«وقایعنگاری یک لات چاقوکش» داستان یکی از لاتهای قدیم تهران به نام هاشم آبسرداری است که از سوی نشر «گستره» منتشر شده است.
حسن هدایت در مقدمه کتاب مینویسد: «همه چیز از چندسال قبل شروع شد. اوایل دهه هفتاد. زمانی که شروع به تحقیقات جدی درباره لاتهای تهران، ریشههایشان و نقش آنها در وقایع سیاسی و اجتماعی صدساله اخیر ایران نمودم، اوایل به نظر کاری تفریحی و حتی بامزه میرسید، ولی به تدریح روابط ریشهدار لاتها با سیاست و اهمیت انکارناپذیرشان در جریانات سیاسی، چون یک غول نمایان گردید. به نحوی که به عیان برایم مسلم شد که از دوران مشروطیت به بعد، تقریبا هیچ تحول اجتماعی وجود نداشته که لاتها و چاقوکشهای ریز و درشت به طور کلی لمپنهای سیاسی در آن نقش نداشته باشند.»
یکی از لاتهای آن دوره، هاشم آبسرداری است که حسن هدایت طی نشست و برخاستهای متعددی که با او داشته است، توانسته داستان زندگی او را در سالهای 1324 تا 1339 به رشته تحریر درآورد.
در بخشی از داستان میخوانیم:
«سال 24 بود. سالهای جنگ، قحطی، ناامنی و بلبشو. تو کافه رضا کپیده بودم، تو خیابان فردوسی، سر کوشک. نزدیک عمارت کلوب. یک کافه معمولی بود با میز و صندلیهای عهد بوقی و معروفههای یک جفت دهشاهی. ته کافه، پشت یک میز، گنده ول شده بودم. یک هوا آنورتر من، سه چهارتا سرباز خارجی تمرگیده بودند. انگلیسی بودند یا آمریکایی زیاد حالیام نبود. سیاه بودند. عین زغال. چندتا از نشمههای سرخاب سفیدآبمالیده کافه هم نشسته بودند ور دلشان. سربازها به یک زبان یاجوج و ماجوج اختلاط میکردند، ولی پیتارههای لگوری فقط کروکر میخندیدند...
از وقتی با سلام و صلوات مملکت درندشت ایران را اشغال کرده بودند اوضاع کشور چنان خر تو الاغ شده بود که سگ صاحبش را نمیشناخت. هرجا میرفتی سروکله چندتایشان پیدا میشد. از هر فرقهای هم تویشان بود. از هندی بگیر تا روس و آمریکایی و انگلیسی و فنارسهای و عرب و چینی و صدتا ممکلت دیگر. درواقع تهران شده بود یک سگدانی درستوحسابی. بیشرفها بالا و پایین شهر را به گند کشیده بودند. یک عده از مردم هردمبیل تهران هم شده بودند چاکر دست به سینهشان. از این راه پول درمیآورند. برایشان هم فرقی نداشت نوکر کی باشند...»
«وقایعنگاری یک لات چاقوکش» نوشته حسن هدایت در 271 صفحه و قیمت 45 هزار تومان از سوی نشر گستره منتشر شده است.
نظر شما