جمعه ۱۳ فروردین ۱۴۰۰ - ۰۹:۰۴
دنیا از دریچه کودکان جنگ‌زده و پناهنده

پریسا موسوی گفت: آنجلی کیو. رئوف نویسنده مسلمان بریتانیایی است که سعی می‌کند در برابر خشونت، نژادپرستی، جنگ و پناهندگی حساس‌تر باشد و بتواند دنیا را از دریچه بچه‌هایی ببیند که همه تلاششان را می‌کنند تا به همکلاسی پناهنده‌شان کمک کنند کمتر احساس تنهایی کند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) رمان نوجوان «تازه‌وارد ردیف آخر» داستان دوستی با یک پسربچه پناهنده و جنگ‌زده را بیان می‌کند. راوی داستان یکی از دانش‌آموزان کلاس است که داستان احمد همان تازه‌وارد ردیف آخر را تعریف می‌کند. پریسا موسوی، کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران، ویراستار و مترجم است. از آثاری که او ترجمه  کرده، می‌توان به «مرگ‌نامه اولا-کارین»ا اثر ماولا-کارین لیندکوئیست و «ویل» اثر آلیسون مک‌گی اشاره کرد. به بهانه انتشار رمان نوجوان «تازه‌وارد ردیف آخر» اثرآنجلی کیو. رئوف، در نشر ثالث با او به گفت‌وگو نشسته‌ایم.







            
آنجلی رئوف، نویسنده جوانی است که فعالیت‌هایی در زمینه حقوق زنان و کودکان هم داشته است؛ به نظر می‌رسد چیزی بیشتر از این تجربیات او را درگیر نگارش این داستان کرده است؟
آنجلی کیو. رئوف نویسنده جوان بریتانیایی است؛ مسلمانی است با رنگ پوست تیره و اصالتا اهل بنگلادش. این تجربه‌ها احساساتی را در وجودش شکل داده است که در برابر خشونت، نژادپرستی، جنگ و پناهندگی حساس‌تر باشد و بتواند دنیا را از دریچه بچه‌هایی ببیند که همه تلاششان را می‌کنند تا به همکلاسی پناهنده‌شان کمک کنند که کمتر احساس تنهایی کند و سعی‌شان را می‌کنند احمد را به آرزوی قلبی‌اش برسانند. او بنیان‌گذار مؤسسه‌ای است به نام «ساختن تاریخِ زن» (Making Herstory) در این سازمان مردها، زن‌ها و بچه‌ها تشویق می‌شوند همگی با هم تلاش کنند جهانی را بسازنند که همه جای آن، زنان و کودکان با عدالت و برابری زندگی کنند.
  
جنگ، پدیده عجیبی است که بر زندگی و جغرافیای افراد از نقاط مختلف دنیا، اثرات متفاوتی می‌گذارد. داستان «تازه‌وارد ردیف آخر» هم حول تأثیرات جنگ بر زندگی راوی و روابط او با اطرافیانش می‌چرخد. این رمان چقدر در ارتباط با مخاطب نوجوان موفق عمل کرده است؟
این کتاب سال 2019 دو جایزه بلو پیتر و واتراِستون را از آنِ خودش کرد و با این که اولین اثر نویسنده بود، خیلی زود به شهرت رسید و به زبان‌های مختلف ترجمه شد. رئوف همه تلاشش را کرده است تا ما را به دنیای احمد، کودک جنگ‌زده‌ای بفرستد که ترسیده و نیاز به کمک دارد. همزمان هم‌کلاسی‌های احمد تمام تلاششان را می‌کنند، هر روز نقشه می‌کشند و حتی دست به کارهای خطرناکی می‌زنند تا احمد را به آرزویش برسانند. فکر می‌کنم این کتاب توانسته نگاه مخاطب نوجوان را در دنیا به مسأله پناهنده‌ها و پناهندگی تغییر بدهد و امیدوارم در ایران هم بتواند نظر مخاطب نوجوان را جلب کند.
 
