زمینه کمک کرد تا تمرکز جغرافیایی کتابفروشیها از مقابل دانشگاه کمتر شود و کتابفروشیهای محلی معنا پیدا کند.
کریم امامی و همسرش، گلی امامی، ۲۳ مرداد ۱۳۶۲، کتابفروشی «زمینه» را در ضلع جنوبی میدان تجریش، چهارراه حسابی راه انداختند که هجدهسال، محل آیندوروند اهل فرهنگ بود. فرخ امیرفریار، نویسنده، منتقد و از مؤسسان مجله جهان کتاب، از آن جوانانی بود که در آن سالها، «زمینه»، پاتوقشان بود. او در گفتوگو با ایرنا به دلایل موفقیت این کتابفروشی در دهههای شصت و هفتاد اشاره کرد. او که زمینه را به قولِ خودِ کریم امامی، کتابفروشیِ پسکوچه میداند، بر این عقیده است که زمینه در کنار چند کتابفروشی در دهه شصت به پراکندگی جغرافیایی کتابفروشیها از مقابل دانشگاه و معنا دادن به کتابفروشیهای محلی کمک کرد.
امیرفریار، پیشینه ایجاد این کتابفروشی را یادآور شد و گفت: کتابفروشی زمینه در اوایل دهه شصت تاسیس شد. همان زمان چند کتابفروشی دیگر نیز راه افتاد؛ کتابفروشی ایران توسط خانم لیلی گلستان در محله دروس، کتابفروشی دهکده توسط خانم هایده پیرایش در خیابان فرمانیه، کتابفروشی آزاد توسط خانم شیرین اتحادیه، کتابفروشی پاپیروس توسط آقای حسین عبده تبریزی در خیابان سنایی و کتابفروشی زمینه توسط آقا و خانم امامی در تجریش، که از آنها، حالا فقط کتابفروشی آزاد هنوز هم فعالیت میکند.
وی افزود: همه این کتابفروشیها یک ویژگی مشترک داشت و این بود که صاحب همگیِ آنها افراد تحصیلکرده و اهل فرهنگی بودند به این ترتیب این کتابفروشیها پشتوانه فرهنگی داشتند که این خلاف کتابفروشیهای آن موقع بود. یعنی از دهه سی به اینسو، دیگر چنین ویژگی را در کتابفروشیها سراغ نداشتیم که آدمهایی در این سطح بیایند و کتابفروشی راه بیاندازند. این اتفاق، بیسابقه بود.
فرخ امیرفریار
او ادامه داد: کتابفروشی زمینه هم بهخاطر شناختی که اهل فرهنگ از آنها داشتند، مشهور و تبدیل به پاتوق شد. چون بعد از کتابفروشیهایی مانند نیل و ابنسینا، سالها بود که یک کتابفروشی پاتوق نشده بود و در آنزمان، پدیده جدیدی بود. این را هم باید اضافه کرد که در آن سالها رفتوآمد در تهران سخت نبود و فراغت هم بیشتر بود. به قول خودِ امامی، زمینه، کتابفروشیِ پسکوچه بود. همچنین زمینه کمک کرد تا تمرکز جغرافیایی کتابفروشیها از مقابل دانشگاه کمتر شود و کتابفروشیهای محلی معنا پیدا کند.
این نویسنده و منتقد، افزود: اگرچه این پاتوقبودن ویژگی مهمی بود اما گاهی ممکن است یک کتابفروشی، فضای مناسبی نداشته باشد. زمینه اما فضای خوبی هم داشت. جز این، از معدود کتابفروشیهایی بود که کتابهایش، تنظیم موضوعی داشت. خصیصهای که پیشتر در کتابفروشیها وجود نداشت. همچنین بهدلیل آگاهی گستردهای که آقای امامی از حوزه کتاب و نشر داشت، بهترین راهنماییها را به مشتریان خود میکردند. خیلی از کسانی که حالا اسم و رسمی پیدا کردهاند و صاحبِ اثر و نظر شدهاند، آنموقع جوانانی بودند که به لطف این زوجِ کتابفروش، رشد کردند و بالیدند. همین دانش آقای امامی و همسرش، سبب شده بود تا کتابفروشی بهلحاظ نوع کتابها و تنظیمشان مورد توجه قرار گیرد.
امیرفریار تکبرگ معرفی کتابی که زمینه داشت را هم در به اشتهار رسیدنش مهم دانست و گفت: امامی چون خودش اهل قلم بود کتابها را بهدرستی معرفی میکرد. بهویژه در آنزمان دوسه روزنامه دولتی بیشتر نبود و نه آنها و نه رادیو و تلویزیون، هیچیک اهمیتی به مقوله کتاب نمیدادند و از این جهت، همین تکبرگ، شناختنامه خیلی خوبی برای اهل کتاب بود. البته کتاب هم در آنبرهه زیاد منتشر نمیشد و عناوینی هم که درخور بود، خیلی کم بود.
او به انتشارات زمینه هم پرداخت: زمینه قبل از کتابفروشی، انتشارات بود. برای اولین کتابش نفری دههزار تومان سرمایه گذاشتند. کتاب اولشان شد، روزهای خون، روزهای آتش، عکسهای بهمن جلالی از انقلاب بود. بعد هم، آبادان که میجنگد و عکاسی سیاه و سفید را از او چاپ کرد و کتابهای دیگری مانند موانع تاریخی رشد سرمایهداری در ایران: دوره قاجاریه نوشته احمد اشرف و مقالات دکتر مصدق که ایرج افشار فراهم کرد. اما چون امامی، آدمِ کمالطلبی بود و دید نمیتواند خواستههایش را اجرا کند، انتشارات را تعطیل کرد. چون امامی هرکاری دست میگرفت دوست داشت به بهترین شکل انجامش دهد. کتابفروشی هم البته چند سال بعد، بسته شد که دلیلش، هم پَرت بودن زمینه و هم، رکود اقتصادی بود.
داخلِ کتابفروشی «زمینه»/ نمایی از فیلم «شبهای روشن»، ساخته فرزاد مؤتمن
نظر شما