باید منتظر موج دیگری از گرانی کتاب، در دوران پساکرونا باشیم، چرا که چون که کفّ حداقل تخفیف، به میزان پنجاه درصد رسیده و میباید در قیمتگذاریهای جدید لحاظ شود و خواهد شد.
روبهروی دانشگاه، یکی از ناشران سرشناس، کتابهای خود را بین 40 تا 55 درصد تخفیف میدهد و چون فاصله اندکی با گوتنبرگ دارد، یاد کتابِ کیلویی فروختن مرحوم کاشیچی میافتم. مگر کتاب چقدر سود دارد که شامل پنجاه درصد تخفیف شود؟ امّا وقتی نگاهی به قیمت برخی از کتابها میافکنم، با یک حساب دو، دوتا، چهارتا، در مییابم، پنجاه درصد که خیر، حتی اگر هشتاد درصد هم تخفیف شامل کتاب شود، باز هم سر ناشر بدون کلاه نمیماند. صد و 96 صفحه، چهل و هشت هزار و پانصد تومان. یک میلیون و ششصد هزار ریال برای 650 صفحه، و به عبارت بهتر صفحهای 250 تومان و چه بسیار کتابهای دیگر که قیمتی بالاتر دارند.
انگار عادت کردهایم به گرانی و هرچه جنس گرانتر و نایابتر باشد، مشتری بیشتری دارد. نمونهاش خودروی تولید داخلی، که ساعت به ساعت قیمتش بالاتر میرود و همچنان مشتری برایش سر و دست میشکند و بیدلیل نیست که کمپانیهای مشهور تولید خودرو در جهان، مات و مبهوت ماندهاند از این همه هنرنمایی کمپانیهای تولیدکننده خودروی داخلی و گویا برخی از ناشران از این معادله الگوبرداری کرده و با هرچه گرانتر، نمودن مشتری را متوجه خود میکنند.
چندین کتاب را به محاسبه مینشینم و کتابی با 200 صفحه و با قیمت قریب به پنجاه هزار تومان عرضه شده است را با قیمت تمام آزاد محاسبه میکنم و به مبلغ دههزار تومان قیمت تمام شده، نمیرسم، و این در حالی است که کاغذ مورد نیاز ناشران، با ارز 4200 تومانی در اختیار آنان قرار میگیرد و همانند دارو «یارانه» شامل حالش میشود و بماند قال و مقال دوازده سیزده سال پیش که عدهای خواستار حذف سوبسید کاغذ شدند و شد آنچه که میدانیم و امروز چرا قال و مقالی نیست، الله اعلم؟
شکی نیست که یارانه کاغذ مفسده به بار میآورد و حالا چگونه شده که به جای کاغذ ارزان، کتاب گران میخریم، حتماً حکمتی در کار است که نگارنده از آن بیخبرم.
از سوی دیگر، میزان تخفیف ارائه شده از سوی برخی از ناشران به مؤسسات پخش، موزعان و کتاب فروشهاست، تا بدان حد که سقف پنجاه درصد را نیز رد کرده و به 51 درصد رسیده است و برای این محمِل، فرمولی نیز تهیه شده و در صورت پرداخت نقدی از سوی کتاب فروش و یا موزع، این میزان تخفیف ارائه میشود و چک اگر یک ماهه باشد، یکی دو درصد کم شده و اگر سه چهار ماهه باشد، چهار پنج درصد و خلاصه حداقل تخفیف بین 35 تا 42 درصد در نوسان است.
نیک به یاد دارم، ناشری، چند سال پیش در اعتراض به ارائه تخفیف 20 درصد به صورت اجباری در نمایشگاه بینالمللی کتاب، اطلاعیه صادر کرد و از شرکت در نمایشگاه خودداری نمود و حالا شنیده که نه، دیدهام به همین فرمول، مبادرت به فروش کتابهایش میکند. مال است و اختیار، اما جای چند سوال:
اولاً: شاید شرایط خاص کرونا و لغو نمایشگاه بینالمللی کتاب ـ که حداقل باعث میشد مقداری نقدینگی شامل حال ناشران شود ـ این وضع را پدید آورده و رقم زده است؟ ولی جای سؤال اینجاست: به یقین از این شرایط عبور خواهیم کرد و آیا در دوران پساکرونا، این میزان تخفیف به شرایط قبل آن باز خواهد گشت و یا خیر؟ تجربه نشان داده است، به ضرس قاطع خیر، چراکه طی دو دهه گذشته، روند گران شدن کتاب و افزایش میزان تخفیف ـ البته نه به میزان فعلی و به یک بار، ده تا پانزده درصد بیش از حد متعارف دهها سال قبل ـ امری طبیعی تلقی شده و از سوی اغلب ناشران، لحاظ شده است. بدعت گذارده شده بعید است که بازگردد.
ثانیاً اکثر قریب به اتفاق ناشران، بازار هدف را میشناسند و دیگر کتابی را چاپ نمیکنند که به اصطلاح انباری باشد و شمارگان آن نیز با توجه به چاپ دیجیتال ـ که باعث میشود بسیاری از مواد موردنیاز مثل فیلم حذف شود، محدود و بلافاصله قابل تجدید چاپ هستند و اگر به چاپخانه نیز داده شوند، حتماً شمارگان معقولی دارند، و از این طریق ضرری متوجه آنها نشده و سودی قریب به صدر در صد نیز متوجه آنها خواهد شد.
ثالثاً: به گذشته دور نمیرویم که قیمت تمام شده را دو برابر مینمودند و بر پشت جلد کتاب مینهادند، بلکه به دورانی میرویم که اصطلاحاً سه تا سه و نیم برابر کردن قیمت تمام شده باب شده بود و چرا در حال حاضر پنج یا شش برابر و تاوان گرانی کتاب را چه کسی میدهد؟ آیا جز خواننده کتاب؟
در این رهگذر، نویسنده و یا مترجم، صد در صد راضی است، چرا که شمارگان کتاب دچار افت شده و مثل گذشته نیست که بودند مترجمان و مولفان و نویسندگان که از حق خود میگذشتند تا کتاب ارزان به دست مخاطبش برسد. ناشر هم که «ریش و قیچی را در اختیار دارد» و سود قابل تأملی را متوجه خود میسازد و میماند موزع و کتابفروش که آنها نیز به طریق اولی منتفع میشوند و در این میان سری که بیکلاه میماند، همانا جامعه هدف، یعنی کتابخوان است.
برخی از ناشران، در توجیه این امر، بالا بودن هزینه تولید در موسسه خود را پیش میکشند. فبهالمراد، تا چند درصد؟ و اساساً در کجا دنیا، هزینه سربار هر مؤسسه تولید کنندهای را مصرف کننده میدهد، جز کشور ما؟ و اصلاً چرا باید بدهند؟
ناشر مالیات نمیدهد. نُه درصد ارزش افزوده شامل کالای تولیدی او نمیشود. کاغذ با ارز کاملاً دولتی میگیرد. بخشی از تیراژ را ارشاد میخرد ـ تا حد ده تا 20 درصد تیراژ هزار نسخهای ـ عزت و احترام «کار فرهنگی کردن» نیز همیشه همراه ناشران بوده و هست، اما رفتار، همانند کمپانی تولیدکننده خودرو، هرچه گرانتر، عزیزتر، و مشتری پابرجا داشتن!
نکته جالب توجه، نحوه قیمتگذاری تیراژ یک کتاب است. برخی خیال خود را راحت نموده و تورم پیش روی یکساله، برخاسته از تجربه قبلی را یک جا حساب نموده و بر قیمت پیشت جلد مینهند. برخی، صد جلد اول، تا صد جلد پایانی تیراژ چاپ اول کتابشان، در بهترین حالت صد در صد تغییر کرده و گرانتر میشود و آنها پا به پای گرانی در تمام زمینهها، پیش رفته و کتاب را گران میکنند و هستند ناشران شرافتمندی که کتاب یکی دو دهه تولید شده پیش خود را با همان قیمت میدهند و حاضر نیستند به قیمت پشت جلد، دستی ببرند.
این روزها، به خاطر شرایط خاص حاکم بر کشور، چک تعدادی از کتاب فروشها، پاس نشده و در بدترین حالت، با پرسوجویی که به عمل آوردم، بیشتر از بیست درصد کل گردش مالی فلان مؤسسه پخش را شامل نشده و برخی از بدهکاران، استمهال نموده و برخی نیز پرداختهاند و درصد کمی، باقی مانده است. دوستی که یکی از معتبرترین مؤسسات پخش کتاب را سالهاست اداره میکند، به نگارنده فرمودند: اوضاع آنگونه که میگویند بد است، اصلاً چنین نیست و برخی از کتابفروشها، قبل از موعد سررسید چکشان، ما را مطلع ساخته، برخی مهلت خواستهاند و برخی نیز پرداختهاند و ما نیز سعی میکنیم، حاشیه امنیتی ایجاد کنیم تا دچار دردسر نشویم و بتوانیم چکهای صادره را سرموعد خود، پاس نمایی و شرایط، نه تنها بحرانی نیست، بلکه رفته رفته در حال عادی شدن است و فکر میکنم، تابستان امسال، نبایستی همانند تابستانهای سنوات قبل باشد و تنها نگرانی من، گران شدن بیش از حد کتاب است و مثالهایی چند از گرانی کتاب را برشمرد و با نام بردن از یکی از ناشران روبهروی دانشگاه، کتابهای او را «منصفانه قیمتگذاری شده» خواند و تأکید کرد: ایشان به هیچ وجه نوسانی در نحوه قیمتگذاری کتابهایشان دیده نمیشود و عرف قیمتگذاری را به خوبی رعایت میکنند. اشاره این مدیر محترم مؤسسه پخش، به ناشر موردنظر، یکی از پرکارترین و بزرگترین ناشران و موزعان کتاب است که دهها کارمند و کارگر دارد و هزینههای سرشکن ندارد، تا آن را بر روی قیمت کتاب، محاسبه کرده و از کتابخوان، مطالبه نماید.
نیک به یاد دارم در سال 57، نحوه قیمتگذاری، صفحهای نیم ریال، نزد عموم ناشران مذهبی بود. برخی یک ریال محاسبه میکردند و تنها امیرکبیر و روانشاد عبدالرحیم جعفری بود که یک ریال و پنج شاهی، تا یک ریال و دهشاهی، هر صفحه کتاب را قیمت مینهاد. اگر قیمتگذاری صفحه 250 تومان را ملاک قرار دهیم، برای ناشران مذهبی پنج هزار برابر، در برابر یک ریالیها، دو هزار و پانصد برابر و در برابر امیرکبیر، دو هزار برابر!
حقوق یک کارمند بانک در سال 57 به دو هزار تومان، نمیرسید، آیا یک کارمند بانک امروز بین چهار تا ده میلیون تومان حقوق میگیرد؟ به یقین خیر و با یک محاسبه سرانگشتی باید بگویم: به این ترتیب، لطفاً، چاپ کتاب را دیگر یک کار فرهنگی به حساب نیاورید و کتاب کالایی است، همانند کالاهای دیگر و بعضاً گرانتر از دیگر کالاها، یعنی نقطه مقابل آنچه که در گذشته ناشران مدنظر داشتند: قشر کتابخوان، طبقه متوسط جامعه است و باید هوای آنها را داشت، اما امروز، هرکه طاووس خواهد، جور هندوستان کشد و اگر خواستی کتاب بخری، باید قیمت آن را بپردازی و این که در کدام طبقه جا داری، مهم نیست.
براساس آنچه که معروض داشتم ـ که یقین دارم هستند بسیاری از ناشران که آن را برنخواهند تافت ـ باید منتظر موج دیگری از گرانی کتاب، در دوران پساکرونا باشیم، چرا که چون که کفّ حداقل تخفیف، به میزان پنجاه درصد رسیده و میباید در قیمتگذاریهای جدید لحاظ شود و خواهد شد.
پس لطفاً! گله نکنید، چرا شمارگان کتاب به هزار و کمتر و بیشتر از آن رسیده و جامعه کتاب نمیخواند.
در این رهگذر، کمترین آسیب وارده، رواج گیری دوباره قاچاق کتاب است و تمامی زیانهای حاصل از این نوع قیمتگذاری، متوجه قشری میشود که، با کتاب انیس و جلیس بوده و یا باید ترک عادت کند و تن به قیمتهای جدید بدهد و یا کتابخوانی را ترک نماید.
یاد ضربالمثلی بسیار زیبا و گویا افتادم: یا برو کَنگِوَر زراعت کن، یا بیا بایزید بیعت کن.
نظرات