نویسنده از چه ویژگی‌های رفتاری بهره برده تا تفاوت احمد با دیگر هم‌سالانش را در کلاس مدرسه بازگو کند؟
احمد زبان بچه‌های کلاس را بلد نیست؛ چهره‌اش کاملاً شرقی است و خجالتی. احمد به خاطر سختی‌هایی که دیده و جنگی که پشت سر گذاشته و جداشدن از خانواده‌اش نمی‌تواند قلدرهای مدرسه را تحمل کند و گاهی با آن‌ها زدوخورد می‌کند. احمد خیلی خوب نمی‌تواند به هر کسی اعتماد کند و رازش را فقط به کسی می‌گوید که بیشتر از همه می‌خواهد به او کمک کند؛ و من فکر می‌کنم پیامی که این داستان با خودش دارد، فقط محدود نمی‌شود به موضوع پناهنده‌ها و پناهندگی؛ بحث اصلی، پذیرفتن تفاوت‌های فردی است. اینکه هر انسانی از کودکی متوجه بشود آدم‌های جهانِ بیرون، لهجه‌ها و زبان‌های مختلفی دارند و رنگ مو و پوستشان فرق می‌کند. کودک و نوجوان ما بداند کسی که کنار دریا زندگی کرده با کسی که در منطقه کوهستانی زندگی کرده، خلق‌و‌خوی متفاوتی دارد. متأسفانه ما در داخل کشور خودمان هم می‌بینیم اهالی یک شهر اهالی شهر دیگر را مسخره می‌کنند؛ در حالی که با آموزش و نگاه متفاوت داشتن می‌شود این مشکل را کم‌رنگ کرد و حتی از بین برد.
 
مسئله پناهندگان جنگی چند سالی است که ذهن مؤلفان و مترجمان را به خود مشغول کرده است. در زمانه‌ای که هر طرف سر می‌چرخانیم، جنگ‌افروزی است، پرداختن به مسئله پناهندگی بر اثر جنگ، در داستان‌ها چقدر می‌تواند بر دولتمردان و حتی سیاست‌گذاران کشورها تأثیرگذار باشد؟
متأسفانه اکثر جنگ‌ها برای اغراض سیاسی شکل می‌گیرد و قربانی‌ها هم احمد و احمدها هستند؛ پس خوش‌بینی است اگر بگوییم با تألیف و ترجمه کتاب در این زمینه آتش‌بس جهانی برای تمام جنگ‌ها اعلام می‌شود و تمام کشورها پرچم صلح بالا می‌برند؛ و بدبینی است اگر بگوییم هیچ اثری بر دولتمردان و سیاست‌گذارها ندارد؛ چون می‌شود امیدوار بود دست‌و‌پنجه نرم‌کردن با مفاهیمی چون فقر و جنگ و تبعیض نژادی و ... (حتی در داستان‌ها) مطالبه عمومی برای صلح را بیشتر و بیشتر می‌کند و به هر حال، کودکانِ امروز سیاستمداران فردا هستند...
 
بدون شک، جنگ با خودش، بلا، بی‌خانمانی، مرگ و غم و اندوه به بار می‌آورد. افرادی که درگیر جنگ هستند، نسبت به آدم‌های معمولی دیگر آسیب‌پذیرتر هستند. در «تازه‌وارد ردیف آخر» همکلاسی‌های «احمد» برای ارتباط و کمک به او تلاش زیادی می‌کنند. از نگاه شما به عنوان مترجم این کار، این تلاش‌ها تا چه اندازه می‌تواند برای شخصیت آسیب‌دیده کافی و لازم باشد؟
انسانی که در جنگ آسیب دیده، خانواده و خانه‌اش را از دست داده و مجبور به زندگی در کشوری شده که زبان و فرهنگش را نمی‌شناسد، قطعاً نیاز به حمایت همه‌جانبه دارد و گاهی مجبور می‌شود از نظر جسمی و روانی مداوا بشود؛ انسان آسیب‌دیده از جنگ باید تحت حمایت کل جامعه باشد؛ از فردی که در اتوبوس کنار او می‌نشیند تا روان‌شناس‌های مجرب؛ اما در این کتاب با این سؤال مواجه می‌شویم: اگر با کسی روبه‌رو شدی که غریبه است و جنگ‌زده، باید چه کار کنی؟ گاهی وقت‌ها دادن یک آب‌نبات لیمویی می‌تواند بار بزرگی را از دوش آن فرد بردارد و حس اعتماد را در او تقویت کند و تنهایی‌اش را از بین ببرد. گاهی وقت‌ها مهم نیست چه کاری داری برای آن فرد می‌کنی. مهم این است کار کوچکی که از دستت برمی‌آید، انجام بدهی...
 
