دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۰:۲۲
چرا کرونا هم نتوانسته است مردم خانه‌نشین را کتاب‌خوان کند؟

یک عضو هیئت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تبریز، در بررسی دلایل این مسئله که چرا خانه‌نشینی اجباری هم نتوانسته است مردم را به سمت کتابخوانی بکشاند، بحث «فرسایش سرمایه‌های انسانی» را پیش می‌کشد و معتقد است: اینگونه نیست که مسئولی از مردم خواهش کند در خانه بمانند و کتاب بخوانند و مردم هم بگویند، چشم!

خبرگزای کتاب ایران (ایبنا) در آذربایجان شرقی - ساناز شهابی: این روزها که برای جلوگیری از شیوع ویروس کرونا مدام به مردم توصیه می‌شود در خانه بمانند و به جای گشت‌ و گذار در بازار، سرشان را با خواندن کتاب در خانه گرم کنند، با این وجود همچنان شاهد مقاومت‌هایی در برابر کتاب خواندن هستیم. اینکه چرا مردم ایران علی‌رغم فراهم شدن شرایط مناسب برای مطالعه کتاب‌های مورد علاقه‌شان، چندان روی خوش به کتاب نشان نمی‌دهند، دغدغه خیلی از اهالی فرهنگ است. برای بررسی این پدیده با «محمدباقر علیزاده‌ اقدم» نویسنده، پژوهشگر و عضو هیئت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تبریز به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان می‌گذرد.

این روزها شاهد راه‌اندازی پویش‌های زیادی در فضای مجازی در رابطه با خواندن کتاب برای گذران اوقات در قرنطینه خانگی هستیم، اما ظاهرا چندان مورد استقبال قرار نگرفته است. به نظر شما چرا مردم ایران با کتاب سر صلح و سازگاری ندارند؟

اینکه چرا خانه‌نشینی هم نتوانسته است مردم را به سمت کتاب بکشاند، بحثی زودگذر نیست و به علاقه و ذائقه واقعی مردم باز می‌گردد. در این موارد پیام‌های انگیزشی و احساسی نیز جوابگو نیست و تاکید می‌کنم مسائل فرهنگی نیاز به نهادینه‌سازی دارند. در رابطه با اصلاح مسائل اجتماعی و فرهنگی، نیاز به سرمایه‌گذاری بلندمدت است، اینطور نیست که امروز مسئولی حرفی بزند، از مردم خواهش کند در خانه بمانند یا مردم را به مطالعه تشویق کند و مردم هم بگویند، چشم! مسائلی را که طی سالیان متمادی نهادینه شده است، نمی‌توان یک روزه حل کرد. فرسایش سرمایه‌های انسانی در کشور این روزها بیش از هر زمان دیگری قابل رؤیت است.

مهم‌ترین دلیل این فرسایش سرمایه انسانی در ایران را چه می‌دانید؟

در مواردی مشابه شرایط امروز کشور، متوجه می‌شویم به‌دلیل فرسایش سرمایه‌های اجتماعی، دستمان خالی است. شاید یکی از دلایل این امر عدم توجه به علوم انسانی باشد. باید توجه کنیم که علوم پایه هیچ برتری بر علوم انسانی ندارند، هر دو دارای زمینه‌های متفاوتی هستند. علوم پایه، کاربردی و علوم انسانی، کارکردی هستند. علوم باید در کنار هم باشند نه در مقابل هم. همان اندازه که پزشکی مهم است، جامعه شناسی، روانشناسی، علوم دینی، زیست‌شناسی و... هم دارای اهمیت هستند و تمامی علوم در ارتباط با هم می‌توانند نتیجه‌بخش باشند، وگرنه با جزیره‌ای عمل کردن علوم، کارها به درستی به پیش نمی‌روند.

به نظر شما چرا کتاب نمی‌تواند رقیب فضای مجازی شود؟

فضای مجازی، سلیقه مخاطب را به‌خوبی مهندسی کرده و به‌راحتی به نیازهای آنی مخاطبان پاسخ می‌دهد، هنگام خواندن کتاب مخاطب باید تمام قسمت‌های آن را بخواند، اما فضای مجازی بخش‌های مهم یک کتاب را برجسته کرده و به‌سرعت در اختیار عموم قرار می‌دهد. نویسندگان نیز باید خود را به ذائقه مصرف‌کننده نزدیک کنند و به‌نوعی به سمت مک‌دونالیزه شدن پیش بروند؛ کتاب‌هایی با حجم کم به بازار عرضه کنند، چراکه مخاطب امروزی حوصله خواندن کتاب‌های طولانی را ندارد. نگارش کتاب‌هایی مختص مسافرت‌های هوایی و چندساعته می‌تواند به مرور باعث افزایش علاقه به مطالعه باشد. همچنین نویسندگان نباید کیفیت را فدای کمّیت کنند، در این صورت اگر محصولات فرهنگی عرضه شده جذاب باشد، به طور قطع تقاضا نیز افزایش می‌یابد.

این روزها شاهد عدم همیاری مردم با دولت در مبارزه با بیماری کرونا هستیم، به نظر شما ریشه این بی‌تفاوتی‌ها در کجاست؟

کرونا بیشتر از اینکه یک موضوع جسمی باشد، روح جامعه را هدف گرفته است و تبعات اجتماعی بسیاری از قبیل استرس، هراس و اضطراب اجتماعی به همراه داشته است. کرونا را می‌توان یک مانور واقعی در نظر گرفت که عیب‌ها و ضعف‌های اجتماعی و فرهنگی ما را عیان کرده است و ما باید از این روزها درس بگیریم. بحث مشارکت اجتماعی باید به عنوان یک مطالبه اجتماعی باشد، نه اینکه مسئولین از مردم بخواهند که برای حفظ سلامت خود در خانه بمانند. این رفتار نتیجه عملکرد چندین ساله مسئولین و عدم توجه به مسائل فرهنگی است.

در ارتباط با بحث کرونا اگر از این برهه گذر کنیم، باید این پدیده را مورد آسیب‌شناسی قرار داده، دلایل و پیامدهای این بیماری را از دید علمی بررسی کنیم. البته با توجه به اینکه در مورد مسائل اجتماعی هیچ‌گاه نمی‌توان به‌صورت مطلق سخن گفت، باید تمام زوایای موجود را در تحلیل در نظر بگیریم، اینکه چرا مردم ایران در برخورد با ویروس کرونا اینگونه بی‌محابا هستند، به‌نوعی نشانگر بی‌تفاوتی اجتماعی است که خود این امر نیز می‌تواند از مسائل مختلفی از جمله پارادوکس بین ارزش‌ها نشأت بگیرد. در ابتدا باید ببینیم جدی نگرفتن خطر ویروس کرونا، به دلیل ناآگاهی است یا افراد به اصطلاح عامه خودشان را به بی‌خیالی زده‌اند! از سوی دیگر نیز باید اذعان کرد، رفتارهایی که امروز در جامعه مشاهده می‌کنیم، رفتارهای احساسی زودگذر نیستند و ریشه در گذشته این ملت دارد.

طرفِ دیگر جدی نگرفتن این ویروس، به بحث ضرورت تامین نیازهای آنی و ضروری مردم برمی‌گردد؛ دستفروشی را تصور کنید که تمام سال انتظار رسیدن نوروز را می‌کشد تا با درآمد فروش قبل از عید چاله‌های زندگی خود را پر کند، یا افرادی را در نظر بگیرید که برای تهیه مایحتاج زندگی روزانه مجبور به کار در بیرون از خانه و در محیط‌های پرخطر و شلوغ هستند، به نظر شما این افراد تهدید کرونا را می‌توانند جدی بگیرند؟! جواب مشخص است خیر! چراکه جبر زندگی چنان بر آنها فشار آورده که شاخ به شاخ شدن با بیماری برایشان چندان اهمیتی ندارد و مجبوراند برای کسب روزی هر خطری را به جان بخرند. هنگامی که می‌گوییم لطفا در خانه بمانید تا بیمار نشوید، یا از ماسک، دستکش و مواد ضد عفونی کننده استفاده کنید، در ابتدا باید شرایط را فراهم کرده و حمایت‌های لازم را انجام دهیم و سپس از مردم چنین درخواستی بکنیم.

بحث دیگری که امروز به وضوح دیده می‌شود، خشونت نمادین است که مربوط به قشر یا گروه خاصی هم نیست؛ طوری‌که در مورد ویروس کرونا نیز شاهد بودیم، پزشکان یا اعضای ستاد ملی مبارزه با کرونا به‌خاطر آرامش دادن به مردم، به‌صراحت اعلام می‌کنند که افراد عادی نگران نباشند، چراکه این ویروس بیشتر افراد دارای بیماری‌های زمینه‌ای ازقبیل فشار خون و بیماران قلبی، کلیوی و سالمندان... را درگیر می‌کند. این حرف‌ها نماد بارز خشونت نمادین است، چراکه برای تسکین عده‌ای از مردم، به‌طور آشکار گروهی دیگر را دچار استرس و تشویش می‌کند. به‌طور مثال معنی ساده این جمله این است که جوانان و افراد سالم نگران نباشند، بزرگترها و بیماران را می‌کُشد. و تمامی این مسائل در آینده باید دستمایه تحلیل‌های جامعه‌شناسی و اهالی ادبیات باشد.  

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها