها و شرایط را در بر میگیرد، لذا برای درک مطلقهگی لازم است رخدادها و شرایطی که مطلقهها با آنها روبرو میشوند، مشخص گردد.
آموختههای دوران مطلقهگی یا به عبارت بهتر «تجربه زیسته» آنان، در انتخابهایی که انجام میدهند مؤثر میافتد. در چنین شرایطی هر چه فرد امكانات بیشتری داشته باشد بهتر و آسانتر میتواند به انتخاب دست بزند. به عنوان مثال کسانی كه دارای امكانات مالی بیشتری هستند و از نظر سنی جوانتر میباشند و از طرف اطرافیان بیشتر حمایت میشوند، بهتر میتوانند با مشكلات خود كنار بیایند یا آن را حل كنند. اما در نهایت، چگونگی حل این مشكلات به ارزشهای فردی وابسته است كه خود، از منابع مختلفی (مانند فرهنگ جامعه، والدین و غیره) و به ویژه از تجربه زیسته خود فرد مطلقه نشأت گرفته است. به عبارتی، چنین افرادی انتخابهایشان را به میزان زیادی بر طبق آنچه كه در دوران مطلقهگی آموختهاند یا الزامات فرهنگی معین میکند، انجام میدهند. بررسی انتخابهایی که آنان میکنند و مشخص کردن آن عوامل، از وظایف چنین تحقیقی است. سئوال اصلی این نیست که مطلقهها چرا طلاق گرفتهاند یا چه مشکلاتی دارند یا بچههایشان ممکن است چه ناهنجاریهایی پیدا کنند، بلکه سئوال اصلی این است که آنها هویت مطلقه بودن خود را چگونه تعریف میکنند و افراد درگیر، مطلقهگی را چگونه تجربه و تفسیر میکنند. از تفاسیر اولیه مطلقهگی چنین برمیآید كه اولاً واقعه جدایی همسران نتیجه رابطه مسئلهدار است. ثانیاً به نظر میرسد كه مطلقهها عمدتاً به دنبال ایجاد یك رابطه جدیدی هستند. از این رو در مطالعة زندگی مطلقهها، «رابطه» به موضوع مهمی جهت تعمق و بررسی تبدیل میشود. مگر نه این است كه آنان برای رفع بزرگترین مسئلهای كه پس از طلاق با آن روبرو هستند یعنی «تنهایی» تلاش میكنند؟ و مگر نه این است كه آنان پس از طلاق عمدتاً بیشترین مشكلات را در روابطشان با اطرافیان و در ضمن تلاش برای پیدا كردن شریك زندگی تجربه میكنند؟ پس تجربه زیسته مطلقهها به این موارد مهم ربط پیدا میكند.
از این رو مطلقهگی، بیانی از تغییر در نظامهای ارزشی در سطوح اجتماعی، نهادی و فردی نیز میباشد. زیرا از طرفی، تجارب زندگی (تجربه زیسته) مطلقهها به بروز ارزشهایی میانجامد كه در نهایت معیار انتخابهای آنان در حل مشكلاتشان است. و از طرف دیگر ارزشهای اجتماعی، معیاری برای شناسایی بهتر مسئله مطلقهگی و چگونگی آن به شمار میرود. از این رو دغدغه اصلی این تحقیق، شناسایی جریانات آشكار و نهان اجتماعی ـ فرهنگی است كه در شیوه زندگی و ارزشهای مطلقهها نمود پیدا میكند.
خلاصه اینكه، مسئلهمندی موضوع مطلقهگی در همین نکته نهفته است که تغییر در نقشها نشانگر تغییر در ارزشهاست. تغییر در ارزشها در نهایت در انتخابهای افراد و در نهایت در نوع و کیفیت روابط مطلقهها با همدیگر تجلی مییابد. از این رو توصیف و توضیح این پدیده و بررسی ابعاد گوناگون آن و پیامدهایشان را در سطح وسیعتر، از اهداف كلان تحقیق میشماریم و مطالعه و بررسی این پدیده را با تمام ابعادی كه ملاحظه شد موضوع تحقیق خود تلقی میكنیم.»
اهداف ناگفته
مولف کتاب درباره اهداف این تحقیق مینویسد: «از مسئله تحقیق میتوان به هدف صریح و ضمنی تحقیق پیبرد. اما تحقیق، اهداف ضمنی و ناگفته دیگری نیز دارد كه اشاره به بعضی از آنها بیمناسبت نیست. در كل چنین مطالعهای ما را از رنجهایی كه مطلقهها متحمل میشوند آگاه میسازد. اما صرف توصیف و توضیح مشكلات مطلقهها مسئلهای را حل نمیكند. ما به این نتیجه رسیدیم بصیرتی كه در راه این تحقیق بدست آمده بسیار مهم است. نكاتی از آن را میتوان به عنوان درس زندگی استفاده کرد. چنین بصیرتی میتواند مانند راهنما یا قطب ـ نمای عملی برای زندگی باشد. لذا نگاهی كه در طول مطالعه كتاب خواننده بدان دست مییابید و نتایج تحقیق میتواند برای اكثر مردم به عناوین مختلف سودمند باشد.
ما معتقدیم كه گزارش واقعیات بدون توجه به جنبههای انسانی قضیه الزاماً مطلوب نیست. لازم نیست كه گزارشی بیاحساس و در حالت سوم شخص مفرد توصیف شود تا مقام و مرتبه علمی یابد. احساس نیاز افراد به درك شدن در لابلای روایاتهای زندگی مطلقهها هویداست. لذا تشویق و تقویت خواننده به ایجاد احساس همبستگی با مطلقهها از اهداف ضمنی تحقیق است.
كتاب پیامهای متعددی برای کسانی كه در معرض طلاق هستند و یا کسانی که با این مشکل رودررو شدهاند (مطلقهها) دارد. بعضی از این پیامها به صورت صریح به شكل نصیحت (مانند احتراز از طلاق) و بعضی به شكل توصیه در ضمن روایت شرح حال (مانند آشنایی با واقعیاتهای مطلقهگی) در داستان زندگیشان عنوان شدهاند. اما وظیفه علم و كار علمی، موعظه کردن نیست. لذا ما برآنیم كه از توصیههای مستقیم در شكل پند و اندرز احتراز كنیم و خواننده را از بصیرتهایی که در ضمن تحقیق یافتهایم، آگاه سازیم. آنگاه آنان پس از مطالعه تحلیلها برداشت خود را داشته باشند. نگاه عمیق به پدیدهها منجر به كسب شناخت و آگاهی میشود و در نهایت به واقعبینی افراد كمك میكند. ما امیدواریم این هدف ضمنی حتیالامكان برای خوانندگان حاصل شود.»
مخاطبان کتاب
محمدی در این باره نیز بیان میکند: «در راستای چنین برداشتی است که ما معمولاً افراد تحصیلکرده، به ویژه طبقه متوسط شهری را بیشترین مخاطبین خود قرار دادهایم. به عبارتی مخاطبین اصلی ما افرادی هستند كه درباره زندگی آنان نوشتهایم و یا افرادی كه بالقوه ممكن است روزی به خیل مطلقهها بپیوندند. زیرا معتقدیم افرادی که داستانهای زندگی آنان برای ما الهام بخش بوده است، مسلماً میتواند برای دیگرانی هم که در واقع یا بالقوه در چنین شرایطی قرار دارند مفید باشد. لذا سعی شده بحثهای علمی صرف را در حداقل نگهداریم. مسلماً این کتاب به نصیحت کردن نمیپردازد و خود را ملزم به رعایت چهار چوب علمی میداند، اما در ضمن با بکارگیری زبان سادهتر جهت ارتباط با خوانندگان، از قالب گزارش علمی صرف و خشک و بیروح و توضیح طولانی نظریهها دوری میکند.
از طرفی این نوشته میتواند برای دانشجویان و همکاران علمی ما در دانشگاه نیز مفید باشد. بدین معنی که به عنوان اثری که به صورت علمی تحقیق شده اما به صورت نسبتاً عامه فهم نگاشته شده است الگویی مفید به شمار رود. گزارشهای علمی عمیق به رغم مفید بودنشان، برای اكثریت مردم جامعه قابل استفاده نیستند. ما به نگارش كارهایی که قابل فهم برای عامه است توجه کردهایم. اگر دیگران چنین كنند ما نیز به تكامل این روش حسنه میپردازیم.
در مقیاسی دیگر، مخاطبین این کتاب مسئولان دولتی هستند که در صورت تمایل به حل مسایل مربوط به مطلقهها، میتوانند آگاهیهای ارائه شده در این کتاب را مورد استفاده قرار دهند. از آن میان میتوان به نهادهای قانونگذاری، مجریان قانون، دادگاهای مدنی خاص و همچنین نهادهایی كه كارشان بیشتر با امور خانواده یا مشاوره به آنان است اشاره کرد. لذا ما به طور غیر مستقیم آنان را نیز مورد خطاب قرار میدهیم و تا آنجا كه میتوانیم آنان را در این زمینه آگاه سازیم. امیدواریم که این نوشته کوچک، قدمی مفید و راهگشا در این زمینه باشد.»
ساختار کتاب
در این تحقیق از شیوه روایتیِ روش تحقیق كیفی استفاده شده است. این بدان معنی است كه سعی شده به موضوعها از دید افراد درگیر نگریسته شود. همان طور كه خواهیم دید تلاشی جهت كشف ذهنیت افراد درگیر و واکنشهای اطرافیانشان به آنان است.
مطالب این كتاب، هم نگاه از سطح خرد فردی و هم نگاه در سطح كلان اجتماعی را در مد نظر دارد. ترتیب فصول كتاب از این قرارند: در فصل اول ابتدا به توصیف روش روایتی، بعد به شرح روایت زندگی چندین مطلقه و در آخر به شرح نقاط مشترك روایتها پرداخته شده است. فصل دوم به تجربه زندگی (تجربه زیسته) مطلقهها، با توجه به عناصر ارتباطی و اجتماعی آن تجارب پرداخته میشود. در فصل سوم به منبع و تأثیر ارزشهایی كه مطلقهها در ضمن انتخابهایشان به کار میگیرند توجه شده است. در فصل چهارم به سنخشناسی مطلقهها و ویژگیهای آنها در سایة تجربه زیسته و با نگاه به ارزشهای آنان میپردازد. در فصل پنجم به مطلقهگی به عنوان مسئله اجتماعی نگریسته میشود و در فصل نهایی به یك خلاصه و تجزیه و تحلیل اكتفا میشود.
کتاب «جامعهشناسی مطلقگی: بررسی تجربه زیسته طلاقگرفتهها و پیامدهای اجتماعی آنها» نوشته بیوک محمدی با شمارگان 300 نسخه در 258 صفحه به بهای 47 هزار تومان از سوی انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شده است.
نظر شما