 
نوجوان امروز -که درگیر مسائلی نظیر رسانه‌های مجازی است- تا چه حد با موضوع جنگ و پناهندگی ارتباط برقرار می‌کند؟
به هر حال، دنیای مجازی بازتابی از دنیای واقعی است و فرصتی را فراهم می‌کند تا تجربه‌هایی را در آن کسب کنیم که در دنیای واقعی مجالش نیست. خود آنجلی کیو. رئوف ماجرای «آلان کُردی» را از طریق رسانه‌ها و اخبار می‌شنود؛ همان پسرِ پناهنده سه‌ساله‌ای که وقتی با خانواده‌اش از دریای اژه رد می‌شد، غرق می‌شود و از دنیا می‌رود. آن نقطه، آغاز مسیری است که «تازه‌وارد ردیف آخر» یکی از نتایجش است. فضای مجازی در کنار آموزش صحیح تهدیدها را کم می‌کند و می‌تواند فرصت‌های خوبی در اختیار نوجوان ما بگذارد.
 
بدون شک تجربیات خود رئوف در خلق و پدیدآوردن «تازه‌وارد ردیف آخر»، تأثیرگذار بوده است. گویا خود او هم در کودکی مورد تبعیض نژادی قرار گرفته است. اگر بخواهیم محور اصلی رمان را در نظر بگیریم، باید به تأثیرات جنگ بیشتر اشاره کرد یا تبعیض نژادی؟
این رمان که اتفاقاً بخشی از آن به طنز نوشته شده ماجرای بچه‌هایی را روایت می‌کند که می‌خواهند به همکلاسی پناهنده‌شان کمک کنند. جنگ و تبعیض نژادی یکی از تم‌های فرعی کار است؛ اما درون‌مایه اصلی کار دوستی و محافظت‌کردن از همدیگر است. رئوف در یکی از مصاحبه‌هایش گفته بود که بخش زیادی از اندوه و صحنه‌های ناراحت‌کننده را با نظر ویراستارش حذف کرده تا کتاب باعث نشود بچه‌ها امیدشان را از دست بدهند. به هر حال، وقتی از کشور خودت بروی بیرون یعنی باید با آدم‌هایی زندگی کنی که از نژاد تو نیستند و فکر می‌کنم یکی از اولین مشکلات جنگ‌زدگی زبان و فرهنگ و ظاهر متفاوت است. آدم‌هایی مثل آقای گِرِگز همه جای دنیا هستند و من امیدوارم هر روز تعداد آن‌ها کمتر و کمتر بشود.
 
به نظر شما آیا انتخاب رئوف برای زاویه دید از نگاه هم‌کلاسی «احمد» مناسب بوده؟ آیا اگر از نگاه خود «احمد» که تمام این سختی‌ها را پشت سر گذاشته و همچنان درگیر آن‌هاست، روایت می‌شد بیشتر حس همذات‌پنداری و نزدیکی به احساسات شخصیت اصلی داستان را منتقل نمی‌کرد؟
بشخصه زاویه دیدی را که رئوف انتخاب کرده، خیلی می‌پسندم؛ چون همان‌طور که قبلاً اشاره کردم یکی از سؤال‌های اصلی کتاب این است که اگر یک بچه پناهنده دیدی، باید چه کار کنی؟ ما از بیرون به احمد نگاه می‌کنیم. احمد می‌آید و روی صندلی خالی ته کلاس می‌نشیند. احمد نمی‌تواند یک کلمه هم حرف بزند. ما می‌خواهیم یاد بگیریم که چطور به احمد نزدیک بشویم و به واسطه هم‌کلاسی احمد که عمداً تا انتهای کتاب جنسیتش را هم نمی‌دانیم، کم‌کم با احمد آشنا می‌شویم؛ و یاد می‌گیریم که برای دوست‌داشتنِ همدیگر نیازی نیست حتماً همزبان باشیم.

رمان نوجوان «تازه‌وارد ردیف آخر» اثرآنجلی کیو. رئوف، از سوی نشر ثالث در 290 صفحه رقعی منتشر شده است.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها