مجموعه داستان قبلی اسطیری «تِخران» نام داشت که سال 92 توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شد.
از اسطیری همچنین دو رمان به نام های «رَمَق» و «وقتی خورشید خوابید» به ترتیب توسط شهرستان ادب و سوره مهر در سال های 97 و 98 منتشر شده است.
در بخشی از کتاب «نفرین به هرچه قانون» میخوانیم:
موسيو جلوي پاركينگ به ماشينش تكيه دادهبود و منتظر اين مهندس جديد بود و سيگار ميكشيد و اصرار داشت مثل همفري بوگارت موقع پك زدن يك چشمش را ببندد. آخر وقت بود و كارمندها يكي يكي از ساختمان اداري بيرون ميآمدند و حالا موسيو نميدانست با چه جور مهندسي روبهرو خواهد شد اما دوست داشت تصور كند الآن آلپاچينو با كتي كه روي دست گرفته از ساختمان بيرون ميآيد و از دور به او نگاه ميكند. بعد نزديك ميشود و با اشارهي كوتاهي به ماشينش ميگويد «اُه عروسكه!» يا ميگويد «چند تا بالاش دادي رفيق ؟!» يا شايد هم بگويد «اين لگن رو بايد يه صافكاري نقاشي ببري!» و خنديد.
نظر شما