مجید نجفپور نخستین سخنران این نشست، با اشاره به اینکه ما هنوز هم نمیدانیم سردار سلیمانی که بود، بیان کرد: چه شخصیتی غیر از سردار سلیمانی میتوانست پوتین را وارد میدان نبرد با داعش در سوریه کند؟ مکتب سلیمانی یعنی این. نگاه سردار، الهی و آیندهنگر بود.
وی در ادامه درباره راهحلهای رفع کاستیها در زمینه ادبیاتی که درباره معرفی حاج قاسم سلیمانی تولید شده، گفت: برای معرفی بهتر شخصیتی مانند سردار سلیمانی، ابتدا باید دفاع مقدس خوب معرفی شود. در معرفی دفاع مقدس نباید به چند کتاب خاطرات و روایت بسنده کرد. مسأله این است که جهانبینی دفاع مقدس خوب معرفی نشده است. جنگ ایران و عراق یک جنگ عادی نبود. سوای روایتها اگر بتوانیم اول جایگاه این جنگ را خوب معرفی کنیم، بعد میتوانیم سردار سلیمانی و سردار سلیمانیها را به دنیا معرفی کنیم.
این پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی، افزود: این سؤال مطرح است که سردار را قبل از شهادت چقدر میشناختیم؟ سردار سلیمانی کسی بود که لبنان را وارد نبرد با اسرائیل کرد. شهید چمران نیز در کنار امام موسی صدر، جبهه مقاومت علیه اسرائیل را شکل داد، او را هم نشناختیم. سردار، یک بسیج مردمی در لبنان و عراق راه انداخت.
نجفپور ادامه داد: واقعاً تاکنون در حوزه مقاومت خوب کار نکردهایم و آثار فاخر چندانی تولید نشده است. چند کتاب با محوریت روایتها دیدهام، ولی به اصالتهای این مکتب و ادبیات مقاومت خوب نپرداختهایم و جای کار بسیار دارد.
وی در بخش دیگری از سخنانش، اظهار کرد: خود تشییع پیکر حاج قاسم، یک مکتب است و نشان میدهد که ایشان به دل مردم راه پیدا کرده بود. سردار کسی بود که در کاخ کرملین هم نماز اول وقت خود را خواند. حاج قاسم ذوب شده در ولایت و سرباز ولایت بود و همین خصلتها و مردمی بودن، ایشان را محبوب دلها کرده بود. این است تفاوت حاج قاسم و مکتب حاج قاسم با دیگران.
تبلور انسانِ تمدن نوی اسلامی در سردار سلیمانی
مهدی کاموس، دیگر سخنران این نشست مجازی نیز در ادامه بحث، گفت: در سالهای دهه 80 بعد از مطرح شدن سردار در رسانهها بهعنوان یک چهره نظامی و امنیتی، مشخص شد که در کنار روابط دیپلماتیک در حوزه نظامی و امنیتی هم میخواهیم در دنیا حرف جدیدی برای گفتن داشته باشیم؛ یک ژنرال تمامعیار میخواستیم که بتواند این وظیفه را برعهده گیرد. سردار معرفی شد که بتواند گفتمان جدیدی را در نظام جمهوری اسلامی مطرح کند؛ کاری که اگر شهید چمران بود انجام میداد.
این نویسنده و پژوهشگر افزود: بعد از شهادت سردار سلیمانی با انتشار عکس دست بریده ایشان، احساس کردم قرار است یک قرائت دینی و اسطورهای شکل بگیرد و ساخته شود و هرچه جلوتر رفتیم، این قرائت رنگوبوی بیشتری به خود گرفت. روایتهای دیگری همچون مردمی بودن نیز شکل گرفت.
وی تصریح کرد: یک نکته که در تشییع پیکر میلیونی سردار وجود داشت و بهنظرم خیلی مهم بود، این است که بسیاری از مردمی که از سراسر کشور در این مراسم حضور داشتند، حتی چیز زیادی نمیدانستند؛ پس چرا این اتفاق و حضور میلیونی رخ داد؟ قرائن نشان میدهد و تلقی من هم این است که مردم از این گفتمان یک مطالبهای داشتند که این مطالبه را در شخصی که هم سردار و هم سربهدار بود و هم دنبال منافع شخص نبود، متجلی دیدند. کسی که از سوی استکبار و دشمن، مظلومانه شهید شد و شهادتش غرور و عزت ملی ما را جریحهدار کرد. همه فارغ از هر گرایشی، حتی افرادی مخالف با گفتمان انقلاب اسلامی به میدان آمدند و به تشییع پیکر ایشان پرداختند.
کاموس با اشاره به برخی روایتهای ساخته شده درباره سردار سلیمانی گفت: «سردار»، «سردار دلها»، «حاج قاسم» و ... هرکدام یک روایت با ویژگیها و گسترهای مشخص هستند. از سوی دیگر رسانههای بیگانه از چند ماه قبل روایتهای مختلفی از سردار ارائه کردهاند و معادلات و واقعیتها را بهگونه مطلوب خود تغییر یا روایت میکنند. مثلا با دستآویز قراردادن صحبتهای فلان مسئول حماس درباره کمک مالی حاج قاسم به حماس.
این پژوهشگر حوزه تاریخ شفاهی، ادامه داد: روایت ما از ایشان درباره کسی است که امیدوار بود، دورنگر و آیندهنگر بود، ماشین ضدگلوله و امکانات نمیخواست... سردار در نقطه روبهروی کسانی است که از مسئولیتها به تمول رسیدهاند. لذا مردم سردار را اسطوره انقلاب اسلامی و شاگرد مکتب امام (ره) میدانند. اگر میخواهیم گفتمان مانایی درباره شهید سلیمانی داشته باشیم، باید آن را به گفتمان انقلاب اسلامی متصل کنیم.
وی تأکید کرد: روایتهایی که از سردار در آثار دیده میشود اعم از خاطرات ایشان و خاطرات دیگران، کار خوبی است، ولی هرچقدر روایتها غیررسمیتر و مردمیتر باشد، جوشش و زایش در آنها بیشتر است. وقتی تصویر سردار را در سیل خوزستان برای کمک به مردم میبینیم، وقتی نقش ایشان را در جنگ 33 روزه، در شهرکسازی و در کنار شهید شاطری و شهید همدانی میبینیم، فکر میکنم به این سمت در عرصه روایت حرکت میکنیم که روایت سردار، روایت انسان انقلاب اسلامی است.
کاموس گفت: با سیر حرکتی سردار سلیمانی از زمان انقلاب و دفاع مقدس تا امروز، توقع میرود از او انسانِ تمدن نوی اسلامی متبلور شود. انسانی که وظیفهاش محرومیتزدایی و خدمت بیمنت است. این روایت است که سردار سلیمانی را سردار دلها میکند. باید از نگاه انسانِ تمدن نوی اسلامی به سردار نگاه کنیم. ولی بیشتر روایتهایی که امروز وجود دارند، سطحی، پراکنده و سردرگم هستند. هنوز نمیدانیم بهدنبال چه چیزی در وجود سردار سلیمانی هستیم. هنوز دالهای شناور حول محور شخصیت سردار، زیاد هستند.
این نویسنده و پژوهشگر، با معرفی برخی انگارهها پیرامون شخصیت شهید سلیمانی، افزود: یک انگاره ساخته شده از سردار، پدر است. انگاره دیگر، انگاره فرمانده سرباز است. انگاره اسطورهای نیز یکی دیگر از انگارههای ساخته شده از شخصیت شهید سلیمانی است. اما یک انگاره مهم، سردار دلها و حاج قاسم است. این انگاره مردمی است و میتواند مانند یک پدیده وارد فرهنگ ما شود.
وی در پایان بیان کرد: انسان جهادی که تمدن نوی اسلامی از او مطالبه میشود، باید دارای روحیه جهادی و مردمی باشد، محرومیتزدا باشد، مقاوم باشد و امیدوار؛ ویژگیهایی که در سردار سلیمانی متبلور بود. اگر بتوانیم با کمک رسانهها و اهالی فرهنگ، روایتهایی از ایندست بسازیم، بسیار تأثیرگذارتر و ماندگارتر است تا اینکه ایشان را یک مسئول معرفی کنیم. اکنون شهید سلیمانی و روایت ایشان، یک خاطره و داستان یا شعر نیست، بلکه عملکرد اجتماعی است.
حاج قاسم از اسناد زنده دوران دفاع مقدس بود
ناصر ملایی، دیگر کارشناس حاضر در این نشست نیز درباره کارکرد رسانه در تولید روایتها و گفتمانها درباره سردار سلیمانی، گفت: متأسفانه با وجود اینکه کتابهای زیادی درباره دفاع مقدس تولید شده، ولی هنوز ابهامات زیادی وجود دارد که یکی از دلایل اصلی آن، عدم دسترسی به اسناد معتبری است که ظاهرا هنوز وقتش نشده از حالت سری خارج و در دسترس پژوهشگران و رسانهها قرار گیرند.
وی ادامه داد: حاج قاسم سلیمانی از اسناد زنده دوران دفاع مقدس و نزدیکترین فرمانده دفاع مقدس به حال امروز بود. با جوانان ارتباط نزدیک و حسنه داشت و با هر سنی و هر شخصی متناسب با خودش رفتار میکرد و سخن میگفت. حاج قاسم بسیار فراتر از دایره مسئولیتهایش به این کشور خدمت کرد. اما آیا ایشان را خوب شناختهایم؟ سردار، مصداق واقعی و زنده سالهای دفاع مقدس بود. هرچقدر توانسته باشیم دفاع مقدس را درست بشناسیم و واکاوی کنیم، میتوانیم سیره حاج قاسم و حاج قاسمها را واکاوی کرده و محصول ارائه دهیم.
دبیر سرویس دفاع مقدس خبرگزاری ایسنا، بیان کرد: باید در الگوسازی از سردار سلیمانی، دستهبندی صحیح صورت گیرد که برای هر قشر و سنی، چه ویژگیهایی برای الگوسازی مدنظر قرار گیرد.
ملایی در ادامه درباره کیفیت و وضعیت آثار منتشر شده درباره سردار سلیمانی در یک سال گذشته، گفت: کتابهایی زیادی در این مدت تولید شده ولی کیفیت این آثار حکایت «هرکسی از ظن خود شد یار من» است. البته این خیلی خوب است که در یک سال تعداد بسیار زیادی کتاب درباره یک شخصیت نوشته شود، ولی این آثار باید مستندسازی و کامل شوند. رسانهها نیازمند اسناد هستند تا هرچه زودتر اندیشهها و الگوها درباره بزرگانی همچون حاج قاسم نوشته و کامل شود.
وی ادامه داد: رسانههای معاند، چندی است کارشان را شروع کرده و جای شهید و قاتل را عوض کردهاند و ما از آنها عقب هستیم. رسانههای غربی مدام میگفتند که ایران در حال اسطورهسازی از سردار سلیمانی است درحالیکه او نقش چندانی در مسائل منطقه و بهویژه مبارزه با داعش و تکفیریها نداشته است. البته این اواخر برخی از آنها کمی تغییر موضع داده و بیان میکنند که حاج قاسم نقشی کمرنگ داشته است.
این کارشناس تصریح کرد: چنین شخصیتی در کشور ما زندگی کرد و باعث افتخار و سربلندی ماست. آنقدر ارزش برای الگوسازی از ایشان وجود دارد که اگر نتوانیم درست از آنها استفاده کنیم، میترسم در آنها غرق شویم. حاج قاسم شخصیت بسیار بزرگی است و حیف است چنین فرصتی را از دست بدهیم. الگوها باید هرچه زودتر نوشته و ماندگار شوند و باید بتوانیم از آنها محصولات ماندگار تولید کنیم.
ملایی سخنانش را با این جملات پایان داد: جای خالی دادههای خام در فرایند روایتسازی، میتواند آسیبهای بسیاری ایجاد و زمینه ساختن روایتهای مغرضانه، نادرست و غیررسمی را فراهم کند. در خارج از مرزهای این مملکت؛ قطعاً هستند اصحاب رسانهای که بدشان نمیآید، روایتی تولید کنند که شاید فرسنگها با واقعیت فاصله داشته باشد.
نظر شما