جمعه ۷ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۰:۳۸
سطحی‌نگری، آسیبی که در حوزه ادبیات دفاع مقدس وارد شده است

گلستان جعفریان گفت: آن چیزی که به‌عنوان آسیب در حوزه ادبیات دفاع مقدس وجود دارد، این است که به‌جای ارائه مصاحبه‌های درخور و چالشی که در عمق ادبیات پایداری وارد شود، همیشه در لایه سطحی، کلیشه‌ای و در چارچوب فکری خودمان به این موضوع پرداخته‌ایم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «پاییز آمد» تألیف گلستان جعفریان که به‌زودی از سوی انتشارات سوره مهر چاپ و در دسترس علاقه‌مندان قرار می‌گیرد، روایت فخرالسادات موسوی، همسر شهید احمد یوسفی از آنچه برایشان رخ داده از ازدواج تا شهادت شهید یوسفی است. کتاب درعین‌حال که دربردارنده روایت‌های ساده و صمیمانه راوی است و خاطرات سال‌های دور را ورق می‌زند، در نوع خود زیبا و جذاب به‌نظر می‌رسد.

با گلستان جعفریان، نویسنده کتاب «پاییز آمد» به گفت‌وگو پرداخته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
 
محتوای این کتاب چگونه شکل گرفت و عنوان کتاب برچه اساسی انتخاب شد؟
کار نوشتن کتاب «پاییز آمد» از زمانی آغاز شد که تعدادی مصاحبه به‌دست من رسید و از من خواسته شد آن‌ها را مطالعه کنم و نظر دهم. مصاحبه‌ها مربوط به همسر شهیدی بود که در سن جوانی (24 سالگی) همسرش را در دوران دفاع مقدس از دست می‌دهد و دو پسر دارد. خانم موسوی جزو کسانی بوده که خودش به سپاه زنجان می‌رفت و آنجا آموزش نظامی می‌دید. نکته‌ای که در خاطرات نظر من را جلب کرد این بود که این پاسدار که معلم این خانم بوده از لحظه‌ای که روبه‌روی ایشان می‌نشیند و از خانم فخرالسادات موسوی در حالی که 10 سال از ایشان بزرگ‌تر بوده خواستگاری می‌کند، این نکته را هم می‌گوید که من می‌روم و شهید می‌شوم و در این شک نکن، چون این هدف و آرمان من است و اگر پیشنهاد من را قبول کنی، در واقع با کسی  ازدواج می‌کنی که ممکن است او را از دست بدهی و در خوشبینانه‌ترین حالت ممکن است من قطع نخاع شوم و تو تا آخر عمر مجبور شوی که بار من را بدوش بکشی.

شهید احمد یوسفی

خب در نگاه اول، برای هر شاگرد خیلی شیرین است که استادش انگشت روی او بگذارد و بگوید تو همان زنی هستی که من فکر می‌کنم بتوانم با او زندگی کنم. در هر صورت این اتفاق می‌افتد و فخرالسادات به خودش می‌بالد و خودش هم عاشق احمد می‌شود و همان‌طور که خوش می‌گوید از اولین‌باری که احمد را می‌بیند، تصویر یک چریک قدرتمند که هم خیلی خوب نظامی‌گری بلد بوده و هم خیلی بااخلاق و روشن‌فکر بوده در ذهنش نقش می‌بندد. بنابراین از قبل توجه خانم موسوی به ایشان جلب شده بوده و وقتی این پیشنهاد داده می‌شود، خیلی برایش جالب بوده و جواب مثبت می‌دهد و با توجه به اینکه خانواده‌اش مخالفت می‌کردند و حتی پدرش حاضر نمی‌شود که در مراسم عقد آن‌ها حاضر شود، اما در برابر نظر خانواده ایستادگی می‌کند و پا در این زندگی می‌گذارد.
 
سؤالی که برای من به‌وجود آمد و باعث شد این موضوع را پیگیری کنم و ممکن است سؤال خیلی از افرادی باشد که در حوزه ادبیات پایداری مطالعه می‌کنند و حتی سؤال جامعه باشد، این است که وقتی شهید یوسفی روبه‌روی خانم موسوی می‌نشیند و می‌گوید شک نکن که من شهید می‌شوم و در خوشبینانه‌ترین حالت جانباز خواهم شد، چون هدف من است، چطور دختری که می‌داند این همسر را از دست می‌دهد و این مرد نمی‌تواند کنارش بماند، تصمیم می‌گیرد با او ازدواج کند؟ برای پاسخ به این سؤال به زنجان رفتم و مصاحبه‌ها را شروع کردم تا بفهمم در دل این آدم یا آدم‌هایی شبیه فخرالسادات چه می‌گذشته؛ دخترانی که می‌دانستند این همسر را از دست می‌دهند، اما باز هم پا در این زندگی‌های پرفراز و نشیب می‌گذاشتند.
 
این کتاب 200 صفحه‌ای شاید نقطه تفاوتش با کتاب خاطرات همسران شهید که ما خیلی به شکل عادی این موضوع را مطرح می‌کنیم که طرف می‌گوید من شهید می‌شوم و همسرش می‌پذیرد و تمام، این است که اینجا همه‌چیز پیچیده است و این زن زیر بار بله گفتن خودش و حجم عاطفی آن می‌ماند و کمر خم می‌کند و در 60 سالگی همچنان در فراق همسرش اشک می‌ریزد تا حدی که از زمانی به بعد، انجام مصاحبه‌ها برای من مشکل شده بود.

 
موضوع داستان، عجیب، نوستالژی و یک عاشقانه است. این داستان می‌خواهد بگوید وقتی شما پا در مسیر یک انتخاب می‌گذارید، خیلی مسئولیت ایجاد می‌کند به‌گونه‌ای که شاید تا آخر عمر نتوانید از زیر بار آن مسئولیت بیرون بیایید.
 
در رابطه با انتخاب عنوان کتاب نیز در واقع «پاییز» برای این زن، بهار عشق است و خودش می‌گوید که احمد در پاییز متولد شد، در پاییز با هم عقد ازدواج بستیم و در پاییز هم به شهادت رسید و سه تا پاییز خیلی برای این دو آدم و زندگی معنا دارد و همان‌طور که این زن می‌گوید هنوز در سن 60 سالگی پاییز، بهار این زن است و رنگ‌هایی که پاییز دارد، گرما‌بخش عشقی است که بین این دو بوده است.
 
فکر می‌کنید در این سال‌ها چه ظرفیت‌هایی در زمینه دفاع مقدس مورد غفلت قرار گرفته است؟ و چقدر موضوعات به چالش کشیده شده‌اند؟
آن چیزی که به‌عنوان آسیب در حوزه ادبیات دفاع مقدس وجود دارد، این است که ما همیشه در لایه سطحی به این موضوع پرداخته‌ایم و اکنون که من در عمق زندگی فخرالسادات وارد شدم، می‌بینم که چقدر عجیب و پیچیده است. این زن درعین‌حال که از آرمان‌هایش برنگشته به آن‌ها معتقدتر شده، اما بسیار شرایط پرفراز و نشیب و پیچیده‌ای را چه از لحاظ روحی و جسمی و چه خانوادگی، پشت‌سر می‌گذارد. این‌ها همان بهایی است که ما بابت از دست دادن این آدم‌ها دادیم و جامعه باید این را بفهمد و احترام بگذارد و بداند که به یک جمله که آرامش داریم، اکتفا نکنیم و بدانیم که تا زمانی که نفس می‌کشیم، مدیون شهدایی هستیم که نگذاشتند یک وجب از خاک کشورمان از بین برود و برای همسرانشان هنوز زیر سقف خانه‌هایشان جنگ جریان دارد و به‌نظر من باید جامعه این را درک کند.


اگر مردم عمق این اتفاق را نمی‌دانند، مقصر امثال منِ نویسنده، پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس، تهیه‌کننده و سفارش‌دهنده است و نشان می‌دهد سیاست فرهنگی در این زمینه درست نبوده است. شاید هم آموزش‌های لازم درست نبوده و کلیشه‌ای، خودخواهانه و در چارچوب فکر خودمان در ادبیات دفاع مقدس پیش رفته‌ایم و این‌ها آسیب‌هایی است که وارد شده و ما به خانواده‌های این عزیزان مدیونیم که سال‌ها در آرمش زندگی می‌کنیم و آنها هنوز به نوعی دیگر در جنگ هستند.
 
امروزه در تألیف، تدوین و جمع‌آوری خاطرات رزمندگان جبهه‌ها با چه مشکلاتی مواجه هستید؟
یکی از مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد، به راوی‌ها مربوط می‌شود. چون ما همیشه از آن‌ها یک کلیشه خواسته‌ایم. مثلا همین خانم فخرالسادات موسوی را تا به این نقطه رساندم که از ایشان چه می‌خواهم و چرا من از این زاویه وارد می‌شوم، خیلی زمان برد و برای این کار یک سال به زنجان رفتم و برگشتم. یعنی با توجه به کتاب‌هایی که راوی‌ها خوانده‌اند، احساس می‌کنند همچین چیزی را از ما می‌خواهند و تصویری که از ادبیات دفاع مقدس دارند در ذهنشان تبدیل به کلیشه شده و شما تا یک راوی را از کلیشه دربیاورید، خیلی زمان می‌برد و شاید هیچ‌وقت نتوانید موفق شوید و کار عقیم بماند یا یک کاری شعاری ارائه دهید که در سطح معنای این ادبیات حرکت می‌کند نه در عمق.
 
دومین نکته، مربوط به پژوهشگران ادبیات دفاع مقدس است. این پژوهشگران تا وقتی که مسأله نداشته باشند و ندانند چرا به سراغ این آدم می‌روند و مسأله‌شان فقط این باشد که این آدم جنگ را دیده و همسر شهید و جانباز است و همین بحث کلی در ذهنش باشد، نتیجه درخوری به‌دست نمی‌آید. شاید این مدل کار کردن در دهه 60 و 70 جواب می‌داد، اما امروز جواب نمی‌دهد. پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس باید جامعه‌شناس و روانشناس باشد، تحصیلات آکادمیک داشته باشد، کار تجربی کرده باشد، در بحث مصاحبه ژورنالیستی مثل شعر کلاسیک اشراف داشته باشد و باید این‌ها را بداند تا مصاحبه درخور و چالشی که در عمق ادبیات پایداری وارد شود نه در سطح را ارائه دهد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها