گفتوگو با حامد حاجیزاده به بهانه انتشار چهارگانهاش؛
سعی کردم با گوشه و کنایه از واقعیتهای جامعه بنویسم
حامد حاجیزاده با اشاره به انتشار چهارگانهاش گفت: سعی کردم در داستانهای منتشر شده، گوشهای از واقعیتهای جامعه ایرانی را با گوشه و کنایه بیان کنم.
چطور شد که تصمیم گرفتید چهار کتاب را با هم منتشر کنید؟
ابتدا قصد چاپ همزمان چهار تا کتاب را نداشتم. حدود سهچهار سالی بود که مینوشتم و تصمیم اولیهام چاپ تکتک کتابها بود. من کتاب اولی میشدم و برای چاپ اولین کتاب سعی کردم نظر منتقدین و صاحبنظران این رشته را بگیرم. طول زمان باعث شد که کتابها بیشتر شوند و بعد ایده طرح جلد مشترک و مجموعه شدن کتابها باعث شد که چهار جلد کتاب را با هم منتشر کنیم.
در رمانهایتان به اجتماع و قصههایی که در آن اتفاق میافتد نگاه ویژهای دارید. اگر ممکن است درباره این داستانها و ارتباطشان با جامعه بنویسید.
سعی کردم در داستانها گوشهای از واقعیتهای جامعه ایرانی را با گوشه و کنایه بیان کنم. در داستان «پنجره طبقه چهارم» به تصمیمات نادرست مردان متاهل پرداخته شده است. در کتاب «عروس وردیه» چند نوع مشکل خاص از فقر گرفته تا بارداری ناخواسته در متن داستان دیده میشود. این روایت هرچند با اسامی عربی و حتی جغرافیای کشورهای عربی است ولی با اندکی تغییر میتوان از این دست مشکلات را در هر جامعهای دید. کتاب «شکار» در مذاکره ممنوع هم هرچند در جغرافیای یک جنگل شکل میگیرد؛ اما کنایه اصلی آن به مدیریت نادرست یک سازمان یا یک سیستم بر میگردد.
یکی از کتابهای این مجموعه، شعر است. چرا کتاب شعرتان را در این چهارگانه قرار دادید؟
یکی از لذت بخشترین کارهای دنیا، نوشتن شعر است. گاهی هم خواندن شعر. سبک اشعار سهراب سپهری دستمایه اولیه برای شعرهای من میشد و چند سالی شعرهای نو و بعد هم غزلها را زیر نظر دکتر اعظم سعادت پیش بردم. این مجموعه شعر شامل حدود ۲۵۰تا شعر نو و غزل میشد که در نهایت با حذف حدود ۸۰ شعر مجموعه حکم پاییز جمعآوری شد. بیشتر اشعار شعر نو هستند و همزمان با رمان و داستانها برای چاپ آماده شد.
گویا پیشتر هم یک مجموعه شعر منتشر کرده بودید. چطور شد از شعر به داستان رسیدید؟
من قبلا کتاب شعر نداشتم. مشابهت اسم با آقای حامد حاجیزاده هست که فکر کنم وی یک کتاب شعر 70 صفحهای به نام «خرس در ثنا» دارند.
استقبال از این چهارگانه چطور بود؟
برای تجزیه و تحلیل استقبال باید کمی صبر کرد. با توجه به تِم داستان «عروس وردیه» و رمزآلود بودن بخشهایی از داستان برای ترجمه در روسیه انتخاب شد. در روسیه کتابهای جنایی و یا کتابهای پر رمز و راز بیشتر مورد استقبال قرار میگیرند. حدود ۱۷۰۰ عنوان کتاب از روسیه در ایران چاپ شده ولی حدود ۳۰۰عنوان کتاب ایرانی به روسیه رفته است. شاید کلمه ناموفق برای اجتماع این کتابها در این کشور درستترین، تعریف باشد. امیدوارم با توجه به تحقیق قبل از چاپ برای «عروس وردیه» در کشور روسیه، این داستان به سرنوشت کتابهای ایرانی چاپ شده در روسیه نرسد. کتاب «پنجره» هم با توجه به قرابتهای فرهنگی ایران و تاجکستان در این کشور در حال ترجمه است. امیدوارم چاپ این دو کتاب در کشورهای روسیه و تاجکستان به فروش آنها در ایران کمک کند. همانطور که میدانید بازار کتاب ایران آنقدر پر جنب و جوش نیست و دوران کرونا این اوضاع را وخیمتر کرده است. بنابراین اگر برای استقبال از کتابی بخواهیم صحبت کنیم، قاعدتا باید زمان بیشتری را منتظر بمانیم.
کتابهای دیگری هم در حال انتشار دارید؟
رمان «شاه خداست» تقریبا آماده چاپ است. این رمان از نظر حجم صفحات بزرگترین رمان در مجموعه کتابهای من خواهد شد و از نظر سنی در گروه کتابهای سنین حدود ۱۷تا ۲۲سال است. این کتاب تقریبا جز اولین نوشتههای من است ولی قلم اولی بودن در این کتاب باعث شد که چند بار آن را بازنویسی کنم. کتاب بعدی «پسر جادهی شنی» است. این کتاب داستان یک پسر دو رگه ایرانی افغانی است که در ایران زندگی میکند. «دلقکی که نمیخندد» بعد از این دو کتاب آماده خواهد شد. کتاب بعدی «عبور از زمستان خاکستری» است که نیاز به بازنویسی دارد و احتمالا سالهای بعد به بازار خواهد آمد و سر آخر هم رمان «وزیر راسل» که امیدوارم فرصت انجام آن خیلی زود مهیا شود.
نظر شما