جوانیاش با پیروزی انقلاب اسلامی همراه شد و او به سرودن اشعار آئینی و انقلابی روی آورد. در سرودن مثنوی سبکی خاص داشت. دامنة شناختش از واژهها و استخدام آنها در شعر وسیع بود و در این خصوص، تبحری ویژه داشت.
متن این شماره قاب روایت به شرح زیر است:
قبل از آنکه به سن دبستان برسد بهخوبی میخواند و مینوشت. کنجکاو بود و هوشی سرشار داشت، طوریکه بدون داشتن معلم، خواندن و نوشتن را فرا گرفت. هر تابلو یا دیوارنوشتهای برایش حکم کتاب درسی را داشت. کلمات را یاد میگرفت و تمرین میکرد. عشایری که با خانوادهاش حشر و نشر داشتند، تشویقش میکردند و آیندهاش را درخشان را میدیدند. به نوجوانی که رسید، به شعر و ادب تمایل پیدا کرده بود. جوانیاش با پیروزی انقلاب اسلامی همراه شد و او به سرودن اشعار آئینی و انقلابی روی آورد. در سرودن مثنوی سبکی خاص داشت. دامنة شناختش از واژهها و استخدام آنها در شعر وسیع بود و در این خصوص، تبحری ویژه داشت. در کفشهای مکاشفه سروده بود:
زندگی را بد نباید دید و مرد
خوب باید مرگ را فهمید و مرد
مرگ باید پاک باشد مثل آب
مرگ باید ساده باشد عین خواب
سالهای پایانی عمر نسبتاً کوتاهش را در حالت اغمای حاصل از نارسایی قلبی در بیمارستان بسر برد. پرستاری او را در همهی این سالها خواهر مهربانش برعهده داشت. تنها واکنش او در این مدت به انبوه دوستان و علاقمندانی که به عیادتش میرفتند، قطره اشکی بود که گاه بر گونههایش میغلطید.
احمد عزیزی، مثنویسرای انقلاب، سرانجام پس از تحمل نه سال بیماری جانکاه در اسفندماه ۱۳۹۵ جان به جانآفرین تسلیم کرد.
https://takrim.bmn.ir/fa/3830
نظر شما