شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۳:۳۰
آدم‌هایِ اصفهان

قصۀ «آدم‌های اصفهان» سه شخصیت دارد؛ علی خدایی، نویسنده و کارمند آزمایشگاه بیمارستان خورشید که گفته بود منتظر ماسکی با نماد اصفهان است.

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) نویسندۀ «آدم‌های چهارباغ» به ایسنا گفته بود «این روزها رویِ صورت همۀ آدم‌ها ماسک است و من منتظرم یکی روی این ماسک‌ها اصفهان را نقاشی کند. خیاط‌ها دست‌به‌کار شوند، می‌خواهم ماسکم را به چینی‌ها نشان بدهم و بگویم بیبینید: این، اصواهانه‌س!» حالا یک نفر پیداشده که چند ماسک منقش به نماد اصفهان تهیه‌کرده و آن را به علی خدایی هدیه داده. برای شروع سال ۱۳۹۹، چه خبری خوش‌تر از این؟
قصۀ «آدم‌های اصفهان» سه شخصیت دارد؛ علی خدایی، نویسنده و کارمند آزمایشگاه بیمارستان خورشید که گفته بود منتظر ماسکی با نماد اصفهان است.
سعید منصوری، مدیرعامل یک شرکت تجهیزات پزشکی که تصمیم گرفت چنین ماسکی را سفارشی برای او تهیه کند و حجت دشتگرد، تولید کننده‌ای که دست‌به‌کار شد و نماد اصفهان را روی ماسک‌های ساده‌ای که می‌دوخت چاپ کرد. روایت این سه شخصیت را از این ماجرا، در گفت‌وگو با ایسنا بخوانید:
علی خدایی:
«کیارنگ علایی، یکی از عکاسان بزرگ کشور، بخش‌هایی از مصاحبه‌ای که ما با هم داشتیم و در آن گفته بودم منتظر ماسکی با نماد اصفهان هستم، به همراه عکسی از آریا جعفری، عکاس ایسنا در صفحه اجتماعی خود به اشتراک گذاشته بود. یکی از دنبال کنندگان او  هم با دیدن این تصویر برای من پیغام فرستاد که می‌خواهم این ماسک را برای شما تهیه کنم. شماره تلفنش را هم فرستاد.
با او تماس گرفتم و پرسید که چطور باید آن را به دستم برساند. گفتم من هر روز صبح در آزمایشگاه بیمارستان خورشید مشغول به کارم. گفت محل کار من هم همان نزدیکی است و هر وقت ماسک آماده شد برایتان می‌آورم.
فردا رفتم بیمارستان و برای همکارانم کلی ژست گرفتم و گفتم ماسک جدیدی قرار است بگیرم که با ماسک‌های شما فرق دارد و خلاصه کلی پز دادم. خوشحال بودم. اینکه یک نفر متن گفتگوی مرا خوانده و حالا می‌خواهد بر اساس آن کاری انجام بدهد، برایم مثل یک اتفاق بود که پیش‌تر مشابه آن را ندیده بودم.
چند روز گذشت. پیام داد و گفت که شنبه ماسک را می‌آورم. یکشنبه شد و نیامد. به او تلفن زدم و فهمیدم منتظر تماسم بوده. روز بعد، پنج ماسک با نماد اصفهان آورد و به دستم داد. گفتم اگر همان روز بزنم خیلی بی نمک است. باید از کسی که به من این‌همه محبت داشته و از راه دور حس کرده کلمۀ اصفهان چقدر برای من مهم است، به‌صورت ویژه تشکر کنم.
پس صبر کردم تا آخرین روز سال. صبح ۲۹ اسفند ماسک قشنگم را زدم و به پسرم فرهاد گفتم مرا به بیمارستان خورشید ببر، می‌خواهم به نهال «خورشید» که روز درختکاری در حیاط بیمارستان کاشتم سر بزنم. گفت: چشم و در راه دنبال یک مجسمه می‌گشتم تا کنار آن بایستم، با ماسک جدیدم عکس بگیرم و به همه بگویم که اصفهانی‌ها چقدر زرنگ‌اند.
مجسمه علی‌اکبر خان، دم بیمارستان خورشید صدایم زد. ایستادم کنار آن، نور زیاد بود و عکس‌ها خراب می‌شد. رفتم کنار نهال، وسط بیمارستان و چند جای دیگر عکس گرفتم، بعد هم آن را در اینستاگرام گذاشتم و آقای منصوری را هم تگ کردم. تگ کردن را هم همین امروز یاد گرفتم! عکسم را برای شهردار هم فرستادم و او هم حتماً باید یکی از این ماسک‌ها را بزند.
