آنچه که همگان توافق دارند این است که از اوقات فراغت در تابستان استفاده درستی شود. باید تلاش کرد تا فرصتها را در این تعطیلات از دست نداد و به گونهای برنامهریزی کرد تا هر دو روز خود را متفاوت از دیگری برگزار کنیم. اکنون که برنامههای مسافرتی و بازدید از شهرهای مختلف کشور در ایام تعطیلات با مشکل همراه است، به نظر میرسد وقتی که برنامهای یا مهارتی یا کلاسی را برای خودمان در ایام تعطیلات تابستان در نظر میگیریم احساس میکنیم که از تعطیلات بهره لازم را بردهایم.
از سوی دیگر، در روزها و ماههای پایانی سال آموزشی 1398 و ابتدای سال آموزشی 1399 با حضور ویروس کرونا، نظام آموزشی دستخوش چالشهای بیشتری نیز شد و به دلیل شرایط حاکم بر جامعه، مدارس عملا کار آموزش را به جای آموزش حضوری به آموزش مجازی سوق دادند. در این یادداشت تمایلی ندارم که به چالشهای پیش آمده برای دانشآموزان، والدین، مدیران و معلمان مدارس بپردازم و صرفا میخواهم به این نکته اشاره کنم که زندگی با کرونا شرایط جدیدی برای هر چهارگروه فوقالذکر و نیز برای سایر گروهها به همراه آورده است و همانطور که اخبار و رسانهها اعلام میکنند باید برای همزیستی مسالمتآمیز با این میهمان ناخوانده مدتی ادامه دهیم تا شاید متخصصان در آیندهای نزدیک بتوانند درمانی برای این درد ظاهرا بیدرمان بیابند. این شرایط نیز باعث شده است تا در کنار روزهای طولانی تابستان این ایده را پر رنگتر مطرح کنم که استفاده مناسب از زمان و مدیریت برنامه در اوقات فراغت بویژه در تابستان امسال اهمیت بسیاری دارد.
بهعنوان یک معلم دانشگاه بسیاری از مواقع که با دانشجویانم درخصوص برخی آثار و نوشتههای مهم نگاشته شده توسط بزرگان ادب و هنر این مرز و بوم و نیز آثاری که توسط شایستگان علمی و ادبی دنیا منتشر شده است، صحبت میکردم متوجه میشدم که بسیاری از آنها نامی از این آثار نشنیدهاند یا آنها که شنیدهاند، تلاشی برای خواندن این آثار نداشتهاند. همواره به دانشجویانم پیشنهاد مطالعه آثاری را دادهام که به نظر میرسد برای غنای دانش و اطلاعات دانشجویان این مرز و بوم بسیار ضروری است. یکی از کارهایی که در این دوران میتوان به آن دل بست و از فرصتهایی که بهصورت طلایی برایمان پیش آمده استفاده کنیم، مطالعه و خواندن است. با مطالعه و خواندن میتوانیم ضمن آنکه زمان خود را مدیریت کنیم، از دانستهها و تجربیان دیگران نیز استفاده کنیم.
گاهی که یک زندگی نامه میخوانیم در مسیر زندگی زندگینامهنویس قرا میگیریم و از فراز و فرودهای زندگی او با خبر میشویم. به عنوان مثال یکی از کتابهای خوبی که ارزش خواندن در این روزهای داغ را دارد، شرح زندگی دکتر محمود حسابی است. کتابی بهنام «استاد عشق» که توسط فرزند برومند استاد حسابی، به رشته تحریر درآمده است. وقتی که کتاب استاد عشق را میخوانید متوجه میشوید زندگی سرشار از ماجراهایی است که اگر در موقع مناسب از شرایط موجود در آن زمان بهره برداری مناسب کنیم، همواره در مسیر موفقیت قرار داریم.
کتاب استاد عشق آنقدر جذابیت دارد که وقتی آن را به دست میگیرید تا آن را تمام نکنید دست از خواندن نخواهید کشید. وقتی در مسیر خواندن کتاب حرکت میکنید زوایای آشکار و پنهان زندگی این استاد محترم و فرهیخته را در مییابید و متوجه میشوید که برای شُدن، باید رفت. سکون معنا ندارد. هر جا که از حرکت ایستادید، در واقع حرکت رو به عقب را آغاز کردهاید. گرچه زندگی همواره به سمت مشکلشدن پیش میرود اما هرچه مشکلتر شود، راههایی نیز برای برون رفت از این مشکلات و پیچیدگیها همواره وجود دارد. به قول معروف اگر میم را از اول مشکلات بردارید، تنها شکلات باقی میماند. باید تلاش کرد این میم اضافی! مشکلات را برداریم. پیشنهاد میکنم برای داغتر شدن تابستان امسال این داستان داغ را حتما بخوانید.
اگر بخواهید با فراز و فرودهای داستانِ داغِ زندگی یک قهرمان سبزواری آشنا شوید و ادبیات غنی و کهن، بخش مهمی از مردمان کشور عزیزمان را با جان و دل خودتان احساس کنید و از نزدیک درگیر زندگی جذاب و پر از تلاطم، «گل ممد»، قهرمان رُمان پر کشش «کلیدر» شوید، باید فرصتی برای خودتان پدید آورید و به خواندن بزرگترین رُمان فارسی از نویسنده توانای کشورمان، محمود دولت آبادی، بپردازید. رُمانی که 2836 صفحه دارد و در ده مجلد به رشته تحریر در آمده است.
رُمانی که با چندین بار خواندن هم هنوز شاید نتوان از لذت خواندن آن سیر شد. وقتی که کلیدر را میخوانی، با خانواده گل محمد کلمیشی آشنا میشوی. با زندگی سخت در کویر. با تلاش برای ماندن و بودن. وقتی درگیر زندگی گل محمد میشوی با محبت مادر، دلیری پدر، عشق همسر، رفاقت برادر، حمایت عمو و رنج خواهر آشنا میشوی. صلابت مردان واقعی و پستی و رذیلت مردان بیحیا را خوب درک میکنی. متن کیلدر سرشار از توصیف است. توصیف باران، عشق، صبح نشابور، غروب غمانگیز سبزوار، توصیف عشق مادر به فرزند، محبت خواهر به برادر، عشق عمو به برادرزاده، توصیف ناله، غم، دلخوری، شادی، شعف و توصیف انسانیت و مرگ قهرمانی که تا لحظه آخر تلاشش را کرد تا در مسیر آرمانهایش قدم بردارد.
خواندن این رمان، نه تنها خالی از لطف نیست بلکه به نظر میرسد برای آشنایی با فرهنگ و ادبیات بخشی از کشور عزیزمان ارزشمند است. در این تابستان داغ، شما را به خواندن این رمان داغ و سایر آثار محمود دولتآبادی دعوت میکنم.
اگر بخواهیم برای فرزندانمان در این تابستان داغ، کتاب داغی معرفی کنیم، میتوانیم به سراغ «مهمان مامان» برویم. تصور کنید قرار است مامان، میهمانی داشته باشد که برایش بسیار عزیز است و دلش میخواهد برای میهمانش کم نگذارد. برای اینکه اولین بار است که خواهرزادهاش همراه با عروس جوانش به منزل او میآیند. همه اهل خانه آماده پذیرایی هستند اما در خانه هیچ چیزی وجود ندارد. یخچال، خالی از میوه است و قندانها بی قَندند. خانه پُر از خالی است!
میهمانها میآیند و در این بلبشویِ خالی بودنِ خانه، هرچه مامان میخواهد که میهمانها زودتر بروند، پدرِ بی خیال! اما تلاش میکند آنها را برای شام نیز نگه دارد. چه شود! میهمانها با اصرار پدر میمانند و مادر، خون خونش را میخورَد. همسایهها خبردار میشوند و در این وانفسای گرانی، دست به دست هم میدهند و یک مهمانی خوب به راه میاندازند.
چالشهای مادر در این داستان کم نیست و غصههایش آنقدر زیاد است که در نهایت او را راهی بیمارستان میکند. خواندن این داستان کوتاه نیز میتواند بخشی از زمان کودکان و فرزندان عزیزمان را با شیرینی و جذابیتهایش کامل کند. مهمان مامان اثری است که هوشنگ مرادی کرمانی، نویسنده توانمند کشور عزیزمان به رشته تحریر درآورده است. برخی دیگر از آثار این نویسنده ارزشمند، مانند «آب انبار»، «مثل ماه شب چهارده»، «خمره»، «ته خیار»، نیز آنقدر داغ هستند که ارزش خواندن در این تابستان داغ را دارند.
برای شما خوانندگان محترم این یادداشت کوتاه، اگر بخواهم درباره هر اثر، توصیفی کوتاه نیز بنویسم به نظر میرسد که «مثنوی هفتاد من» میشود. آنقدر کتابهای جالب و جذاب حاوی داستانهای زیبا داریم که سر زدن به آنها نه تنها در این تابستان، که در تابستانهای آتی زندگیمان هم برایشان کم باشد. میتوانیم فهرستی از کتابهای خوب برای خودمان آماده کنیم و به مرور به مطالعه آنها بپردازیم. گاهی برخی افراد تلاش کرده اند فهرستی اینگونه برای خوانندگان خود فراهم کنند. مثلا با یک جستوجوی ساده در اینترنت یا در شبکهها اجتماعی و گروههای موجود در پیام رسانهای فوری میتوان به فهرست یکصد کتابی که پیش از مُردن باید خواند دست یافت.
این فهرستها بسیارند. مهم این است که تلاش کنیم نخستین کتاب از این فهرست را تهیه کنیم و شروع به خواندن کنیم. درست است که کتابهای زیادی وجود دارند که نخواندهایم، اما به قول معروف! ماهی را هر وقت از آب بگیری، میمیرد، اما تازه است. برای بنده و شما هم که تاکنون فرصت یا اراده خواندن برخی از این آثار را نداشتهایم، بهتر است از همین الان شروع کنیم. یادمان باشد برای خواندن و لذت بردن از این آثار هیچ وقت دیر نیست. کافی است با هم قراری بگذاریم و تلاش کنیم به آن قرار پایبند باشیم. مثلا نخستین قرارمان این باشد که تا پایان هفته جاری، یکی از کتابهای موجود در این یادداشت یا در آن فهرستی که نام بردم را مطالعه کنیم. تردید نکنیم. شروع کنیم. حتما لذتبخش خواهد بود. اگر شما این تجربه را داشتید آن را با دیگران نیز به اشتراک بگذارید. امیدوارم از فرصتهای طلایی پیش آمده برای شما تا پایان هفته بتوانید استفاده کنید و برخی از این آثار را مطالعه کنید. البته یادمان باشد که در کنار آثار ایرانی، نیم نگاهی نیز به آثار منتشر شده در خارج از ایران داشته باشیم. برخی آثار که در فهرست کتابهای ارزشمند برای مطالعه نام آنها درج شده است، میتواند برای ما تجربههای خوبی به همراه داشته باشد.
منابع
- حسابی، ایرج. استاد عشق، زندگینامه دکتر محمود حسابی. تهران: سازمان چاپ و انتشارات.
دولتآبادی، محمود (1357-1363). کلیدر. فرهنگ معاصر. تهران.
مرادی کرمانی، هوشنگ (1380). مهمان مامان. تهران: نشر نی.
*(عضو هیات علمی گروه علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه سمنان)
نظر شما