حال و هوای خاص و منحصر بهفردی که این تاکسی داشت، موجب میشد تا خیال و نگاه مسافران از خستگی یک روز کاری، آلودگی صوتی و ترافیک بیوقفه خیابانها، به سمت کتاب و دنیای جذابِ دانستن مشغول و توجهات بهسمت بانی این کار که رانندهای ساده و فرهنگدوست است، معطوف شود.
صابر بشیری در سال 1360 در شهرستان سنقر و کُلیایی و در خانوادهای فرهنگی، کتابخوان و شاعرپرور متولد و بزرگ شد و از همان دوران کودکی به مطالعه و خواندن کتاب علاقهمند شد. راننده تاکسی کتابدوستِ ما بیش از سه سال است که از وسیله نقلیه خود برای ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی هم استفاده میکند. آقای بشیری بهعنوان بانی نخستین تاکسی کتابخوانی در کرمانشاه و غرب کشور شناخته شده است.
او معتقد است که رانندگان تاکسی بهجهت تعامل بسیارشان با افراد مختلف جامعه، میتوانند فرهنگساز باشند و فضای تاکسی را به فضایی فرهنگی تبدیل کنند زیرا دنیای کتاب دنیایی فراخ و بی نتهاست. بیشتر افرادی که مسافر تاکسی آقای بشیری میشوند، مجذوب کتابهای درون تاکسی و راننده خوشذوق آن میشوند. مشتاق شدم از واکنشهای مردم به این کار فرهنگی او مطلع شوم. گفتوگوی ما را با این راننده تاکسی کتابدوست در ادامه بخوانید.
ایده تاکسی کتابخانهای چطور به ذهن شما رسید؟ از واکنشهای اولیه مسافران برایمان بگوئید.
من علاقه زیادی به کتاب و کتابخوانی دارم، چون خانوادهام فرهنگی و اهل مطالعه هستند. این علاقه از دوران کودکی در من به وجود آمد. اوایل که اقدام به این کار کردم و در ماشینم کتاب گذاشتم، مورد تمسخر برخی از مردم، مسافران و حتی همکاران خودم قرار میگرفتم، اما این موارد باعث نشد تا از تصمیم خودم برای ترویج فرهنگ زیبای مطالعه و کتابخوانی منصرف شوم، زیرا من عاشق کرمانشاه و کرمانشاهیان هستم و دوست دارم فرهنگ این مرز و بوم را تا آنجا که میتوانم، ترویج دهم.
چقدر برای تهیه و خرید کتابها در تاکسی هزینه میکنید؟
این کار را از 24 اردیبهشت سال 1396 با کتابهایی که در کتابخانه شخصیام داشتم، شروع کردم. آنها را در ماشین قرار دادم و تعدادی کتاب هم خودم خریدم و به آنها اضافه کردم. خوشبختانه اکنون ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمانشاه از این کار فرهنگی حمایت میکند و هر کتابی را که درخواست میدهیم، در اختیار ما قرار میدهد.
حامیان و مشوقان این کار فرهنگی چه کسانی بودند؟
ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان از این اقدام فرهنگی حمایت میکند و مدیرکل این ارگان، بهتازگی به من قول داده است تا با رئیس سازمان تاکسیرانی کرمانشاه رایزنیهایی را در خصوص گسترش این اقدام و تجهیز تعدادی از تاکسیهای کرمانشاه به کتاب انجام دهد.
ضمن اینکه قبل از شیوع ویروس کرونا طی جلسهای که با مدیرکل امور اجتماعی و فرهنگی استانداری کرمانشاه داشتیم، مقرر شد با هماهنگی ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمانشاه و سازمان تاکسیرانی کرمانشاه چند دستگاه تاکسی دیگر تجهیز شوند تا از این طریق فرهنگ کتابخوانی ترویج یابد و حتی اسامی حدود 40 نفر از همکارانم را که برای این کار اعلام آمادگی کرده بودند، دادم؛ اما بعد از شیوع کرونا دیگر پیگیر این موضوع نشدیم و اقدامی هم ازسوی استانداری صورت نگرفت.
درخواستی که دارم، این است که مسئولانی که متولی فرهنگ هستند و نسبت به بنده که راننده تاکسی هستم، دست و بالشان برای ترویج فرهنگ و کتابخوانی باز است، پیگیر انجام این کار فرهنگی باشند.
فکر میکنید چقدر توانستهاید به الگویی برای دیگر رانندگان تبدیل شوید؟
بعد از من، چهار نفر از همکاران بنده به نامهای وحید مرادی، سعید محمدی، علی بقایی و علی قاسمی در تاکسیهای خودشان به ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی اقدام کردند.
ببه نظر شما، کرونا در کممیلی مسافران به مطالعه تاثیرگذار بوده است؟
علیرغم اینکه در ایام کرونا میزان مطالعه مردم نسبت به گذشته بسیار کمتر شده، اما باز هم بسیاری از افرادی که فضای فرهنگی تاکسی من را میبینند، ذوقزده میشوند و حتی من را تشویق به ادامه این کار میکنند. من به احترام مردم شهر و دیارم این کار را انجام دادم و محیطی را ایجاد کردم که مسافر احساس امنیت خاطر داشته باشد. البته یکی دیگر از دلایل عدم تمایل بعضی از مردم به مطالعه کتاب میتواند مشکلات اقتصادی باشد که در این برهه زمانی مردم با آن دست و پنجه نرم میکنند.
بهطور تقریبی چه تعداد از مسافران از کتابهای عرضهشده در تاکسی شما استفاده میکنند؟
در این روزها که البته مردم به خاطر در امان ماندن از بیماری کرونا کمتر از منزل بیرون میآیند. در هر حال، از حدود 100 تا 150 مسافر که در روز سوار تاکسی من میشوند، تقریبا 50 نفر از آنها کتابها را مطالعه میکنند.
با توجه به سختیهای شغل مسافرکشی، شما تنها به قرار دادن کتاب در تاکسی بسنده میکنید و یا پیوند خودتان را هم با مطالعه و کتابخوانی حفظ کردهاید؟
من حافظ بیش از 5 هزار غزل هستم و بیش از 25 ساعت (با خنده) میتوانم اشعار بسیاری از شعرا را بهصورت حفظ بیان کنم اما خودم خیلی کم شعر میسرایم. کتاب دنیای بیانتهایی دارد، من هر چه دارم از کتاب است و مطالب فراوانی را از کتاب آموختهام و با وجود اینکه روزانه 9 تا 11 ساعت در حال رانندگی هستم، اما هیچوقت از مطالعه نمیگذرم و شبها با اینکه خستهام حداقل 45 دقیقه تا یک ساعت کتاب مطالعه میکنم.
اخیرا در یکی از برنامههای تلویزیونی، مجری برنامه از یکی از شرکتکنندگان در مسابقه، سوال عجیب و توهینآمیزی در رابطه با شغل پدرش که راننده تاکسی بود، پرسید که با واکنشهای زیادی در شبکههای اجتماعی روبهرو شد. میخواهم نظر شما را بهعنوان یک رانندهی تاکسیِ کتابخوان و کتابدوست در این باره بپرسم.
«دستپخت» برنامه خوب و جذابی است ولی به نظرم مجری آن صلاحیت اجرای این برنامه را ندارد؛ چون اگر صلاحیت داشت، حرف را پخته و سنجیده بیان میکرد و دیگر لازم نبود تا در برنامههای دیگر بابت این موضوع عذرخواهی کند.
هر انسان قبل از انجام هرکاری به تفکر نیاز دارد و بهویژه در برنامههای حساسی همچون صدا و سیما نمیتوان هر سخنی را بیان کرد و نباید کاری کرد که پشیمانی به بار آورد. پاسخ دخترخانم شرکتکننده در این مسابقه پُخته و معقول بود که عنوان کرد «این کار نیز یک شغل است و حتما نباید همه پدرها، دکتر و مهندس باشند». به نظر من درآمد هیچ شغلی بهاندازه کتابفروشی و تاکسیرانی حلال نیست چراکه تعرفه آن کاملا مشخص است و ای کاش همه افراد بدانند برای کسب یک لقمه نان حلال، ما تا چه اندازه با زحمت و مشکل مواجه میشویم.
نظر شما