بلافاصله بعد از به اشتراک گذاشتن تصاویر، از انجمن دوستداران اصفهان به من پیغام دادند که این ماسک را از کجا تهیه کردید و من هم شماره آقای منصوری را برایشان فرستادم. فکر کنم قرار است باز هم از این ماسک‌ها درست کنند. خوشحالم  ما به این نکته رسیدیم که خودمان هم می‌توانیم کار اساسی انجام بدهیم. ما که در سرعت ابتلا به کرونا اول شدیم، بگذار اینجا هم در تولید ماسکی با نماد شهرمان اول شده باشیم.
 دخترم، حرف‌های مرا طوری بنویس که از آن افتخار ببارد. بنویس چه با کرونا چه بی‌کرونا اصفهانِ من تک است. شاید سال‌ها بعد اصفهانی‌ها این ماسک را به نسل جدید نشان بدهند و بگویند: این از پدربزرگتان به ارث رسیده. قدیم‌ها رسم بود که آن‌ها روز آخر سال، این ماسک را بزنند و کنار مجسمه علی‌اکبر خان بایستند و عکس بگیرند! شاید رسم شد، خدا را چه دیدی؟»
سعید منصوری:
«عکاسی را دوست دارم، به همین دلیل هم صفحه کیارنگ علایی را دنبال می‌کنم. هفتۀ پیش او بخش‌هایی از یک گفتگو را با عکسی از آریا جعفری در اینستاگرام خود به اشتراک گذاشته بود. متن زیبایی بود، دربارۀ مردی به نام علی خدایی که دلش می‌خواست ماسکی با نماد اصفهان داشته باشد.
آریا جعفری را می‌شناختم. به او پیام دادم و دربارۀ علی خدایی پرسیدم. گفت نویسندۀ معروفی است و تازگی‌ها کتابی نوشته به نام «آدم‌های چهارباغ».
من همۀ این روزها آرزو داشتم می‌توانستم به‌اندازه تمام نیاز کشور ماسک تولید کنم اما امکانش را نداشتم. با خودم گفتم این کار که از دستم برمی‌آید. طرح نماد اصفهان را تهیه کردم و به دوستی که کارگاه تولید ماسک پارچه‌ای داشت سفارش دادم  که برایم آماده کند. در عرض دو روز ماسک‌ها را تهیه کرد و من هم روز دوشنبه ۲۶ اسفندماه آن را به دست آقای خدایی رساندم. روز آخر سال که ایشان عکسشان را با ماسک اصفهانی‌شان به اشتراک گذاشتند، فردی از انجمن دوستداران اصفهان با من تماس گرفت و گفت که می‌خواهد از این ماسک‌ها سفارش بدهد، من هم آن‌ها را به تولیدکننده معرفی کردم.
اگر پرهیز از تردد نبود حتماً خودم چند تای دیگر هم سفارش می‌دادم  و به دست رئیس دانشگاه علوم پزشکی و استاندار اصفهان می‌رساندم تا به طریقی دنیا بفهمد ما در این شرایط نابسامان به اقلام بهداشتی نیاز داشتیم اما به هر دلیلی از ما دریغ شد. می‌خواستم این کار تقدیر کوچکی باشد از کادر درمانی که با حداقل تجهیزات به‌خوبی ایستادند و از جان هم‌وطنانمان دفاع کردند. من می‌دانم که تهیه ماسک با نماد اصفهان کار بزرگی نیست اما می‌تواند نتیجۀ خیلی بزرگی داشته باشد. »
حجت دشتگرد:
«تا قبل از اینکه سروکلۀ کرونا پیدا شود، کار من تولید کاور و لباس بیمارستان بود اما دیدم الان نیاز به ماسک بیشتر است برای همین شروع کردم به تولید ماسک‌های دولایه و قابل شستشو. مکان کارگاهم هم خیلی بهداشتی است و با آنجا که کاور درست می‌کردم فرق دارد.
یک روز آقای منصوری زنگ زد و پیشنهاد داد چند ماسک با نماد اصفهان تولید کنم. گفتم چرا که نه. خوب است ما هم یک حرکت فرهنگی زده باشیم. نماد را فرستاد و مثل همان چاپ‌ها که روی تی‌شرت و لیوان می‌زنند زدم روی ماسک‌های سادۀ قبلی و تمام.
من تا به این سن و سال نماد اصفهان را ندیده بودم اما حالا آن را خوب می‌شناسم.
راستی روز آخر سال هم یک نفر تماس گرفت و گفت از انجمن دوستداران اصفهان است و ۲۰۰ تا از این ماسک‌ها می‌خواهد. گفتم چشم. گفت شاید تعداد سفارشش بالاتر هم برود. فهمیدم می‌خواهند این ماسک‌ها را به پزشک‌ها هدیه کنند، من هم تخفیف خوبی دادم.»
کاش از این گزارش، افتخار ببارد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها