سعدی مرشد و معلمی است که شعر را تا مرز ادراک مردم، قابلفهم و آموزشی میکند. روانکاوی جامعهشناس است که شناختی عمیق از مردم دارد؛ از اینروست که گلستان (656 ق) اثر معروف منثور وی در هشت باب، از همان دوران نگارش، کتاب درسی به شمار میرفته و در مکتبخانهها پس از آموزش قرآن تدریس میشده است. در نظر عوام باسواد کسی بود که بتواند گلستان سعدی و دیوان حافظ را بیغلط و روان بخواند. به همین دلیل گلستان همواره از مردمیترين متون ادب فارسي بوده و هيچ كتابی به اندازه آن ميان توده مردم جايگاه نداشته است؛ زيرا سعدی به آنچه در زندگی مردم اتفاق میافتاده توجه داشته و از آن الهام میگرفته است.
شعر سعدی چنان در عمق جان و زندگی مردم نفوذ داشت که صنعتکاران و هنرمندان آن را بر ظروف و اشیا کندهکاری کرده و مینگاشتند. حتی شاهنامهخوانان و نقالان اشعار سعدی را در لابهلای نقل خود میخواندهاند.
شهرت سعدی نه در میان مردم ایران، بلکه در میان مردم جهان چنان است که برخی خود را دختر سعدی لقب دادهاند. «در سال 1345 ش دست تصادف ترجمه عربی گلستان سعدی را در نیویورک به دست یک دختر عرب می دهد و بدینگونه پای او را به گلزار جانبخش ادب پارسی باز و او را با سخنآفرین جاویدنام خطه فارس آشنا میکند؛ آشنایی ای که تا مرز خویشاوند پیش میرود و دخترک را تا آنجا به خالق گلستان نزدیک میکند که خود را دختر سعدی میخواند».
زبان سعدی بيیتکلف، ساده و صميمی است. زبان طبيعی مردم است. با تمام ظرافتها و سادگی و شيرينی آن. این خصیصه، امتیاز اصلی کلام سعدی نسبت به دیگر گویندگان پارسی است. «هنر بزرگ سعدي اين است كه نثر فارسی را از چنگ تكلّف و تصنّع و آرایشگریهای زننده و كلمات و تركيبات دور از ذهن و فضلفروشی نجات داده و بدان اعتدالی مطبوع و موزون بخشيده است.» ويژگی مهم نثر سعدی، سهل ممتنع بودن آن است. از یک سو به زبان محاوره نزديك است، از سويي ديگر با اندكي تأمل اثر انگشت هنرمند وی را میتوان در آن بهعينه ديد.«سعدي هفتصد سال پيش به زبان امروزي ما سخن نگفته است، بلكه پس از هفتصد سال ما به زباني كه از سعدي آموختهايم، سخن ميگوييم.»برای نمونه:
قناعت توانگر کند مرا خبرکن حریص جهانگرد را
(بوستان: 137)
دشنام مده به مادر من گر مادر خویش دوست داری
(کليات: 834)
مسکن خر اژرچه بی تمیز است چون بار همی برد عزیز است
(گلستان: 74)
مورچگان را چو بود اتفاق شیر ژیان را بدرانند پوست
(گلستان: 124)
یکی از جلوههای توجه سعدی به فرهنگ و زبان عامه، کاربرد لغات محلی و آوردن برخی اشعار به گویش محلی است. این واژهها اغلب از بین رفته یا امروز بدان صورت به کار نمیروند. جز لحن سخن و سادگی ذاتی و شيرينی و طراوت محتوا و مضامين و زبان گلستان، اصولاً سعدی برای نزديكی كلام خود به ذهن و زبان و فهم مردم از تمثيل و مثل بهره میجويد.
در گلستان 430 مثل و مثلگونه است كه از اين تعداد 235 عبارت در حكم مثل ساير است و تقريباً در تمامي داستانها و كلمات قصار گلستان اين مثلها را میبينيم كه بخشی از آنها جملات خود سعدی است و بخش ديگر درج مثلهای رايج در كلام خود كرده است. اكثر جملههای كوتاه و پايان حكايتها و كل باب هشتم به دليل اختصار، روانی، سهولت لفظ و كلیت معنی و جنبههای استعاری كلام، آهنگ و سجع و تناسب و شمول معنايی امروز در حكم مثل درآمدهاند. همچنين تمثيلهايی زيبا در گلستان میيابيم كه تفهيم مطالب را آسان، عينی و محسوس میكند. اين تمثيلها كه در حكم اسلوب معادله است، جز آنکه بر گيرايی سخن سعدی میافزايد، آن را پذيرفتنی میكند و نوعی حكمت عامه به شمار میرود. سعدی بيش از همه خود را به مردم نزديك كرده است. دليل شهرت اشعار سعدي و مثلگونگی اشعار وی نيز همين دقيقه است.
اشعار سعدی برخاسته از حکمتهای تجربی مردم است. يک حادثه يا اتفاق ساده يا تجربهای عادی در زندگی روزمره که ممکن است برای هر کس پیش آمده باشد، زيربنای ساخت جملهای حکيمانه میشود. سخن سعدی نیز تمام حاصل تجربیات و سفرها و دیدهها و شنیدههای اوست:
تهیپای رفتن به از کفش تنگ (بوستان: 163)
نرود ميخ آهنين در سنگ (گلستان: 93)
زنند جامه ناپاک گازران بر سنگ (همان: 70)
این همان هنر تمثیلپردازی سعدی است تا کلامش را دقیقاً در ذهن و زبان مردم بنشاند:
زمین شوره سنبل برنیارد در او تخم و عمل ضایع مگردان
(گلستان: 62)
و این شیوه معمول و شگرد اصلی سخن سعدی است؛ چنانکه خود اشاره میکند: «سخنهای سعدی مثال است و پند / به کار آیدت گر شوی کاربند» (کلیات: 274).
طنز لطیف و مؤثر سعدی نیز در توجه بیشازحد مردم به کلام او بیتأثیر نبوده است؛ طنزی که کاملاً برگرفته و از جنس طنزها و لطایف مردمی است. بیراه نخواهد بود اگر بگوییم طنز سعدی معیار شناخت شوخطبعی ایرانیان است. شخصیت سعدی چنان در مردم نفوذ و تأثیر داشته که مردم نیز با سعدی شوخیها کردهاند و درباره وی، همسر و دخترش نیز چندین ضربالمثل ساختهاند.
آرامگاه سعدی نیز پس از مرگ وی مورد توجه مردم بود؛ چنانکه هر سال هزاران نفر در چهلمین روز پس از عید نوروز در محوطه آرامگاه سعدی جمع میشدند و آش نذری «دیگجوش» میپختند و از بامداد تا شب شادی میکردند و بر این باور بودند که یک ماهی قرمز که یک حلقۀ طلایی در بینی دارد، از آب بالا میپرد و میرود. ماهیهای این آب مقدس است و هیچکس حق صید آنها را ندارد. امروزه هنوز مردم کوی سعدی بر این باورند و در حوض ماهی سکه میاندازند تا آرزوهایشان برآورده شود.
ابنبطوطه نیز نقل میکند که مردم برای زیارت قبر شیخ و خوردن غذا در سفرهخانه و شستن لباس به آنجا میآمدند. همچنین در چهارشنبه آخر سال در چشمه آرامگاه شیخ آبتنی میکنند تا هر دردی دارند مداوا شود.مردم شیراز و اطراف باورهایی خاص به حوض ماهی دارند و عدهای بر آناند صاحب این آب حضرت امام حسن(ع) است. گروهی دیگر معتقدند اگر دختر یا پسری دست و روی خود را با این آب بشوید، بخت او باز میشود و به خانه بخت میرود. در گذشته با جام «چهلکلید» روی سر خود آب میریختند. آبتنی در دوره پیش از ساخت ساختمان جدید آرامگاه، در روز چهارشنبهسوری انجام میشد. مردم معتقدند که این آب مشکلات و گرفتاریها را نیز حل میکند. گاه نیز نامهای برای امام زمان در آب حوض ماهی میاندازند و حاجت و مشکل خود را مطرح میکنند. در گذشته مردم باور داشتند که این آب سحر و جادو را باطل میکند. معمولاً کشاورزان یک ظرف از این آب برمیدارند و هنگام آبیاری مزارع خود آن را در جوی آب میریزند تا مزارع آنها محصول بیشتر بدهد. برخی نیز معتقدند که اگر لباسهایشان در این آب شسته شود بیماریها را از بدن صاحب لباس میزداید؛ بنابراین در کوچه حمام سعدی لباس میشویند. هرچند امروزه کمتر به چنین کاری دست میزنند، در گذشته تمام صحرای سعدی محل شستن و خشک کردن لباس بود.
منابع:
ابنبطوطه، رحله، ص 265-266
ماسه، هانری، معتقدات و آداب ايراني، ص 263
جوادی، شهره و ندا عرب سلغار، «تجلی قداست آب در آرامگاه سعدی شیراز»، ص 1-22
نظر شما